به گزارش خبرنگار استانی ایسکانیوز از همدان، در یک حادثه تلخ و در عین حال با ارزش انسانی، اعضای بدن یک شهروند ۵۱ ساله اهل ملایر به بیماران نیازمند اهدا شد. این تصمیم بزرگ و فداکارانه پس از آنکه مرحوم “جانبخش محمد عباسی” به دلیل سقوط از ارتفاع دچار خونریزی مغزی شده و جان خود را از دست داد، از سوی خانواده وی اتخاذ گردید.
محمد عباسی، مردی که در روستای خردمند ملایر زندگی میکرد، پس از سقوط و آسیب به مغز خود، به بیمارستان امام حسین (ع) ملایر منتقل شد. پزشکان پس از ارزیابیهای لازم و تایید مرگ مغزی، تصمیم گرفتند که اعضای بدن وی به بیماران نیازمند اهدا شود. این اقدام نه تنها زندگی دوباره به چند نفر دیگر بخشید، بلکه یاد و نام این انسان فداکار را برای همیشه در تاریخ پزشکی و اجتماعی همدان ثبت کرد.
زمانی که خانواده جانبخش محمد عباسی، در میانهی شوک از دست دادن عزیزشان، تصمیم به اهدای اعضای بدن او گرفتند، در حقیقت تصویری بیبدیل از بلوغ فرهنگی و انساندوستی را رقم زدند. در جامعهای که هنوز باور به مرگ مغزی در لایههایی از افکار عمومی محل تردید یا تفسیرهای مذهبی و احساسی است، چنین انتخابی نیازمند درک عمیق، جسارت روحی و ایمان به چرخه زندگی است.
از بدن مرحوم عباسی، دو کلیه، یک کبد و ۳۵ جز نسوج برداشت شد و به بیماران مختلفی که ماهها، حتی سالها در لیست انتظار قرار داشتند، جان دوباره بخشید. این اعداد، فراتر از دادههای پزشکی، حامل معنایی عاطفیاند: چند کودک ممکن است دیگر به دیالیز نیاز نداشته باشند، مادری پس از سالها درد، به خانه بازگشته، و پدری دوباره به سر کار برگشته است. این اتفاق نهفقط در پروندههای بیمارستانی، که در روایتهای خانوادهها، خاطرات نجاتیافتگان، و امید جاریشده در خانهها ثبت خواهد شد.
در کنار ارزش انسانی، باید از ساختار درمانی و پشتیبانی استان همدان نیز یاد کرد که در شرایط بحرانی توانست مراحل تشخیص مرگ مغزی، هماهنگی با خانواده، اعزام تیم برداشت، و انتقال اعضا را با سرعت و دقت انجام دهد. دانشگاه علوم پزشکی همدان طی سالهای اخیر، گامهایی مؤثر در توسعه فرهنگ اهدای عضو برداشته، اما واقعیت آن است که ظرفیت این نهاد هنوز متناسب با نیاز جامعه نیست. زیرساختها محدود، آموزشها پراکنده، و باور عمومی همچنان شکننده است.
ماجرای جانبخش محمد عباسی، تنها یک گزارش از اهدای عضو نیست؛ بلکه تصویری است از آنچه جامعه ما میتواند باشد، اگر آموزش و آگاهی در مسیر درست قرار گیرد. هنوز هم بسیاری از خانوادهها، به دلیل ناآگاهی یا ترس از قضاوت اجتماعی، در لحظات بحرانی از انجام این اقدام انساندوستانه سر باز میزنند. این در حالی است که هر فرد مرگ مغزی، میتواند با اهدای اعضای خود، جان بیش از ۸ نفر را نجات دهد و کیفیت زندگی دهها نفر دیگر را بهبود ببخشد.
در کنار خانواده عباسی، که با تصمیم خود به نمادی از بخشش بدل شدند، نقش رسانهها، مراکز درمانی، مراجع فرهنگی و حتی نهادهای مذهبی بسیار کلیدی است. ایجاد بستر مناسب برای آموزش عمومی درباره مرگ مغزی، اهمیت کارت اهدای عضو، و روایت مستمر از داستانهای نجات، میتواند مسیر را برای تبدیل این فرهنگ به یک ارزش عمومی هموار کند. دولت نیز باید با تخصیص بودجههای مشخص برای توسعه بانکهای پیوند عضو، تیمهای واکنش سریع، و نوسازی تجهیزات برداشت و نگهداری اعضا، به مسئولیت خود در این حوزه عمل کند.
همدان با وجود پیشرفتهای نسبی در این زمینه، همچنان فاصله زیادی با استانداردهای ملی و جهانی دارد. شاید لازم باشد همانطور که در سکوت یک بیمارستان، زندگی تازهای آغاز شد، در سطح سیاستگذاری، آموزشی و رسانهای نیز فصلی نو در ترویج و پشتیبانی از فرهنگ اهدای عضو گشوده شود. فصلی که در آن، فقدان، نقطه پایان نباشد؛ بلکه آغاز داستانهایی تازه از نجات و امید باشد.
خبرنگار: روزبه نوراللهزاده
انتهای پیام/
نظر شما