به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ امیر آقاکوچک متولد ۱۳۵۸ در تهران است. در دوره دبیرستان به عکاسی در محیط باز علاقه داشت، ولی در نهایت تصمیم گرفت که رشته مهندسی را در دانشگاه انتخاب کند. رشته مهندسی عمران آب در دانشگاه خواجه نصیر طوسی قبول شد و کارشناسی و کارشناسی ارشدش را در همین دانشگاه گذراند. در دوره دانشگاه از نظر نمره، دانشجویی معمولی، اما پرجنبوجوش و فعال بود و بیشتر وقتش را در دفتر نشریه دانشگاه میگذراند و تجربههای تازه کسب میکرد. گاهی اوقات هم در سفرهای دانشجویی، برنامهها، کنفرانسهای تخصصی و در بازدید از سدهای در حال احداث ایران شرکت میکرد.
قبل از شروع دانشگاه تصور میکرد که بعد از فارغالتحصیلی وارد کار ساختوساز خواهد شد، ولی سال دوم دانشگاه بعد از اینکه با استادش مهندس فریبرز وزیری یک پروژه تحقیقاتی انجام داد، نظرش کاملا عوض شد و به پروژههای محیطزیستی و هیدرولوژی گرایش پیدا کرد.
او از آن دست افرادی بود که فکر میکرد باید در کشور ماند و برای کشور خدمت کرد. ولی بعد از ماجراهایی رفتن را بر ماندن ترجیح داد. برای دوره دکتری به دانشگاه اشتوتگارت آلمان رفت. برای تز دکتری، دو استاد مشاور داشت که یکی در آمریکا و یکی در آلمان بود و به همین دلیل قسمتی از تزش را در آمریکا انجام داد. برای گذراندن دوره پسادکتریاش به دانشگاه کالیفرنیا در ارواین رفت و با دکتر سروش سروشیان، مدیر مرکز هیدرومتئورولوژی و سنجش از دور این دانشگاه، شروع به تحقیق کرد.
امیر آقاکوچک از سال ۲۰۱۱ عضو هیات علمی دانشگاه کالیفرنیا در ارواین شده است و در دانشکده عمران، محیطزیست و علوم زمین تدریس میکند. زمینه تحقیقاتی او هیدرولوژی، منابع آب و تغییرات اقلیمی است.
آقاکوچک بیش از ۲۰۰ مقاله تحقیقاتی با تمرکز بر هیدرولوژی، سنجش از دور، مهندسی عمران و محیطزیست، منابع آب، مخاطرات طبیعی، تغییرات اقلیمی، شرایط شدید آب و هوایی، خشکسالی، سیل و مخاطرات ترکیبی مثل ترکیب خشکسالی و موج گرما منتشر کرده و مشارکت بسیاری در تجزیه و تحلیل و درک مخاطرات طبیعی و تاثیرات اجتماعی آنها، از جمله خشکسالی، سیل، امواج گرما و تعاملات بین ترکیبات مرتبط با یکدیگر داشته است. او یکی از هموندهای –فلوشیپ- اتحادیه ژئوفیزیک آمریکا، عضو سابق هیات مدیره کنسرسیوم دانشگاهها برای پیشرفت علم هیدرولوژیک و سردبیر «نشریه آینده زمین» است.
آقاکوچک تاکنون چندین جایزه بزرگ علمی را از آن خود کرده است؛ از جمله جایزه والتر هوبر سال 2020 -که قدمتی بیش از ۷۰ سال دارد و بالاترین نشان افتخار تحقیقاتی انجمن مهندسان عمران آمریکا در دوره میانی کار پژوهشگران مهندسی عمران به شمار میرود- و مدال مکلوین اتحادیه ژئوفیزیک آمریکا بابت خدمات شایان توجهش به علم وقایع حدی ترکیبی و همبسته آب و هوایی.
گوگل اسکالر امیر آقاکوچک
مصاحبه ما را با این دانشمند برجسته ایرانی میخوانید:
نحوه آشنایی شما با آبشناسی و محیطزیست چطور بود؟
فریبرز وزیری یکی از متخصصان یخچالهای طبیعی ایران بود که چندی پیش درگذشت. او در سال ۱۳۷۷ یعنی زمانی که هنوز بحث تغییر اقلیم وجود نداشت، در مطالعه روی تغییرات یخچالهای طبیعی پیشگام بود.
من شنیده بودم که او کوهنورد بسیار قابلی است و خیلی از مسیرهای مربوط به یخچالهای طبیعی را مسیریابی کرده است. چون خیلی به کوهنوردی و عکاسی علاقه داشتم، به همراه دکتر وزیری شروع به کار کردم. در واقع انگیزه اولیه من این بود که از طریق او به این مناطق دسترسی پیدا کنم و با او به مناطق بکر یخچالهای ایران سفر کنم. دکتر وزیری در آن زمان روی یخچالهای طبیعی علمکوه کار میکرد که هم مسیر صعبالعبوری داشت و هم بسیار پیچیده بود و هر کسی نمیتوانست این مسیر را طی کند. در نهایت هیچ وقت این اتفاق نیفتاد و استادم به دلیل اینکه فکر میکرد سن من کم است و آمادگی ندارم، من را به آن منطقه نبرد.
با این حال، در این برهه از زمان به محیطزیست و آب علاقهمند شدم و به کلی مسیر تحصیلی و کاریام تغییر کرد.
چه شد که تصمیم به مهاجرت گرفتید؟
بعد از دوره کارشناسی ارشد وارد یک شرکت آب و محیطزیستی شدم که روی آب خام تهران کار میکرد. یک روز در شرکت اعلام کردند که مامور مالیات قرار است برای سرکشی بیاید که بسیار سختگیر و بدقلق است. همه خودشان را آماده کرده بودند. او وارد شرکت شد و سپس به اتاق مدیر مالی شرکت رفت که دقیقا اتاق بغلی من بود. از آنجا که دیوارها نازک بود، من تمام مکالمات آنها را شنیدم و متوجه شدم که مامور مالیات وقیحانه درخواست رشوه میکند تا مالیات شرکت را کمتر بنویسد.
در آن زمان همه آرزویم تاسیس یک شرکت شبیه آن شرکت آب و محیطزیست بود و با شنیدن آن مکالمات با خودم گفتم: اگر من تمام تلاشم را بکنم و بهترین شرکت را هم در این زمینه تاسیس کنم، باز هم باید با یک مامور مالیاتی فاسد دولتی روبهرو شوم و ....
همان شب به نامزدم گفتم که باید برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برویم. البته در آن زمان هم به این فکر بودم که بعد از تحصیل در خارج از کشور به ایران برمیگردیم. اما بعد از بررسیهایم در مورد شرایط محیطزیست و آب در ایران –مثل سدسازی و تونل غیرعلمی انتقال آب- به این نتیجه رسیدم که مشکلات کنونی ایران بیشتر مربوط به فساد اداری است، نه کارهای کارشناسی. و در نهایت برگشتنم خیلی فایدهای نخواهد داشت.
مهمترین کارهای پژوهشی که انجام دادهاید، چه بوده؟
البته در مورد مهم بودن یا نبودن کار من دیگران باید قضاوت کنند، ولی برای خودم جذابترین قسمت کارهای پژوهشیام مجموعهای از مطالعات روی «حوادث طبیعی ترکیبی» یا «اکستریمهای طبیعی» است که با هم شکل میگیرند؛ مثل خشکسالی و موج گرما یا موج گرما و آتشسوزی. در واقع این عوامل فیزیکی، عواملی هستند که به هم مرتبطند و روی هم تاثیر میگذارند و یا همدیگر را تشدید میکنند یا یکی باعث دیگری میشود. اکستریمهای آب و هوایی معمولا به حوادث طبیعی گفته میشود که اثرات مخرب اقتصادی-اجتماعی یا تلفات انسانی دارند. موج گرما و سیل نمونههای آن هستند. به طور کلی تعریف ثابتی برای این نوع حوادث وجود ندارد و در مناطق مختلف براساس وضعیتی که وجود دارد، این تعریفها متفاوتند. در واقع تعریف اکستریم نسبی است و به مکان و زمان بستگی دارد. مثلا اگر در اهواز دما چند روز متوالی ۴۰ درجه باشد، خیلی اکستریم به حساب نمیآید، اما اگر همین اتفاق در ارومیه یا سوئد رخ بدهد، میگوییم یک موج گرما وارد این منطقه شده است.
گفتم که یکی از اکستریمهای طبیعی سیل است. در یک منطقه ساحلی، سیل هم از طرف داخل دریا امکانپذیر است و هم از خارج از دریا. به این شکل که توفندها (سامانههای قوی جوی) باعث بالا آمدن سطح دریا میشوند و موجهای دریا به سمت ساحل پیشروی میکنند. از سوی دیگر بارندگی باعث ایجاد سیل در خارج از ساحل میشود. هر دوی این سیلها با هم ترکیب میشوند و به سمت منطقه ساحلی حرکت میکنند و سیل ترکیبی را ایجاد میکنند. موقعی که بعد از آتشسوزی، سیل روی منطقه سوخته اتفاق میافتد، گلولای و رسوبات حاصل از آن نیز مزید بر علت میشود و شرایط سیل را تشدید میکند.
من علاقه خیلی خاصی به این حوزه دارم که compound events نام دارد و زمینه اصلی کارهای پژوهشیام به شمار میرود. بعضی از این حوادث را با روشهای استاتیکی و بعضی از آنها را با روشهای دینامیک مورد مطالعه قرار میدهیم؛ بعضی از آنها در سطح جهانی انجام شده است و بعضیها هم در سطح منطقهای.
شما مطالعات بسیاری هم در زمینه خشکسالی دارید. لطفا در این مورد کمی توضیح دهید.
کارهای تحقیقاتیام در زمینه خشکسالی مربوط به ترکیب انواع مختلف خشکسالیها –یعنی خشکسالی هواشناسی و کشاورزی- میشود. در این پژوهشها روشهایی برای ترکیب این دو نوع خشکسالی ارائه کردیم.
به تازگی مفاهیم مربوط به خشکسالی انسانی را تعریف کردهایم که مربوط به خشکسالیهایی میشود که یا به واسطه انسان ایجاد یا تشدید شدهاند. این مساله در برخی کشورها از جمله ایران بسیار حائز اهمیت است. البته گاهی مسئولان تخریب محیطزیست و خشک شدن دریاچهها و تالابها را تقصیر خشکسالی، بارش کم باران و برف و تغییرات اقلیمی میاندازند. تمام این عوامل موثرند، ولی نتایج تحقیقات ما نشان میدهد که عامل انسانی، مدیریت مصرف بد و یک سری تصمیمات استراتژیک بد بزرگترین دلیل این مشکل محیطزیستی هستند.
نظر شما درخصوص سیلهای اخیر ایران و دلیل خساراتی که وارد کردهاند، چیست؟
هیچ سیلی، هیچ توفانی و هیچ خشکسالی نمیتواند به اندازه مدیریت ناکارآمد به جامعه آسیب وارد کند. برخی از سیلهای اخیر ایران از بارندگی قابل توجهی به وجود آمدند. اینکه بارندگی خیلی شدید سیل ایجاد میکند، اصلا جای تعجب نیست. اما متاسفانه برخی از سیلهای اخیر را میتوان در گروه سیلهای «انسان نهاد» یا انسان محور قرار داد. به این معنا که عامل انسانی در ایجاد آنها نقش بسیار قابل توجهی دارد و یا حداقل اثرات سیل را تشدید میکند. برای مثال، توسعه در حریم مسیل و محدود کردن و مسقف کردن مسیل در منطقه امامزاده داوود و همچنین سیل شیراز در فروردین ۱۳۹۸ که هر دو فاجعه انسانی ایجاد کردند، از این دست هستند.
یکی از عوامل انسانی توسعه نامتوازن شهری بدون زیرساختهای مناسب است. برای مثال در اطراف برخی شهرها، شهرک صنعتی ساخته شده است؛ بدون اینکه سیستم جمعآوری آب شهری مناسب ایجاد شود. عامل دیگر افزایش جنگلزدایی است که هم در افزایش شدت سیل تاثیر دارد و هم فرسایش خاک.
مثال دیگر؛ دادههای ما در سیل گلستان در فروردین ۱۳۹۸ نشان میدهد که در دهه اخیر، حدود ۱۱ درصد از جنگلهای بالادست منطقه سیلزده از بین رفته است. جنگلی که میتوانست خسارت سیل را به شدت کاهش دهد.
همچنین تعرض به حریم رودخانه در همه جای کشور مشکل بزرگی است که مسبب بخش زیادی از خسارات جانی و مالی سیل است. وقتی قانون عدم تعرض به حریم رودخانه داریم، اما اجرا نمیشود، پس ایراد مدیریتی و اجرایی در کشور وجود دارد. اینکه تقریبا عرض همه رودخانهها در مناطق شهری ما کم شده و خیلی از ساختوسازها در حریم رودخانهها با مجوز رخ داده هم جزو همین مشکل مدیریتی و اجرایی است. وقتی نمیتوانیم یا به دلیل منافع مالی نمیخواهیم از جنگلهایمان حفاظت کنیم، یعنی اشکال مدیریتی وجود دارد. این در حالی است که اگر جنگلی از دست برود، احیای آن دههها طول میکشد.
خب فکر میکنید راهکار این مساله چیست؟
به نظر من نگرش مدیریتی ایران باید عوض شود. به جای اینکه همیشه دنبال مدیریت بحران باشیم، باید به مسائل اساسی مثل حفاظت از جنگلها و حریم رودخانهها توجه کنیم. به طور خلاصه باید از مدیریت واکنشی به سمت مدیریت فعال، پیشگیرانه و بازدارنده حرکت کنیم. به نظر من این بهترین کاری است که میتوان انجام داد.
از عوامل مهم مدیریت فعال، توسعه سیستمهای پیشبینی و هشدار سیل و همچنین برنامههای از پیش تعیین شده برای تخلیه مناطق پرخطر است. سیستم هشدار نه تنها باید اعلام خطر کند؛ بلکه باید مشخص کند که افراد در خطر باید به کجا بروند. راهها و منطقههایی که باید هنگام سیل توسط پلیس بسته شوند، باید از پیش مشخص شده باشد. چون در هنگام سیل برنامهریزی دقیق امکانپذیر نیست.
ما در زمینه سیستمهای هشدار و همچنین نحوه مدیریت بحران مشکلات پایهای بسیاری جدیای داریم. ولی با برنامهریزی مناسب میتوان در کوتاه مدت تغییر چشمگیری در مدیریت سالهای آینده ایجاد کرد و خسارات مالی و جانی این رویدادها را کاهش داد.
یکی از مسائلی که اخیرا کشور ما با آن دست وپنجه نرم میکند، کمبود منابع آب زیرزمینی است. در این زمینه هم کارهای پژوهشی انجام دادهاید. لطفا در مورد آنها توضیح دهید.
تحقیقات ما نشان میدهد که در یک مدت نسبتا کوتاه -حدود ۱۳ سال- تقریبا ۷۴ کیلومترمکعب آب زیرزمینی از دست دادهایم. این میزان، کل آب مصرفی نیست، بلکه میزان آبی است که از ذخایر برداشت شده و به صورت طبیعی جایگزین نشده است. اگر به مجموع کل منابع آب سطحی و زیرزمینی نگاه کنیم تقریبا در همین مدت بیش از ۲۱۱ کیلومتر مکعب آب از دست دادهایم. در تحقیقات نشان دادیم که این مساله در دراز مدت باعث «ورشکستگی آبی» میشود و از مصادیق آن میتوان به خشک شدن دریاچهها مثل بختگان، ارومیه و هامون و همچنین «بیلان منفی آب» -به معنی منفی شدن اختلاف بین ذخایر و برداشت آب زیرزمینی- اشاره کرد. این مساله خود را به شکل فرونشستها و فروچالهها در اصفهان، کرمان و تهران نشان میدهد. البته نتایج این مطالعه، با بازخورد منفی برخی از مسئولان کشور شد.
خانم دکتر آنسه البرزی -که به تازگی در آمریکا دکتریاش را گرفته- تحقیقی در زمینه سهم حقابه محیطزیستی دریاچه ارومیه انجام داد. انگیزه ما برای انجام این مطالعه، گزارش وزارت آب و نیرو مبنی بر این بود که سدسازی در خشک شدن دریاچه ارومیه نقشی نداشته است؛ فرضیهای که بیشتر به مزاح شبیه بود! دکتر البرزی این منطقه را با جزئیات کامل از جمله سدها، تمام آبهای ورودی و میزان مصرف آب در نقاط مختلف مدلسازی کرد.
یک بار این مدل را بدون در نظر گرفتن سدها و یک بار با در نظر گرفتن سدها اجرا کرد و به خوبی نشان داد که اگر این سدها نبودند، سطح دریاچهها تا حد قابل توجهی بالاتر از سطح اکولوژیک میآمد. این مطالعه تاثیر مستقیم عامل انسانی را به صورت کامل روی محیطزیست نشان داد.
یک مدل دینامیکی هم برای سهم حقابه محیطزیستی دریاچه ارومیه طراحی کردیم تا برای دوره خشکسالی و همینطور ترسالی، میزان سهم محیطزیستی دریاچه را نشان میدهد. سپس این اعداد را -که برای احیای دریاچه به دست آوردیم- به صورت یک گراف درآوردیم و متوجه شدیم که متاسفانه در سالهای اخیر سهم محیطزیستی دریاچه داده نشده و طبق انتظار اتفاق خاصی هم برای احیای آن نیفتاده است.
لطفا در مورد مشکل محیطزیستی سد میمه در ایلام توضیح دهید.
سد میمه در 14 کیلومتری شمالشرقی دهلران قرار دارد و از سال 1389 در حال ساخت است و حداقل 55 درصد آن ساخته شده است. این سد دارای مجوز زیستمحیطی است، اما مطالعات میدانی نشان میدهد که میزان شوری آب این سد بیش از حد استاندارد است و بهتر است هر چه زودتر در مطالعات ارزیابی زیست محیطی این سد تجدید نظر شود.
براساس مطالعات میدانی مبتنی بر هدایت الکتریکی -که شاخصی از شوری و کیفیت آب به دست میدهد- میزان شوری آب این سد حدود ۱۲ هزار میکروزیمنس بر سانتیمتر است که مقدار بسیار زیاد است. شوری این سد نصف شوری دریا است و در دوره خشکسالی که سطح آب کم میشود این مقدار به 40 هزار میکروزیمنس نیز میرسد. برای درک بهتر این شوری بهتر است بدانیم که استاندارد جهانی برای آب آشامیدنی 400 میکروزیمنس و برای اغلب محصولات کشاورزی نهایتا 3 هزار میکروزیمنس است. در این منطقه آب در حالت عادی هم شور است و با ساخت سد این شوری افزایش پیدا میکند.
این در حالی است که وزارت نیرو قصد دارد تا علاوه بر میمه سد دیگری نیز در همین منطقه بسازد تا یک سد شوری آب را مهار کند و سد دیگر آب را برای کشاورزی تامین کند که این طرح نیز بسیار هزینهبر خواهد بود و توجیه اقتصادی و بخصوص محیطزیستی ندارد.
شوری آب سد خسارات جبران ناپذیری برای منطقه و به ویژه کیفیت خاک دارد و ممکن است خاک حاصلخیز را از بین ببرد. آب شور این سد که قرار است برای کشاورزی استفاده شود روی کیفیت خاک اثر میگذارد و به مرور حاصلخیزی خاک را از بین میبرد. علاوه براین، نمکهایی که به مرور بر سطح خاک قرار میگیرند، وارد هوا میشوند و ضمن نابودی پوشش گیاهی، اثرات منفی برای سلامتی انسان دارند.
شما آینده دنیای علم و فناوری را چطور ترسیم میکنید؟
همانطور که هماکنون هم میبینیم، رشتهها و حوزههای علمی هم گسترش پیدا کردهاند و هم به یکدیگر نزدیک شدهاند. به طور مثال در سالهای اخیر علوم اجتماعی به علوم ژئوفیزیک و هواشناسی نزدیک شده تا اثرات این دو حوزه با هم مد نظر قرار بگیرد. این مساله تضاد افکار از زمینههای مختلف از بین برده و همگراییها و موقعیتهای جالبی در میان آنها ایجاد کرده است. این روند در آینده تشدید خواهد شد.
معمولا در اوقات فراغت چه کارهایی انجام میدهید؟
بیشتر اوقات در طبیعت بخصوص کویر و بیابان عکاسی میکنم. گاهی شبها به کویرهایی مثل دره مرگ در جنوب کالیفرنیا میروم و دوربینم را میکارم و تا نزدیکی صبح در حال عکاسی از ساختارهای مختلف بیابان و آسمان شب هستم. بخش قبل توجهی از انگیزه پژوهش و حتی ایدههای کاری از همین شبهاست.
چه کتابهایی میخوانید و چه فیلمهایی تماشا میکنید؟ از میان این کتابها و فیلمها کدامها را به ما پیشنهاد میکنید؟
به طور کلی به ژانر تاریخی علاقهمندم. کتاب زیاد مطالعه میکنم، ولی از زمان دانشجویی به بعد خیلی فرصت تماشای فیلم ندارم. کتاب «قوی سیاه» را پیشنهاد میکنم. نسیم نیکولاس طالب نویسنده در این کتاب، به بررسی اثرات شدید ناشی از برخی رویدادهای بسیار غیرقابل پیشبینی و نادر و همچنین تمایل انسان به یافتن توضیحاتی ساده و دمدستی برای این رویدادها میپردازد. نظریه مطرح شده در این کتاب بعدها به عنوان نظریه قوی سیاه معروف شد. این کتاب هم برای عموم مناسب است و دید متفاوتی از حوادث و اتفاقات احتمالی میدهد و هم برای کارهای تحقیقاتی من مناسب است.
از بین فیلم هایی که در ژانر تاریخی قرار میگیرند میتوانم به گلوری، اسپارتاکوس، میدوی (Midway) و شجاعدل (Brave Heart) اشاره کنم.
به نظر شما تفاوت اساسی سیستم آموزش عالی ایران و آمریکا در چیست؟
در آمریکا چیزی تحت عنوان کنترل دولتی روی سیستم آموزش عالی وجود ندارد و فقط در شرایط و قوانین کلی دولت دخالت دارد. به نظر من، تا پایان دوره کارشناسی تفاوت زیادی نمیتوان بین سیستم آموزش عالی ایران و آمریکا قائل شد، اما از این دوره به بعد که بحث امکانات و بودجههای تحقیقاتی به میان میآید، شرایط کلا تغییر میکند. دانشجوها و اساتید به دلیل نداشتن امکانات و همچنین نبود حقوق برای دانشجوها، مجبورند که به موازات تحقیق درآمدزایی کنند و این مساله باعث میشود که پژوهشها در ایران عمق کافی را نسبت به سطح جهانی نداشته باشند.
علاوه براین، در آموزش عالی ایران، دانشجوها خیلی کار گروهی انجام ندادهاند؛ در حالی که در دانشگاههای آمریکا از همان ترمهای ابتدایی کلاسها و ورکشاپهایی برای یادگیری مهارتهای کار گروهی برگزار میشود تا دانشجوها یاد بگیرند در طول یک ترم با هم تعامل اجتماعی درست و همکاری سازندهای داشته باشند.
مسالهای که در میان دانشجوهای ایرانی در دانشگاهمان (در آمریکا) به وضوح میبینم، نحوه ارائه کارشان است. دانشجوهای ما مهارت و اعتماد به نفس کافی برای ارائه مطالب و مهارتهای خود ندارند؛ در حالی که در آمریکا دانشآموزان از کلاس سوم دبستان این مهارتها را به تدریج یاد میگیرند.
اساتید آمریکایی برای توسعه و رشد علوم در میان دانشجویان و همچنین تشویق آنها برای کارهای پژوهشی چه کارهایی انجام میدهند؟
در دانشگاههای آمریکا، اغلب اساتید البته نه همه تمام وقت در دانشگاه حاضرند و همیشه در دسترس دانشجوهای دکتری خود هستند؛ به همان دلیلی که گفتم اساتید از نظر مالی تامین هستند. برعکس، من به شخصه مرتبا ایمیلهایی از دانشجوهای داخل ایران دریافت میکنم که در آن از نبود استاد راهنما برای مشاوره عنوان پایاننامه و راهنمایی شکایت میکنند.
در دانشگاههای آمریکا چه راهکارهایی برای ایجاد ارتباط و تقویت ارتباط بین دانشگاه و صنعت وجود دارد؟
تقریبا در تمامی دانشگاههای آمریکا واحد ارتباط با صنعت وجود دارد که بیشتر وظیفه آنها کمک به دانشجو برای ثبت اختراع و سپس معرفی اختراع به شرکتها و سرمایهگذاران و به طور کلی ارتباط با صنعت است.
به غیر از این، خیلی از افراد در دانشکدهها و دپارتمانها به خود دانشگاه کمک مالی میکنند که اکثر آنها کسانی هستند که خودشان یک صنعتی را پیش بردهاند و به سرمایه بزرگی رسیدهاند و بخشی از آن را به دانشگاه هدیه میدهند. دانشگاهها هم برای اینکه بتوانند از این منابع بهره ببرند، برنامههایی برای دعوت از صاحبان صنعت به دانشگاه دارند تا این ارتباط را بیشتر تقویت کنند.
ازدواج کردهاید؟ فرزند هم دارید؟ معمولا کار تحقیقاتی آنقدر ذهن محقق را درگیر میکند که در خانه هم به آن مسائل فکر میکند. در این صورت ممکن است انرژی و وقت کافی برای خانواده پیدا نکنید. شما این مساله را چگونه مدیریت میکنید؟
بله. دو فرزند دارم. پسرم ۹ سال و دخترم ۴ سال دارند. این مساله واقعا درست است و ذهن ما محققان همیشه مشغول پیدا کردن جواب سوال است. در دانشگاههای آمریکا به تازگی واحدهایی برگزار میکنند تا به دانشجوها و محققان ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی را بیاموزند. این واحدها اجباری نیست، ولی برنامههای جالبی دارد که افراد را تشویق به شرکت در کلاسها میکند.
به شخصه سعی میکنم که برنامههای خانوادگی مثل رفتن به طبیعت داشته باشیم. به غیر از این، خیلی اوقات مجبورم که از ۱۲ شب به بعد شروع به کار کنم که فرزندانم خواب هستند. به همین دلیل در شبانهروز اغلب ۵ تا ۶ ساعت ساعت میخوابم.
نظر شما