عید قربان، فراتر از یک مناسبت تقویمی، لحظهای از تلاقی آسمان و زمین است؛ روزی که یادمان میآورد بندگی نه در واژهها، که در عمل معنا مییابد. لحظهای که حضرت ابراهیم (ع) در برابر بزرگترین آزمون ایمان قرار گرفت و با اطمینان و تسلیم، آمادگی خود را برای قربانی کردن هر آنچه دوستداشتنی بود، اعلام کرد؛ آزمونی که با فدای اسماعیل آغاز شد و با فدیهای الهی پایان یافت، اما پیامش تا ابد جاری ماند.
امروز، در دنیایی پر از سرعت، رقابت و گاهی فراموشیِ معنا، عید قربان تلنگری است برای بازگشت به اصل. به خودمان یادآوری میکند که هر انسانی در زندگی خویش اسماعیلی دارد؛ آنچنان عزیز و درهمتنیده که دل کندن از آن، نوعی قربانیکردن است. این اسماعیل میتواند وابستگی باشد، خودخواهی، ترس، غرور یا حتی دلبستگیهایی که مانع رشد و آرامشمان میشوند. عید قربان فرصتیست برای ایستادن و اندیشیدن: اسماعیل من چیست؟ و آیا حاضرم در راه تعالی روح و رضای خدا، آن را قربانی کنم؟
در بندرعباس، شهری که گرمای آن تنها از آفتاب نیست، بلکه از دلهای مردمانیست که همیشه در دل حادثههای اجتماعی، دینی و فرهنگی حاضرند، عید قربان رنگ و بویی ویژه دارد. از سحرگاه، کوچهها و خیابانها آکنده از طنین تکبیر و شور حضور مردمیست که با دلهایی صاف و نیتهایی خالص، به نماز عید میروند. نمازگزاران، پیر و جوان، زن و مرد، خانواده و کودک، در صفهایی منظم و صمیمی در کنار هم میایستند تا همبستگیشان را در برابر خدا و خلق او به نمایش بگذارند.
نماز عید قربان در هوای گرم اما پرشور جنوب، نمادی از ایمان بیتزلزل است. گویی بندر در این روز دیگر تنها یک جغرافیاست؛ بلکه قلب تپندهای میشود که با هر ذکر، با هر تکبیر، به خدا نزدیکتر میشود. نگاههای مهربان، لبخندهای پرمهر و حتی عرقی که از گرما بر پیشانیها نشسته، همه و همه در کنار هم، تصویری میسازند از شهری که با تمام وجود، به این روز مقدس لبیک گفته است.
قربانیکردن در این روز، صرفاً یک عمل مذهبی نیست؛ بلکه نمادی است از نوعدوستی و مشارکت اجتماعی. گوشت قربانی در میان نیازمندان توزیع میشود، دستهایی که شاید در روزهای دیگر کمتر دیده میشوند، امروز به گرمی فشرده میشوند. عید قربان، عید شکستن فاصلههاست؛ فاصله میان فقیر و غنی، میان خود و دیگری، میان دل و معنا.
در روزگاری که مرزهای فردیت، دیوارهایی بلند میان انسانها کشیدهاند، عید قربان فرصتی است برای فروریختن این دیوارها. ما در این روز، دعوت میشویم به بخشیدن، به دیدن دیگری، به ایثار و مهربانی. دعوت میشویم تا به سهم خود، تکهای از امنیت و آرامش را به دیگران هدیه دهیم؛ حتی اگر آن سهم، فقط یک لبخند باشد.
اما این روز، فقط روز بخشیدن گوشت نیست. عید قربان، روز قربانیکردن فاصلههاییست که خودمان با دستانمان ساختهایم؛ فاصلههایی میان ما و اطرافیانمان، میان ما و خود واقعیمان. گاهی لازم است که در میان این شور و شعف عید، کمی سکوت کنیم و با خود بیاندیشیم: من چه چیزی را باید کنار بگذارم تا انسانتر شوم؟
این عید همواره یادآور تمرینی برای دلکندن است؛ تمرینی که هر سال تکرار میشود تا چیزی را به ما بیاموزد که شاید در روزمرگیها فراموشش کرده باشیم: ایمان، صبر، بخشش، و مهمتر از همه، بازگشت به خویشتن.
عید قربان، عید عبور است؛ عبور از خواستههای نفسانی به سوی رضای الهی. عید درک دوبارهای از مفهوم فداکاری، عشق و اعتماد. عید ایستادن در برابر آنچه آسان نیست، و لبخند زدن در برابر آنچه با دل انجام شده است.
امید که این عید برای همه، آغازی باشد بر مهربانیهای تازه، اتحادهای دوباره و آرامشی که زندگی امروز سخت به آن نیاز دارد. عید قربان را نه فقط با زبان، که با دل و دست و عمل باید گرامی داشت؛ باشد که قربانی ما، قدمی در راه رهایی روحمان باشد.
فعال اجتماعی*
انتهای پیام/
نظر شما