به گزارش خبرنگار استانی ایسکانیوز از اصفهان، در دنیایی که جنگها تنها با اعلام آتشبس به پایان نمیرسند، بلکه در ذهن و قلب مردم تداوم مییابند، اهمیت روابط عمومی پساجنگ بیش از هر زمان دیگری نمایان میشود. حالا که جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران به پایان رسیده، زمان آن رسیده که روابط عمومی وارد میدان شود تا روان آسیبدیده، اعتماد متزلزل و روایت ملی را بازسازی کند. روابط عمومی پساجنگ، تلاشی است برای ترمیم آن چیزی که دیده نمیشود: ذهنها، دلها، امیدها و اعتمادها.
پس از پایان جنگ، نبرد اصلی در ذهنها آغاز میشود. اگر این فضا با روایتسازی مسئولانه پر نشود، شایعات جای حقایق را خواهند گرفت. روابط عمومیها باید با شفافیت، دقت و سرعت، اطلاعات عمومی را منتشر کرده و محتواهای چندرسانهای تولید کنند تا این خلأ معنایی پر شود. یکی از نخستین وظایف روابط عمومی پساجنگ، بازتعریف معنای «پیروزی» در ذهن مخاطبان است. پیروزی نظامی، بدون پیروزی در ذهنها، ناقص و گاه حتی خطرناک است.
بازتعریف پیروزی: از خاکستر به حافظه ملی
ایران باید با روایتسازی صادقانه، منطقمحور و بومیشده، اهمیت منازعه در جنگ ۱۲ روزه را به زبانی قابل فهم برای همه اقشار تبیین کند. روابط عمومی پساجنگ باید بتواند «پیروزی» را فراتر از زبان نظامی بازتعریف کند: پیروزی در انسجام مردم، تابآوری ملی، هوشمندی رسانهای، و مسئولیتپذیری اجتماعی. این بازتعریف، نیازمند روایتگری چندلایه، با مشارکت نخبگان، رسانهها و خودِ مردم است.
جنگ علاوه بر خرابی فیزیکی، روان جمعی را فرسوده میکند. روابط عمومی پساجنگ باید از طریق روایتهای شفابخش، مستندهای انسانی، پادکستهای همدلانه و کارزارهای دیجیتال با پیامهای حمایتی، به بازسازی حس امنیت روانی کمک کند. کار روابط عمومی در پساجنگ تنها کنترل بحران نیست، بلکه «مدیریت حافظه بحران» است؛ اینکه چه چیزی به یادها میماند و چه چیزی فراموش میشود.
مسئولیت رسانهها و روابط عمومیها
مطبوعات و خبرنگاران اگر با تحلیل عمیق، روایت امیدآفرین و اخلاق حرفهای عمل کنند، بهترین متحدان روابط عمومی هستند. روابط عمومیها باید امکان دسترسی آزاد به اطلاعات معتبر، گفتوگو با مسئولان و استفاده از تصاویر و منابع درست را برای رسانهها فراهم کنند. خبرنگاران محلی که در دل بحرانها ماندهاند، اغلب نخستین و مؤثرترین بازیگران روابط عمومی پساجنگاند.
روابط عمومی نهادهای حاکمیتی و دستگاههای دولتی، در دوران پساجنگ مسئولیتی دوچندان دارند. از یک سو باید بازتابدهنده سیاستها و اقدامات بازسازی باشند و از سوی دیگر، گوش شنوا برای افکار عمومی. آنها باید هم به زبان رسمی سخن بگویند و هم به زبان مردم و استراتژیهای خود را از دریچه رسانه بیان کنند.
پس از جنگ، صرفاً نهادهای دولتی نیستند که مسئولیت دارند. روابط عمومی بنگاههای خصوصی، سازمانهای مردمنهاد، انجمنهای حرفهای و حتی برندهای تجاری، باید نقش فعالتری در ترمیم سرمایه اجتماعی ایفا کنند. پروژههایی مثل storytelling و مستندهای مشترک، ابزارهای موفقی در این زمینه هستند.
سکوت روابط عمومی، خود یک موضعگیری است. اگر نهادهای ارتباطی وارد میدان نشوند، روایتهای غیررسمی، تحریفشده یا دشمنساخته بر افکار عمومی چیره میشوند. دولتها پس از جنگ نیازمند بازسازی تصویر بینالمللی خود هستند؛ چیزی که در ادبیات روابط عمومی، با عنوان «nation branding» یا برندینگ ملی شناخته میشود.
در عصر جنگهای ترکیبی و اطلاعاتی، روابط عمومی نیاز به تسلط بر فناوریهای نوین دارد. بهرهگیری از شبکههای اجتماعی، پلتفرمهای خبری مستقل و کمپینهای هوشمندانه میتواند افکار عمومی جهانی را تحت تأثیر قرار دهد و روحیه ملی را زنده نگه دارد.
تجربه ایران پس از جنگ تحمیلی نشان میدهد که روابط عمومی پساجنگ نباید صرفاً وظیفهی روایتسازی حماسی داشته باشد، بلکه باید در خدمت درمان زخمهای پنهان نیز قرار گیرد.
روابط عمومی پساجنگ، تلاشی است برای بازسازی آن چیزی که دیده نمیشود: ذهنها، دلها، امیدها و اعتمادها. اگر معماران کشور سازههای فروریخته را میسازند، متخصصان روابط عمومی باید پیوندهای شکسته را ترمیم کنند. در جهانی که نبردها دیگر با انفجار پایان نمیپذیرند، بلکه در فضای مجازی و ذهن مردم ادامه مییابند، روابط عمومی پساجنگ، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی حیاتی برای حفظ انسجام ملی و بازگشت به زندگی است.
خبرنگار: میلاد زارعی
انتهای پیام/
نظر شما