به گزارش خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز، طرح کاهش سن آغاز آموزش رسمی از ۶ سال به پنج سال، درحالی مطرح شده که به نظر میرسد، آمادگی زیرساختی لازم برای آن وجود ندارد. هرچند هدف از این اقدام، هماهنگی با نظامهای آموزشی دیگر کشورها عنوان میشود، اما واقعیت آن است که در شرایط کنونی، مدارس ایران از نظر فضا، امکانات و نیروی انسانی برای پذیرش کودکان پنجساله آماده نیستند. نادیده گرفتن نیازهای عاطفی و رشدی این گروه سنی میتواند فشار روانی و آموزشی مضاعفی بر کودکان وارد کند. به نظر میرسد پیش از هر تغییری در سن تحصیل، باید به اصلاح عمیقتر در کیفیت آموزش، تربیت معلم و محتوای درسی اندیشید.
اسفندیار نظری کارشناس حوزه آموزشو پرورش و مدرس دانشگاه فرهنگیان در گفتو گو با خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز در این خصوص عنوان کرد: در سال ۱۳۹۰ بر اساس مصوبه «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش»، ساختار آموزشی کشور از نظر نظام پایهها و چیدمان دورهها تغییر پیدا کرد. در آن زمان، ساختار قبلی که شامل مراحل ۵-۳-۳-۱ بود (یعنی پنج سال ابتدایی، سه سال راهنمایی، سه سال دبیرستان و یک سال پیشدانشگاهی)، به ساختار جدید ۶-۳-۳ تبدیل شد. هدف از این تغییر، نزدیکتر شدن نظام آموزشی به استانداردهای جهانی و اجرای اصول تربیتی سند تحول بود. اکنون حدود ۱۵ سال از آن تغییر میگذرد و کشور در سال ۱۴۰۴ قرار دارد. با این حال، تجربه نشان داده است که این ساختار با چالشهای فراوانی روبهرو بوده و نتوانسته بهطور کامل مشکلات نظام آموزشی را برطرف کند.
وی افزود: متأسفانه با وجود گذشت این سالها، آموزش و پرورش همچنان درگیر مشکلات ساختاری، محتوایی و اجرایی است. چالشهایی که باعث شدهاند اهداف اصلی سند تحول بنیادین، یعنی تربیت نسل مؤمن، اندیشمند و کارآفرین، هنوز بهطور ملموس محقق نشود. در این میان، کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی مصوبهای جدید را تحت عنوان ساختار آموزشی ۱-۵-۳-۳ به تصویب رسانده است؛ مصوبهای که در صورت اجرا، سن ورود به مدرسه را از ۶ سال به پنج سال کاهش میدهد و ساختار دورههای تحصیلی را نیز دگرگون میسازد.
نظری توضیح داد: اجرای این طرح نیز خود با پرسشها و تردیدهای بسیاری همراه است. نخستین مسئلهای که مطرح میشود این است که آیا در کشورهای مختلف، نظام آموزشی در بازههای زمانی کوتاه دست به چنین تغییرات بنیادینی میزند؟ معمولاً چنین تحولات بزرگی در آموزش و پرورش، نیازمند سالها مطالعه، بررسی، آزمایش میدانی و آمادهسازی زیرساختهاست. در حالی که در کشور ما، پیش از آنکه نتایج طرح قبلی (۶-۳-۳) بهطور کامل ارزیابی شود، ساختار تازهای مطرح میشود.
کارشناس حوزه آموزشوپرورش در ادامه تاکید کرد: اساساً ضعفها و چالشهایی در ساختار فعلی وجود دارد
که کمیسیون آموزش مجلس را به این نتیجه رسانده است که نظام موجود ناکارآمد است و باید با الگویی جدید جایگزین شود. طرح ۱-۵-۳-۳ بهمعنای آغاز آموزش رسمی از پنج سالگی است، اما آیا مدارس ما آمادگی پذیرش کودکان در این سن را دارند؟ وقتی صحبت از ورود دانشآموزان پنجساله به مدرسه میشود، باید به نکات متعددی توجه کرد. آیا امکانات مدارس ابتدایی از نظر فضاهای آموزشی، سرویسهای بهداشتی، ایمنی و امکانات رفاهی متناسب با نیازهای جسمی و روانی این کودکان است؟ آیا کودکی پنجساله میتواند ساعتها از خانواده جدا باشد و در محیطی رسمی و آموزشی حضور پیدا کند؟
وی افزود:بر اساس استانداردهای آموزشی یونسکو، آموزش در سنین پایین باید بیشتر مبتنی بر بازی، تعامل و رشد عاطفی باشد تا آموزش دروس رسمی. در نتیجه، اگر قرار است چنین تغییری رخ دهد، ابتدا باید نظام محتوایی، روش تدریس و تربیت معلمان نیز متناسب با این تغییر بازطراحی شود.
نظری در ادامه عنوان کرد: از سوی دیگر، باید به این واقعیت اذعان کرد که ما هنوز نتوانستهایم سند تحول بنیادین را بهطور کامل اجرا کنیم. بسیاری از معلمان، حتی آگاهی دقیقی از محتوای این سند ندارند و تنها با ظاهر ساختار جدید (یعنی ششپایهای شدن ابتدایی) کار میکنند. معلم تدریس میکند، دانشآموز درس میخواند، اما آن تحولی که قرار بود در تربیت نسل جدید بر اساس اهداف سند اتفاق بیفتد، هنوز شکل نگرفته است. ما قرار بود نسلهایی فکور، مؤمن و کارآفرین تربیت کنیم، اما هنوز در حد شعار باقی ماندهایم.
وی افزود: یکی از مهمترین چالشهایی که موجب شکلگیری ایده ساختار جدید شده، مشکلات موجود در پایه ششم ابتدایی است. بر اساس سند تحول بنیادین، قرار بود دوره ابتدایی به دو بخش سهساله دوره اول (پایههای اول تا سوم) و دوره دوم (پایههای چهارم تا ششم) تقسیم میشود. اما بهدلیل کمبود امکانات و نیروی انسانی، این تفکیک در بسیاری از مناطق کشور اجرا نشد. اکنون در بیشتر مدارس، همه پایهها از اول تا ششم در یک فضا و زیر نظر یک مدیریت اداره میشوند.
کارشناس در ادامه توضیح داد: دانشآموزان پایه ششم، بهدلیل رسیدن به سن بلوغ و نیاز به استقلال، در مدرسه نوعی احساس بزرگتری و سلطهجویی دارند که موجب بروز مشکلات تربیتی و روانی برای دانشآموزان پایههای پایینتر میشود. بسیاری از کارشناسان آموزشی و حتی والدین، این موضوع را یکی از معضلات جدی مدارس ابتدایی میدانند.
نظری گفت: کتابهای درسی پایه ششم از نظر محتوا و ساختار آموزشی، نه با دوره ابتدایی سازگارند و نه با دوره متوسطه اول ارتباط دارند. به همین دلیل، دانشآموزان در این پایه با سردرگمی محتوایی مواجهاند و معلمان نیز اغلب تخصص لازم برای آموزش این مقطع را ندارند. در بسیاری از موارد، معلمانی از رشتههای غیرمرتبط وارد تدریس در پایه ششم میشوند که باعث افت کیفیت یادگیری میشود. این مسئله در نتایج آزمونهای بینالمللی مانند تیمز و پرلز کاملاً مشهود است؛ جایی که دانشآموزان ایرانی عملکردی پایینتر از میانگین جهانی دارند.
وی تاکید کرد: بهنظر میرسد تصمیمگیران حوزه تعلیم و تربیت ترجیح داده اند در مواجهه با این مشکلات، به جای تحلیل علمی و اصلاح ریشهای ساختار را دوباره تغییر دهند و تصور کنند که با جابهجایی پایهها یا کاهش سن ورود به مدرسه، میتوان مشکل را حل کرد. در حالی که ریشه مسائل، در نبود برنامهریزی دقیق، تربیت ناکافی معلمان، کمبود امکانات آموزشی و ناهماهنگی میان محتوای درسی و نیازهای واقعی دانشآموزان است.
کارشناس حوزه آموزش افزود: در مدارس ابتدایی ما هنوز آموزش مهارتهای پایه زندگی مثل درست حرف زدن، همکاری گروهی، حل مسئله، مدیریت احساسات و ارتباط مؤثر با دیگران جایگاهی ندارد. در حالی که در نظامهای آموزشی موفق دنیا، محور آموزش ابتدایی بر همین مهارتها استوار است و دروس علمی تنها بخشی از فرایند رشد محسوب میشوند.
نظری گفت: اگر بدون اصلاح زیرساختها بخواهیم ساختار جدیدی را پیاده کنیم، به احتمال زیاد همان مشکلات گذشته تکرار میشود و حتی ابعاد تازهای هم به آن افزوده خواهد شد. واقعیت این است که مدارس ما در حال حاضر آمادگی لازم برای پذیرش کودکان پنجساله را ندارند. از نبود فضای مناسب گرفته تا کمبود معلمان آموزشدیده برای کار با این گروه سنی، همه نشان میدهد که این طرح فعلاً عملی نیست.
کارشناس حوزه تعلیم و تربیت هشدار داد: اگر روزی این مصوبه به اجرا برسد، در عمل با مشکلاتی جدی روبهرو خواهیم شد و احتمال شکست طرح بسیار زیاد است. تجربه نشان داده که هر زمان آموزش و پرورش بدون پژوهش و برنامهریزی دقیق وارد اجرای طرحی شده، در نهایت مجبور به عقبنشینی و اصلاح مجدد آن شده است. بنابراین، اگر قرار است تغییری انجام شود، باید بر پایه پژوهشهای علمی، تجربه سایر کشورها و تطبیق آن با فرهنگ و شرایط اجتماعی ایران باشد.
وی افزود: در نهایت باید گفت که تغییر مکرر ساختار آموزشی، بدون پشتوانه پژوهشی و بدون آمادگی فرهنگی و فنی، نه تنها موجب بهبود کیفیت آموزش نمیشود، بلکه سبب بیثباتی، سردرگمی و افت کیفیت در کل نظام آموزشی خواهد شد. اجرای هر طرح جدیدی نیازمند ارزیابی دقیق، آمادهسازی معلمان، فراهمسازی زیرساختها و جلب مشارکت همه ذینفعان از جمله خانوادهها و کارشناسان است.
خبرنگار: مهدیه امجدیان
انتهای پیام/

نظر شما