مسئله آب در ایران، سالهاست که در کانون توجه رسانهها، مسئولان و نخبگان قرار دارد. برخی آن را به خشکسالی نسبت میدهند، برخی به سوءمدیریت، و برخی به مصرف بیرویه. اما شاید کمتر کسی به این پرسش اندیشیده باشد که: «آیا اساساً الگوی مدیریت منابع آب در ایران، بر مبنای درستی بنا شده است؟» آیا ممکن است ریشه بحران نه در کمبارشی یا ضعف مدیریتی، بلکه در تقلید بیچون و چرا از یک الگوی غلطِ غربی باشد؟ الگویی که در ظاهر علمی و عقلانی است، اما در واقع محصول منطق قدرت در نظام سرمایهداری است. این یادداشت بر آن است تا با بهرهگیری از زبان سینما، به بازخوانی ریشههای بحران آب بپردازد.
الگوی سلطهمحور مدیریت آب در نظام سرمایهداری
در نظام سرمایهداری، آب نه بهعنوان یک موهبت طبیعی، بلکه بهمثابه ابزاری برای سلطه و تثبیت نابرابری طبقاتی دیده میشود. در این الگو، منابع آبی باید در معرض کنترل سرمایهدار یا دولتهای همجهت با منافع سرمایهداری باشند. از این رو، روشهایی مانند سدسازیهای گسترده در ارتفاعات، که مانع از گردش طبیعی آب در چرخه زیستمحیطی میشود، ترجیح داده میشوند. در حالیکه طبیعت، آب را در دل زمین، به دور از دسترس مستقیم، و در چرخهای هوشمندانه ذخیره میکند، الگوی غربی ترجیح میدهد آب را در بالا دست حبس کند؛ جایی که بشود آن را به راحتی سهمیهبندی، انتقال، قیمتگذاری و کنترل کرد. در این میان، حیات تالابها، دریاچهها، و حتی باروری ابرها به حاشیه میرود؛ چرا که منطق حاکم، نه منطق طبیعت، بلکه منطق قدرت و سود است.
سینما، آینهای برای افشای این الگوی ناعادلانه
اینجا جایی است که سینما وارد میشود. سینما نهتنها ابزار سرگرمی، بلکه یکی از دقیقترین روشها برای تحلیل دراماتیک الگوهای حکمرانی است. فیلمهایی چون ژان دو فلورت، رنگو، مد مکس و محله چینیها بهطرزی هنرمندانه نشان میدهند که مدیریت منابع آبی، چگونه میتواند به ابزاری برای حذف، انحصار و سلطه بدل شود. در فیلم ژان دو فلورت ، شاهد داستان کشاورزی هستیم که با امید به زندگی بهتر، وارد روستایی میشود. اما همسایگان سرمایهدارش با مسدود کردن چشمهی آب، او را از پا درمیآورند. آب در این فیلم، مظهر حیات است؛ اما زمانیکه در اختیار قدرتمندان قرار میگیرد، به ابزاری برای حذف امید و زندگی تبدیل میشود. در انیمیشن رنگو نیز شاهد شهری هستیم که منابع آب در اختیار اقلیت قدرتمند است. مردم تشنهاند و حیات اجتماع در گرو افشای حقیقت درباره منبع آب است. در اینجا هم مدیریت آب، نه بر پایه عدالت، بلکه بر مبنای فریب، احتکار و ایجاد نابرابری شکل میگیرد. فیلم محله چینیها بهوضوح نشان میدهد که پشت پرده پروژههای آبی شهری، نه علم و توسعه، بلکه فساد، طمع و دسیسههای سیاسی نهفته است. و در مد مکس، ما با آیندهای وحشتناک و غیرانسانی مواجهیم که آب به منبع اصلی قدرت بدل شده و جنگ برای کنترل آن، بنیان تمدن را متلاشی کرده است.
بازنگری در مبنای فکری الگوی آب در ایران
این فیلمها به ما کمک میکنند بفهمیم آنچه بهعنوان «مدیریت علمی منابع آب» در ایران بهکار گرفته میشود، در بسیاری موارد صرفاً تقلیدی از الگوی مسلط سرمایهداری جهانی است؛ الگویی که بهجای فهم طبیعت، آن را مهار و محدود میکند. شاید ما در ایران نه دچار خشکسالی باشیم، نه دچار سوءمدیریت؛ بلکه با یک مشکل عمیقتر مواجهایم: پذیرفتن یک الگوی ناعادلانه، غیرعقلانی و سلطهگر که ریشه در منطق سرمایهداری دارد. الگویی که نه با اقلیم ما سازگار است، نه با حکمت طبیعی، و نه با مبانی تمدنی ایران اسلامی. بهجای سدسازیهای عظیم، شاید باید به تقویت سفرههای زیرزمینی فکر کرد. بهجای مدیریت بالا به پایین و تمرکزگرا، باید به حکمرانی مشارکتی و بومی اندیشید. اما این تغییر، نیازمند یک انقلاب در فکر و تصور است. و چه چیزی بهتر از سینما میتواند جرقهی این تغییر را بزند؟
سینما، راهی برای بیداری سیاستگذار
سیاستگذار ایرانی، برای تدوین یک الگوی بومی و عادلانه در مدیریت آب، بیش از هر چیز نیازمند فهم چرایی شکست الگوهای تقلیدی است. و این فهم، گاه نه در اتاقهای کنفرانس، بلکه در تاریکی یک سالن سینما حاصل میشود؛ جایی که منطق دراماتیک، حقیقت پنهانشده در لایههای توسعهی غربی را آشکار میسازد. تماشای آگاهانه و تحلیلمحور فیلمهایی مانند ژان دو فلورت، رنگو، مد مکس و محله چینیها، فرصتی برای بازاندیشی در بنیانهای حکمرانی آب در ایران است. این فیلمها میتوانند مسئولان، نخبگان، قانونگذاران و حتی مردم عادی را به تردید، تفکر و مطالبهگری سوق دهند.
جمعبندی
مشکلات آب در ایران، ریشه در بیتوجهی به حکمت طبیعت دارد. اما آنچه این بیتوجهی را توجیهپذیر کرده، سلطه گفتمان بهظاهر علمی و در واقع سیاسی غربی است. سینما، بهعنوان رسانهای داستانمحور، توانایی دارد این گفتمان را به چالش بکشد و ما را به تماشای یک حقیقت عمیقتر دعوت کند: اینکه کلید حل بحران آب، شاید نه در ساخت سد جدید، بلکه در درک یک داستان قدیمی نهفته باشد. داستانی که از کوهستانهای خشک پرووانس فرانسه در ژان دو فلورت آغاز میشود و تا بیابانهای بیپایان مد مکس امتداد مییابد.
محمد قاسم تولایی فرد - پژوهشگر سینما و مدیرمسئول اندیشکده تبیین اصفهان
نظر شما