به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، در جهانی که سرعت تحولات اجتماعی، علمی و فرهنگی بیش از هر زمان دیگری است، تأمل در چیستی، کارکرد و جایگاه نهادهای علمی، بهویژه دانشگاه، اهمیتی دوچندان یافته است. دانشگاهها دیگر صرفاً نهادهایی برای انتقال دانش نیستند؛ بلکه بسترهایی برای تولید معنا، تمدنسازی و بازتعریف نقش انسان معاصر در جهان پیچیده امروز بهشمار میآیند. با وجود سابقهای طولانی و ادعای درک «امر انسانی»، علوم انسانی در ایران در وضعیتی گرفتار شده که نه مسئلهمحور است، نه جامعهمحور.
استادان اغلب در چارچوبهای انتزاعی و ترجمهای سیر میکنند و دانشجویان، بیآنکه با مسائل واقعی پیرامون خود ارتباط بگیرند، صرفاً حافظان نظریهها میشونددر همین راستا، مصاحبهای که پیشروی شماست، گفتوگویی تفصیلی است با محمدهادی همایون معاونت علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی. ایشان با تکیه بر تجربه زیسته، حضور در محیطهای متنوع علمی، و همچنین مطالعات در حوزه تمدن و تاریخ تحولات فکری، تصویری متفاوت از «دانشگاه»، «علم»، «نظام آموزشی» و «تحول علمی» ارائه میدهد.
این گفتوگو صرفاً بازتاب دیدگاههای فردی نیست، بلکه دریچهای است برای ورود به یک گفتوگوی بزرگتر درباره جایگاه دانشگاه در جامعه ایرانی، نسبت آن با پروژه تمدنی انقلاب اسلامی، چالشهای درونی ساختار آموزشی کشور، و ضرورت بازآفرینی مفاهیم بومی در مدیریت دانشگاهی.
منظورتان از علوم انسانی اسلامی دقیقاً چیست و چرا تحول در علوم انسانی را تنها در این چارچوب میبینید؟
اساساً من گفتوگو از علوم انسانی و تحول در علوم انسانی را جز در چهارچوب علوم انسانی اسلامی نمیبینم. یعنی وقتی داریم با هم صحبت میکنیم که علوم انسانی کجا هست، دارد چه میکند و قرار است چه بکند، آسیبشناسی بکنیم، من همه را با این زاویه نگاه میبینم که مسئله اصلی ما در علوم انسانی، علوم انسانی اسلامی است. خب، این موانع روشن است.
همین مثال وجود دارد، حالا شما توقع دارید میگویید: آقا، تو دوبار از آن طبقه دوم فعلاً بپر با سختی، تا این باور کند که تو میتوانی بروی توی خیابان خرید کنی. خیلی خطرناک است. ما داریم علممان را با یک خطر جدی مواجه میکنیم. و علوم انسانی هم دارد تلاش میکند که این کار را انجام بدهد، یعنی صاف بپرد روی سفره مردم.
در دل تمدن غرب وقتی که اقتصاد میخواهد بیاید سر سفره مردم، بقیه حوزهها همراهش نیستند؟ اقتصاد خودش تنهایی میآید؟ فناوری همراهی نمیکند باهاش؟ ما اصلاً امروز پر از فناوریهای مالی هستیم. فیزیک و شیمی و علوم پایه ما همراهی نمیکنند با اقتصاد تمدن غرب تا بتواند بیاید؟ رسانه چطور کمک میکند به آن؟ فناوریهای رسانهایمان چقدر دارد کمک میکند که اقتصاد بتواند بیاید توی زندگی مردم وارد شود و حل مسئله کند؟
به نظر میرسد شما بر تعامل میان علوم انسانی و سایر حوزههای علمی تأکید دارید. این تعامل را چگونه تعریف میکنید؟
معلوم است یک مجموعهای از دانش کنار همدیگر قرار گرفتهاند که دارند با هم این کار را انجام میدهند. بعد شما امروز میگویید که من باب تعامل منطقی و نظاممند را میبندم؟ علوم انسانی بیاید روی زمین خودش کارش را انجام بدهد؟
فرض کنیم علوم انسانی راهپیمایی ۱۰ کیلومتری غدیر راه انداخته. مثلاً ملموس، ورود علوم انسانی توی یک ابداع. که حالا تو خود علوم انسانی هم بحث مفصل است که ما امکان این ابداع و اجازه این ابداع را داریم یا نداریم. همهچیزش خوب. راهپیمایی غدیر اگر بخواهد بیاید روی زمین و بخواهد واقعی بشود، نیاز به همکاری بقیه علوم ندارد؟
نیاز به همکاری تمام ارکان حکومتی دارد، چه برسد به دانش. قبل اثبات وجود آن، اثبات وجودیه به سختی شکل میگیرد. یعنی شما باید بروید ترافیکش را کنترل بکنید، تأمین مالی پشتش را کنترل بکنید، جمعیتی که میآید را کنترل کنید، رسانه را کنترل کنید. یعنی یک کاری که در دل این نظام موجود علمی ما، چه در غرب، چه در حوزه علوم فنی خودمان به سادگی اتفاق میافتد، شما آنجا صدها برابر باید انرژی بگذارید تا بتوانید خودتان را به زمین برسانید. در صورتی که نیازی نیست.
اگر تعامل و همکاری بین علوم منطقی شکل بگیرد و از آن نظام، از آن طبقات بالا، ما بتوانیم سرریزهایمان تو هر طبقه را به عنوان دستاورد تلقی کنیم و برویم طبقه پایینتر، راحت این علوم به سطح زمین میرسد.
جایگاه تجربههای عینی و میدانی را در این مسیر چطور میبینید؟ آیا میتوان از تجربههای مردمی به عنوان پایههای تحول در علوم انسانی اسلامی استفاده کرد؟
باز مثال رسانه میزنم خدمت شما: برنامه «زندگی پس از زندگی»، یک مسئلهای که ما مبانیاش را به شدت همیشه در علوم انسانی و علوم دینیمان، مبانی معرفتی داشتیم که بالاخره زندگی پس از این حیات ما چگونه است. ولی ناچار شده چه کار کند؟ ناچار شده بیاید با یک رویکرد کاملاً تجربهگرایانه، که جزو ویژگیهای قابل باور این عصر است، بالاخره یک جوری شما را روی زمین و به شما روی زمین نشان بدهد.
بله، این اتفاقات موردی میتواند بیفتد، ولی یادتان باشد با این اتفاقات موردی تمدن نمیشود ساخت. این باید بیاید توی ساختار. و ساختار یعنی نظام علمی، تعاریف مشخص داریم، روش هستند. علوم انسانی با روش میشود جلو رفت.
ما در علوم انسانی اسلامی، به ویژه بعد از انقلاب اسلامیمان، با مکاتب متعددی مواجه هستیم و تلاشها و نهادهای متفاوتی که دارند این کار را میکنند. طبیعتاً همه آنهایی که دارند توی این حوزه نظریهپردازی میکنند و الگوسازی میکنند، ادعایشان همین باید باشد که ما میتوانیم پاسخ بدهیم به نیازهای جامعه، میتوانیم بگوییم چگونه این کار باید انجام بشود.
تمدنی در آغاز این مسیر هستیم، فعلاً هنوز ما الگوی در واقع توافقشدهای بین همه گروهها نداریم. چه برسد به اینکه این الگوی توافقشده بین گروههای علمی و دانشی و فعال ما در حوزه دانش بیاید تبدیل بشود به تعامل با حوزه اجرا، یعنی با حکمرانی، با صنعت، با خیلی جاها، با زندگی و جامعه مردم، با سبک زندگی.
طبیعتاً شما باید اجازه بدهید یواشیواش این الگو رشد بکند به طور طبیعی. فکر میکنم که جامعه انتخابهایش را انجام میدهد. آنهایی که موفقتر بودند برای اینکه بتوانند بیایند و الگو بسازند، طبیعتاً میآیند رو. ممکن است که لزوماً موفقترها مستحکمتر و دیرتر برسند، ولی به هر حال این حرکت دارد انجام میشود.
در مورد ویروس کرونا هم نکاتی داشتید. لطفاً توضیح دهید چگونه تجربه کرونا را میتوان به تحولات علوم انسانی ارتباط داد؟
بله، من در مورد ویروس کرونا به عنوان یک نمونه از همین ماجرا، خیلی خیلی حرف دارم. خیلی میشود یکبار دیگر این تجربه را بازسازی کرد که چه اتفاقی واقعاً افتاد. یکبار بازنگری کنیم ببینیم چی شد.
الحمدلله نظام توانست با یک تدبیر خیلی درستی این خطر را در واقع تهدید را تبدیل به یک فرصت بکند. ما به هر حال شهدای پزشک داشتیم. وقتی شما وارد بحث نظام علمی و مجادلات علمی میشوید، قاعدتاً باید بگویید نظام مدرن پزشکی ما شکست بود. داستان کرونا خیلی روشن است. اگرچه جامعه سنتی، اگر وارد نظام علمی بشویم، بله، قاعدتاً طب سنتی توی این مورد به نظر من بهتر میتوانست عمل کند. ولی چون این مجادله علمی داشت اساس جامعه ما را به هم میریخت، طبیعتاً ترجیح داده شد که این مجادله علمی فعلاً کنار برود. همین نظام علم مدرن ما بیاید پای کار و با یک مثلاً تغییراتی کار را جلو ببرد.
عرض میکنم، به جایی رسیدیم که ما شهدای نظام درمان داشتیم توی این ماجرا. خب، این افتخار بزرگی است. ولی اگر برگردیم به لایه علمی و بخواهیم از لحاظ علمی بررسی کنیم، به نظر نمیرسد که موفق بودیم. یعنی نظام علمی ما، ما را جز یکی از پرآمارترین کشورهای جهان قرار داد، در صورتی که ما احتمالاً میتوانستیم با نظام طب سنتی خیلی بهتر عمل بکنیم.
اینکه الان آیا مشابهی تو همین زمستان امسال تو کشور اتفاق افتاد یا دارد میافتد، و ویروسی آمده و دارد میرود، و اگر همانجوری فضای جامعه را تخریب بکنیم دوباره درگیر یک چیزی مثل کرونا بودیم امسال یا نه، اینها سؤالهای خیلی مهم و جدی است.
ما حتی در همین نظام مدرنمان میدانیم که ترساندن مریض از بیماری خودش، یک عامل جدی گسترش بیماری است. خب، چقدر این اتفاق افتاد؟ چقدر کسانی توی آیسییو و غیره، از اینکه هر شب یک نفر بغل دستشان فوت میکرد، فوت کردند؟ اینها را ما معمولاً توی علوم انسانی پزشکی نمیبینیم. غایب است. اگر ما میتوانستیم همان موقع این جریان علمی را داشته باشیم و این همکاری علمی را شروع کنیم، احتمالاً خیلی موفقتر میتوانستیم بیاییم بیرون.
شما مجادله علمی را چالش اصلی میدانید. راهکار شما برای عبور از این مجادله و تحقق علوم انسانی اسلامی چیست؟
مجادله علمی که شما میفرمایید، به نظر من تنها راه، با تجربهای که بهویژه در دانشگاه آزاد اسلامی من کسب کردم، چون اینجا همه رشتهها کنار هم زیست میکنند، تنها راه یک نوع مجاهدت است در بین دانشمندان معتقد به علوم انسانی اسلامی. نه برای اینکه علوم انسانی اسلامی را نظریهپردازی کنند یا الگوسازی کنند، تلاش کنند بیاورندش روی زمین. به همان شکل سختی که گفتم خدمت شما.
این از طبقه دوم و سوم پریدنِ کف حیات. بالاخره هیچ راهی ظاهراً دیگر وجود ندارد. ما باید دو سه بار بتوانیم توی جاهای متفاوتی نشان بدهیم که علوم انسانی توان رساندن علم به سبک زندگی مردم را دارد و میتواند خیلی بومیتر و خیلی مطمئنتر این کار را انجام بدهد. بالاخره باید دیده بشود.
تا دیده نشود که عرض میکنم، تصورم این نباشد که این کار سادهای است. و این عین همان تحول در بقیه علوم اتفاق میافتد، ولی من دارم از مجاهده صحبت میکنم. همانجوری که ما در دفاع مقدس، بالاخره رزمندگان نشان دادند که بدون موشک و بدون سلاحهای آنچنانی هم میشود پای جنگ ایستاد، همانجوری که مردم غزه نشان دادند امروز که میشود ایستاد و خیلی تو جنگهای امروز ما موشک و تانک و توپ و اینا همون که از اول انقلاب شعارش را میدادیم، حرف اول را نمیزند.
ما هنوز هم به نظرم میرسد که توی فضای سیاسیمان تحت تأثیر این رشد که این مدت توی نظامی، توی امور نظامی میکردیم، توقع داریم که موشکهایمان کار بکنند. آن نیست. ما یک موقعی بدون اینها هم جلو رفتیم. الان هم خداوند غزه را جلو چشممان قرار داده، از این جنس مجاهده در علوم انسانی بهویژه باید اتفاق بیفتد. یعنی بالاخره یک عدهای باید بیایند روی زمین، و در عین حال هم تلاش کنند که بگویند: من با مبانی حکمی و فرهنگی غربی نیامدم روی زمین، ها! من با مبانی اسلامی آمدم.
اگر ما بتوانیم این کار را انجام بدهیم، دو بار، سه بار، چهار بار، ده بار، بالاخره راه باز میشود. درست است، علوم انسانی توی زمین راه میرود، ولی ما باید آن الگوسازی را همزمان در همین آزمایشهای عینیمان انجام بدهیم. نباید بگذاریم فقط با تجربه جلو برود. تجربه مهم است، اما از مبنا و تئوری نباید غافل شد. برای همین هم هست که عرض کردم این یک مجاهدت است. اگر قرار باشد هم به مبانی پایبند بمانیم و هم مسئله را روی زمین حل کنیم، یعنی هم اسلامیت بماند و هم انسانیت، هم تمدن اسلامی حفظ شود و هم سبک زندگی مردم واقعاً رشد کند، ناگزیر از این تلاش سخت هستیم.
با توجه به ضرورت همکاری بین رشتهها، وضعیت فعلی دانشگاهها چگونه است؟ آیا ساختارهای لازم برای تعامل علمی در دانشگاهها فراهم شده است؟
همه اینها دارند با اقتضائات خودشان، یواشیواش تحول پیدا میکنند که جلو بروند. مسئله این بود که اولاً امکان ساختاری این تعامل ضعیف بود در دانشگاه. یعنی فرض کنید علوم انسانی که حالا درست برای اینکه بتواند با حوزه علوم مهندسی، یا کشاورزی، یا علوم پایه، یا علوم پزشکی تعامل بکند، باید یک اتفاق پیگیرانهای انجام میشد. نه اینکه ساختار به طور طبیعی ما را به این سمت ببرد.
و نکته دوم اینکه در خود ماها، از سطح ستادی سازمان تا توی واحد، این نظام به هم متصل نبود. امروز ما در دانشگاه آزاد اسلامی، نظامی را به نام نظام دانشی دانشگاه آزاد اسلامی طراحی و الحمدلله اجرا کردیم که دیگر تقریباً به نهایت خودش رسیده و اجرای آن کامل آغاز شده است.
ما جریان مدیریت علمیمان را زیر گروههای دانش رسمی و اصطلاحاً کلاسیکمان داریم، توی قالب گروههایمان. از گروههای کشوری تا گروههای استانی، تا گروههای دانشی کف واحد، با همین اصطلاحاتی که معمولاً توی دانشگاه میشناسیم، یعنی رشته مدیریت، جغرافیا، حسابداری، علوم سیاسی. به این شکل داریم مدیریت میکنیم. و کنارش یک نظام کاملاً مستقل داریم به اسم دانشکدهها، که از دانشکدهگان در ستاد شروع میشود تا دانشکده توی واحد. که اساساً دانشجو بعد از اینکه درسش را توی آن مجموعه رسمیش میخواند، برای پایاننامه و بقیه موارد بعد از پایاننامه، توی دانشگاه، دانشجو و استاد دانشکده جمع میشوند. به شکل مسئلهمحور. آن هم از بالا تا پایین متصل است و اتفاقاً امکان توزیع آمایشی، جغرافیایی، استانی و فرااستانی دارد و میشود این کار را پیش برد.
طبیعتاً وقتی شما چنین نظامی را داشته باشید، تازه میتوانید از همکاری بین علوم در یک گسترش جغرافیایی صحبت کنید و بهره ببرید. ما در ابتدای این مسیر در دانشگاه آزاد اسلامی هستیم. به حل مسائل، ما از لحاظ ساختاری به نظر میرسد که الان ظرفیتش را فراهم کردهایم.
از لحاظ تعاملات، این تعاملات خیلی قبل از اینکه این ساختار آماده بشود شروع شده بوده. امر فرهنگی است و طبیعتاً تدریجی جمع میشود. ولی به نظرم میرسد که روانتر از جاهای دیگر این اتفاق دارد اینجا میافتد. ضمن اینکه ما مراکز و معاونتها و ساختارهای ستادی را داریم که دارند از این امر پشتیبانی میکنند.
یعنی مثلاً فرض کنید وقتی شما این نظام علمی و همکاری را میخواهید به فناوری برسانید، یک معاونت متصدی این پشتیبانی از شما هست که این کار را انجام بدهد. اگر این مجموعه ساختاری درست کنار همدیگر انشاءالله بتواند عمل کند، فکر میکنم ما خیلی سریعتر از آن چیزی که تا به حال جلو آمدهایم بتوانیم انشاءالله به سمت این همکاری برویم.
خبرنگار: کوشا ساسانیان
انتهای پیام/
نظر شما