مردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هر گونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند / رودکی
برای یافتن پاسخ این پرسش که دانشگاههای ما امروز در چه سطحی هستند و به کدام سو میروند، کافی است فرد علاقهمند، نشریات و سایتهای فرهنگی و اجتماعی را از نظر بگذراند. شمار نوشتههای هشداردهنده و نگران از سمت و سوی آموزش عالی در ایرانِ امروز نشاندهنده دغدغه اهل دانشگاه است که خود نویسنده بسیاری از مطالب مربوط به دانشگاهها هستند.
واقعیت آن است که مدرکگرایی، نبود یا کمبود مراکز روزآمد در زمینه آموزشهای فنی و حرفهای و کاربردی که از پیش از انقلاب وجود داشت، پس از انقلاب و با افزایش ناگهانی جمعیت جوان کشور در دهه-های 60 و 70، ابعاد بسیار بزرگتری یافت. شاید در آغاز هدف از تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی نیز پاسخگویی به کمبودهای یادشده بود؛ به یاد داریم که کلاسهای این دانشگاه در دهه 60 و آغاز دهه 70 عمدتا بعدازظهرها و حتی در روزهای تعطیل تشکیل میشد و سیستمهای تکدرس و پارهوقت وجود داشت که بهراستی راهی بود برای دانشاندوزی افراد علاقهمند.
اما بهتدریج با ادامه شیوه پیشین در استخدامها که در آن داشتن مدرک دانشگاهی نخستین شرط بهشمار میرفت، فشار جامعه جوان کشور برای کسب مدرک افزایش یافت و دانشگاه های متولی آموزشی عالی نیز به تاثیر از این فشار آرامآرام تبدیل به دانشگاهی شد برای صدور مدارک گوناگون کاردانی و کارشناسی و در یکی دو دهه اخیر، کارشناسیارشد و دکتری. در این روند دانشگاههای دولتی نیز به دلایلی که طرح آن در این مختصر نمیگنجد، بهسرعت وارد این روند شدند و با گسترش پرشتاب فیزیکی، توسعه دانشکدههای موجود و ایجاد دانشکدههای جدید در هر جا که قطعهای زمین خالی وجود داشت، به مدرکگرایی و تربیت دانشآموختگان بیمهارت و کممهارت یا دانشآموختگان دارای دانش و مهارتی که چندان مورد نیاز کشور نبود، دامن زدند.
بدین ترتیب از اواخر دهه 70 شمار دانشآموختگان مدرک بهدست و جویای کار رو به افزایش گذارد و از آنجا که آموزشهای دانشگاهی، چه از دید نوع این آموزشها و چه از نظر کیفیت آنها، عمدتا پیوند چندانی با نیازهای بازار کار نداشتند، مساله اشتغال دانشآموختگان بالا گرفت. در نتیجه یکی از عمدهترین چشماندازهای شغلی دانشآموختگان دانشگاهها بازگشت به نظام آموزش عالی بود، اما این بار نه بهعنوان دانشجو، بلکه در کسوت استادی. از آن هنگام چرخهای شکل گرفت که در آن دانشآموختگان کمدانش و بیمهارت یا کممهارت برای استخدام به دانشگاهها روی آوردند و به این شکل اهرمی دیگر بر اهرمهای فشار بر دانشگاهها افزوده شد تا بهمنظور باز کردن جا برای دانشجویان سابق خود که بعضا توصیهنامههای آشکار و نهان نیز دلگرمشان ساخته بود، باز هم رو به گسترش مصنوعی بیاورند.
البته در این میان استادان دانشمند و سختکوشی هم بودند و هستند که دانشجویان علاقهمند را بهدرستی آموزش میدهند و میپرورانند و به اینگونه کورسوی امید را زنده نگه داشتهاند. اما حتی این دست استادان و دانشجویان که شمار آنها به باور نگارنده چندان هم کم نیست، در لابهلای چرخدندههای نظام آموزشی پرکمبود، کار چندانی از پیش نمیبرند.
به همه آنچه گفته شد، اکنون این را نیز باید بیفزاییم که دانشگاه آزاد اسلامی، پس از نزدیک به چهار دهه تجربه، میتواند در اصلاح آموزش عالی کشور گوی سبقت را از بخشهای دیگر آموزش عالی کاملا برباید. گستردگی این دانشگاه که از نظر تامین مالی، جذب دانشجو و دیگر مسائل در سالهای اخیر تبدیل به مساله شده است، خود میتواند به دلیل رویارویی مستقیم با مسائل بخشها و مناطق گوناگون کشور، تبدیل به عاملی نیروبخش در این حوزه شود. وجود استادان شریف، زحمتکش و بادانشِ دانشگاه آزاد اسلامی در جایجای میهنمان که با امکاناتی بهمراتب کمتر از همقطاران خود در دانشگاههای دولتی به آموزش و پژوهش مشغول بوده و مسائل و مشکلات را با پوست و گوشت خود احساس کردهاند، سرمایهای است که در صورت جهتگیری قاطعانه دانشگاه در راستای اصلاح وضع موجود، بیشک به کار خواهد آمد.
نویسنده : محسن شجاعی رئیس دانشکده زبانهای خارجی واحد تهران شمال
منبع: فرهیحتگان