به گزارش گروه فرهنگو هنر ایسکانیوز، رمان «صدای تاریکی» نوشتهی نیلوفر مالک و منتشر شده توسط انتشارات مهرک از همان نخستین صفحات خود خواننده را وارد فضایی میکند که مرز میان واقعیت و هراس، میان نور و سایه، به نازکی یک نفس است.
نویسنده در این اثر نوجوانانه تلاش کرده تا از زیاویه نگاه یک دختر نابینا که از قضا نابینای مادرزاد نیست و بر اثر یک تصادف بینایی خود را ازدست داده به دنیا بنگرد و تلاش کرده تا گوشهای از مشکلات و احساسات و جهان بینی نابینایان را به تصویر بکشد. این رمان با تعلیقی همراه است که در آخر داستان از آن پرده برداری خواهد شد.
خبرنگار سرویس فرهنگی ایسکانیوز با نیلوفر مالک خالق این اثر به گفتوگو نشسته که شرح آن را دز ذیل میخوانید.
ایسکانیوز: ایده اولیه نوشتن این کتاب از کجا شکل گرفت و آیا از داستانی واقعی الهام گرفتین؟
مالک: سوژه این کتاب برگرفته شده از جایی نیست. هفته گذشته در استان یزد مراسم رونمایی از نسخه بریل این کتاب صورت گرفت و از من دعوت شد در این مراسم حضور پیدا کردم که از قضا با چند نفر از عزیزان نابینای حاضر در این مراسم در مورد کتاب باهم صحبت کردیم که آنان میگفتند که ما تعجب میکنیم که شما چطوری احساس و حالتهای یک نابینا را انقدر حسی بیان کردید. و از من میپرسیدند آیا فرد نابینایی را در جوارتان داشتید؟ که گفتم خیر؛ من کسی را نداشتم.
در زمانی که کلاس پیشرفته آقای شاهآبادی بودم در آنجا هرکداممان باید سوژهای را میگفتیم و در آن کلاس به ذهنم رسید که سوژهام را یک فرد نابینا قرار دهم که دچار یک چالشی در خانه میشود و وقتی که تنهاست حس میکند یک نفر در خانه رفت و آمد میکند و آقای شاهآبادی این سوژه را تایید کردند و من شروع کردم به نوشت طرح و آن را کامل کردم و در جریان نوشتن سعی کردم با افرادی که نابینا هستند در تماس باشم.
از من سوال شد از چه تکنیکی برای نوشتن کتاب استفاده شده که انقدر احساس یک نابینا خوب بیان شده و من تنها میتوانم بگویم از ۵حسی که همه انسانها دارند یک حس یعنی حس بینایی در این کتاب وجود ندارد و من آن ۴ حس دیگر را پررنگتر کردم و شروع کردم به نوشتن کتاب.
ایسکانیوز: نوشتن کتاب چقدر زمان برد؟
مالک: نوشتن این اثر حدود هفت هشت ماه طول کشید و در عین حال که تحقیق میکردم تا سبک و شیوه زندگی نابینایان اطلاعات کسب کنم کتاب را هم مینوشتم.
ایسکانیوز: با توجه به اینکه دستی بر نوشتن کتاب با زمینه تاریخی برای نوجوانان دارید آیا نوشتن کتاب تاریخی سختتر و چالشیتر است یا نوشتن کتاب با حال و هوای امروزی؟
مالک: نوشتن کتاب خصوصا درباره دین و اسلام خیلی سختتر است زیرا نویسنده باید بسیار حواسش را جمع کند تا چیزی را به اشتباه در مورد تاریخ نگوید. گاها شاید بتوان اشتباه در نوشتن مسائل تاریخی را بخشید اما اشتباه در تاریخ اسلام پذیرفتنی نیست. برای نوشتن کتاب «یک قدم مانده به تو» که عاشقانهای در مورد غدیر است یک گروه بودیم که تحقیقات زیادی کردیم تا حدی که میدانستیم در منطقه غدیرخم چندتا درخت وجود داشته است.
ایسکانیوز: کتاب «صدای تاریکی» با توجه به اینکه یک رمان نوجوانانه است و یک انتشارات تخصصی کودک و نوجوان یعنی نشر مهرک آن را چاپ و عرضه کرده است حامل چه پیامی برای این رده سنی است؟
مالک: دوست داشتم نوجوانی که نابیناست و یا هر مشکلی که دارد و توانایی های آنان محدود است احساس نکنند که دنیا تمام شده است و باید قوی باشند و هر اتفاقی هم که قرار باشد بیفتد نباید احساس کند که ناتوان است و باید مثل یک فرد معمولی سعی کند تا مشکلش را خودش حل کند. عمده نویسندگان و بیشتر رماننویس های نوجوان این کار را میکنند که به نوجوان میگوییم خودت باید مشکلت را حل کنی و رشد کنی و خودت باید قدم رو به جلو بگذاری و من هم در مورد این کتاب همین را میخواستم بگویم یعنی علاوه بر آنکه میخواستم یک داستانی را ایجاد کنم که جذاب باشد به نوجوان هم بفهمانم که هر مشکلی اگر وجود دارد اما باید قوی عمل کنیم و با قدرت به جلو برویم و سعی کنیم مشکلمان را خودمان حل کنیم.
ایسکانیوز: بخشی در کتاب وجود دارد که این دختر نابینا به صورت تصادفی وارد یک مجلس روضه اهل بیت میشود و فکر میکردیم از آنجا به بعد در داستان اتفاق ویژهای خواهد افتاد اما فقط یک اشارهای بود که بود و نبودش در داستان فرقی نکرد. درباره این بخش توضیح بفرمایید.
مالک: قرار بر این نبوده که با معجزهای اتفاق بیفتد. البته منظورم معجزه به شکلی که این فرد نابینا، بینا بشود نبوده است. معجزه میتواند در این باشد که آن فرد احساس کند هویت خودش را دوباره کشف کرده است و بتواند خودش را و توانایی خودش را پیدا کند. من روی نقش مادر که البته انتهای داستان مشخص میشود نامادری است خیلی تاکید داشتم که مادری که خودش بچه را دنیا نیاورده اما به بهترین شکل او را فردی قوی بار آورده و دختر نابینا یادش بیفتد که این بچه چنین مادری است و باید هویت خودش را بازیابی کند و توانایی خودش را که در واقع مادر این را در او تقویت کرده بود دوباره به دست آورد. از شرکت در این محفل روضه بود که خودش را پیدا کرد و سعی کرد برگردد و با تمام مشکلاتش مقابله کند.
ایسکانیوز: سخن پایانی اگر دارید بفرمایید.
مالک: کتابخانه مرکزی استان یزد یک رونمایی مفصل برای نسخه بریل این کتاب گرفتند. و من خودم نسخه بریل را لمس کردم و برای من خیلی جذاب بود و یک نسخه را هم هدیه کردند به بچههای نابینای تهران هدیه کردند که من آن را با خودم آوردم و به دست مسئول مرکز نابینایان رساندم. دوستانی هم که ترتیب چنین کاری را داده بودند گلایهای داشتند از ناشرها که چرا ناشران اجازه نمیدهند که کتابهای آنان در سطح بیشتر و تیراژ بالاتری به خط بریل تولید شود تا اگر کسی میخواهد کتابها را بخرد مشکلی وجود نداشته باشد. از طرفی کاغذهای بریل خیلی گران است و اگر تعامل و کمکی صورت بگیرد بسیار کمک کننده خواهد بود.
انتهای پیام/
نظر شما