در تاروپود تاریخ هر سرزمینی نقشونگاری پنهان است که بازگوکننده حکایت مردمان آن دیار است. در همدان این روایت دیرینه با گرهبهگره قالیهایی که از دل دار قالی برمیخاستند پیوند خورده بود. قالیبافی در این خطه نه فقط یک صنعت که یک روح جاری در زندگی مردم بود یک میراث از نسلی به نسل دیگر. اما امروز وقتی از قالیبافی همدان سخن میگوییم زمزمهای از غم و افسوس در هوا جاری میشود: حکایت گره در گره یک هنر رو به فراموشی.
همدان به دلیل موقعیت جغرافیایی و فرهنگی خود همواره مهد تولید قالیهای باکیفیت و منحصربهفرد بوده است. قالیهای لچک ترنج افشان و محرمات همدانی با رنگهای طبیعی و پشم دستریس از دیرباز زینتبخش خانههای ایرانی و موزههای جهانی بودهاند. این قالیها نه فقط کالایی لوکس که نماد فرهنگ صبر و هنر دست ایرانی بودند. هر گره قالی حکایت زنی روستایی را بازگو میکرد که در کنار دار قالی نشسته بود و با دستان هنرمند خود نقشهایی از طبیعت رویاها و زندگی خود را بر تاروپود آن میزد.
اما امروز تصویر کاملاً متفاوت است. دارهای قالی در بسیاری از خانهها جمع شدهاند و صدای کوبش شانه قالیبافی به ندرت به گوش میرسد. این جاماندگی تاریخی از قطار توسعه تنها به زیرساختها محدود نمیشود بلکه به هنرهای دستی نیز سرایت کرده است. هنری که روزی مایه مباهات بود اکنون در سایه مشکلات اقتصادی تغییر سبک زندگی و ورود رقبای ارزانقیمت خارجی رو به افول است. خانههایی که هست اما نیست را میتوان به کارگاههای قالیبافی متروک نیز تعمیم داد. کارگاههایی که روزی پر از زندگی و هنر بودند اما حالا سکوتی سنگین بر آنها حکمفرماست.
چرا این هنر باارزش در معرض نابودی است؟ پاسخ را باید در نادیدههای پنهان نظام مدیریتی و اقتصادی جستجو کرد. مدیری که فقط بر کاغذ تصمیم میگیرد نه بر خاک واقعیت نمیتواند عمق درد یک قالیباف روستایی را درک کند. قالیبافی حرفهای است که نیازمند حمایت مداوم آموزش و بازاریابی هوشمندانه است. در گذشته نه چندان دور تولیدکنندگان بزرگ فرش در همدان به دلیل نبود بازار مناسب ورشکسته شدند و این ضربهای مهلک بر پیکر قالیبافی منطقه وارد کرد.
مسائلی چون گرانی مواد اولیه بخصوص نخ پشم طبیعی که کیفیت قالی همدان را تضمین میکند کمبود نیروی کار ماهر به دلیل نبود آموزشهای بهروز و جذابیت نداشتن این شغل برای نسل جوان و نبود حمایتهای کافی دولتی از این هنر از جمله عواقب اجتماعی و روانی این غفلتهاست. وعدههایی که گفته شد اما نرسید در این حوزه نیز مصداق دارد. وعدههایی برای احیای این صنعت بیمه قالیبافان و کمک به بازاریابی جهانی که اغلب در حد حرف باقی ماندند و هرگز به مرحله اجرا نرسیدند. چند خانه باید ناتمام بماند تا سازندهای به پاسخگویی عادت کند؟ این سوال را میتوان در مورد کارگاههای قالیبافی نیز پرسید. چند کارگاه باید تعطیل شود تا مسئولان به فکر چارهای اساسی بیفتند؟
آیا قالیبافی همدان به سرنوشت محتوم فراموشی دچار خواهد شد؟ پاسخ این سوال در دستان ماست. امیدسازی با صداقت نه با شعارهای پوچ از همین جا آغاز میشود. نخست باید به تحلیل چرایی مسئله پرداخت و ریشههای افول این هنر را عمیقاً شناخت. سپس باید مسئولیتها را بررسی کرد چه کسی چه کاری باید میکرد و نکرد. دولت سازمانهای میراث فرهنگی دانشگاهها و خود هنرمندان هر کدام در این مسیر سهمی دارند.
راهکارهایی چون تولید محتوای جهانی برای معرفی قالی همدان به دنیا حمایت از کارگاههای کوچک و خانگی اعطای تسهیلات کمبهره برای خرید مواد اولیه آموزشهای مدرن بافندگی و طراحی متناسب با سلیقه روز دنیا و مهمتر از همه ایجاد یک بازار پایدار و صادرات محور میتواند این هنر را از ورطه فراموشی نجات دهد. قالیبافی همدان تنها یک صنعت نیست یک هویت فرهنگی است. اگر این هنر بمیرد بخشی از روح همدان نیز خواهد مرد. بیایید اجازه ندهیم ساختوسازهایی که آغاز شدند اما هرگز تمام نشدند به روایت ابدی قالیبافی همدان تبدیل شود. ما شاید خانهدار نشدیم اما میتوانیم امید داشته باشیم که این گرههای زیبا بر دار قالی همچنان نفس بکشند.
ندا ترابی*
انتهای یادداشت/
نظر شما