ریشه‌های راهبردی همراهی پاکستان با ایران در برابر نبرد با رژیم صهیونیستی

محمد مهدی داوری*

در پیچیدگی‌های بی‌پایان نظام بین‌الملل معاصر و در قلب تحولات ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه، آسیای جنوبی و آسیای مرکزی، روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان به عنوان یکی از محوری‌ترین و تأثیرگذارترین معادلات راهبردی منطقه‌ای مطرح می‌شود. این دو کشور که با بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک، میراث تاریخی هزاران ساله و پیوندهای فرهنگی عمیق، در کانون تقاطع تمدن‌ها و قدرت‌های بزرگ جهانی قرار گرفته‌اند، طی دهه‌های گذشته شاهد فراز و نشیب‌های متعدد در روابط دوجانبه خود بوده‌اند.

آنچه در تحلیل روابط این دو کشور حائز اهمیت فوق‌العاده است، وجود بنیان‌های راسخ و عمیق همگرایی است که فراتر از تغییرات سیاسی موقتی، تحولات دولت‌ها و حتی فشارهای بین‌المللی، ریشه‌های استوار خود را در لایه‌های عمیق تاریخ، فرهنگ، جغرافیا و منافع راهبردی ملی نشان داده است. در مواجهه با تحولات منطقه‌ای، تهدیدات امنیتی مشترک و چالش‌های فراملی، این دو کشور بارها و بارها نشان داده‌اند که منافع راهبردی بلندمدت آنها در جهت همکاری و همگرایی قرار دارد.

بنیان‌های تاریخی-فرهنگی و ریشه‌های تمدنی

ریشه‌های همکاری ایران و پاکستان در اعماق تاریخ و در لایه‌های بنیادین تمدن‌های کهن این منطقه نهفته است. این دو سرزمین که وارثان تمدن‌های باستانی ایران، هند و آسیای مرکزی هستند، طی هزاران سال تبادلات فرهنگی، علمی، هنری، اقتصادی و اجتماعی گسترده و عمیقی داشته‌اند که بنیان‌های استوار درک متقابل و همدلی میان دو ملت را شکل داده است. تمدن ایرانی که از دوران هخامنشیان تا دوره صفویان و قاجاریان، نفوذ عمیق خود را تا اعماق شبه‌قاره هند گسترانده بود، آثار ماندگار خود را در فرهنگ، زبان، ادبیات، معماری و حتی نظام‌های اداری و حکومتی این منطقه به جای گذاشته است.

امپراتوری مغول هند که بیش از سه قرن بر شبه‌قاره حکومت کرد، عمیقاً تحت تأثیر فرهنگ و تمدن ایرانی قرار داشت و زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی دربار و اداره کشور برگزید. این تأثیر عمیق تمدنی، نه تنها در ساختارهای سیاسی و اداری، بلکه در هنر، معماری، موسیقی، شعر و ادبیات نیز نمود یافت. بناهای شاهکار معماری مغولی در هند، از تاج محل گرفته تا قلعه سرخ دهلی، همگی تحت تأثیر سبک معماری ایرانی ساخته شدند.

زبان فارسی که تا قرن نوزدهم میلادی زبان رسمی، علمی و ادبی شبه‌قاره هند محسوب می‌شد، عمیق‌ترین پل فرهنگی میان ایران و پاکستان امروزی است. میلیون‌ها پاکستانی که هنوز به زبان فارسی تسلط دارند و با ادبیات کلاسیک فارسی آشنایی عمیق دارند، شاهد زنده این پیوند فرهنگی هستند. اشعار حافظ، سعدی، فردوسی، مولانا، عطار، نظامی و سایر بزرگان ادب فارسی، نه تنها در میان نخبگان، بلکه در سطح عامه مردم پاکستان شناخته شده و مورد احترام است. این شعرا و نویسندگان، بخش جدایی‌ناپذیر فرهنگ عامه پاکستان محسوب می‌شوند و آثار آنها در مراسم مذهبی، فرهنگی و اجتماعی خوانده می‌شود.

زبان اردو که زبان ملی پاکستان است، خود حاصل تلاقی زبان‌های فارسی، عربی، ترکی و محلی هند است و هزاران واژه فارسی در آن به کار رفته است. این پیوند زبانی، نه تنها درک متقابل میان دو ملت را تسهیل کرده، بلکه زمینه‌ای مستحکم برای تبادلات فرهنگی، علمی و ادبی فراهم آورده است. بسیاری از شاعران و نویسندگان بزرگ پاکستان، از جمله علامه اقبال، فیض احمد فیض و احمد فراز، آثار قابل توجهی به زبان فارسی سروده‌اند.

از منظر مذهبی، هر چند ایران کشوری با اکثریت شیعه و پاکستان کشوری با اکثریت سنی محسوب می‌شوند، اما تجربه تاریخی زندگی در جوامع چندمذهبی و احترام متقابل به اعتقادات یکدیگر، فضای مناسبی برای همزیستی و همکاری ایجاد کرده است. حضور حدود ۴۰ میلیون شیعه در پاکستان که بزرگ‌ترین اقلیت مذهبی این کشور را تشکیل می‌دهند، و حضور اقلیت سنی در ایران، هر دو کشور را ملزم به حفظ تعادل و احترام به تنوع مذهبی کرده است. این تنوع مذهبی، به جای آنکه مانعی برای همکاری باشد، تجربه‌ای غنی از مدیریت تنوع و تکثرگرایی فراهم آورده که می‌تواند الگویی برای سایر کشورهای منطقه باشد.

رهبران مذهبی هر دو کشور، از جمله مراجع تقلید شیعه و علمای اهل سنت، بارها بر ضرورت وحدت اسلامی، مقابله با تفرقه‌اندازی دشمنان و حفظ برادری میان مسلمانان تأکید کرده‌اند. این موضع‌گیری‌ها، زمینه مناسبی برای همکاری در عرصه‌های مختلف فراهم کرده است. مراسم مذهبی مشترک، زیارت اماکن متبرکه، تبادل علما و طلاب، همگی نشان‌دهنده عمق پیوندهای مذهبی و معنوی میان دو ملت است.

ضرورت‌های ژئوپلیتیک و موقعیت راهبردی

موقعیت جغرافیایی استراتژیک ایران و پاکستان، این دو کشور را در قلب آنچه که جغرافی‌دانان و استراتژیست‌های نظامی “قلب جهان” (Heartland) می‌نامند، قرار داده است. این منطقه که تقاطع سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا محسوب می‌شود، همواره کانون رقابت قدرت‌های بزرگ جهانی بوده است. از دوران بازی بزرگ میان امپراتوری بریتانیا و روسیه تزاری در قرن نوزدهم تا رقابت‌های معاصر میان ایالات متحده، چین و روسیه، این منطقه همواره اهمیت راهبردی فوق‌العاده‌ای داشته است.

پاکستان به عنوان پل ارتباطی میان آسیای مرکزی، چین و اقیانوس هند، و ایران به عنوان کلید ارتباط میان خلیج فارس، دریای خزر، دریای سیاه و مدیترانه، هر دو نقش محوری در معادلات انرژی، تجارت جهانی و ارتباطات بین‌المللی ایفا می‌کنند. این موقعیت راهبردی، منافع مشترک عمیق و پایداری میان دو کشور ایجاد کرده که فراتر از سیاست‌های کوتاه‌مدت و تغییرات دولت‌ها است. کنترل مسیرهای انرژی، تجارت و ارتباطات در این منطقه، برای هر دو کشور حیاتی است و نیازمند همکاری راهبردی بلندمدت می‌باشد.

ایران که دارای ۱۵ درصد از ذخایر نفت و ۱۸ درصد از ذخایر گاز طبیعی جهان است، یکی از کلیدی‌ترین کشورهای تأمین‌کننده انرژی جهان محسوب می‌شود. موقعیت این کشور در ساحل خلیج فارس که ۴۰ درصد از نفت جهان از آن عبور می‌کند، اهمیت راهبردی آن را دوچندان می‌کند. پاکستان نیز با قرارگیری در مسیر کریدور چین-پاکستان اقتصادی (CPEC) که بخشی از ابتکار کمربند و جاده چین است، نقش کلیدی در ارتباط چین با خاورمیانه و آفریقا ایفا می‌کند.

در عرصه ژئوپلیتیک منطقه‌ای، ایران و پاکستان هر دو کشورهایی هستند که در برابر سیاست‌های هژمونی‌طلبانه و تک‌قطبی‌سازی منطقه مقاومت نشان داده‌اند. این دو کشور اغلب در برابر سیاست‌های تحمیلی قدرت‌های خارجی موضع مشترک اتخاذ کرده و بر اصول حاکمیت ملی، عدم مداخله در امور داخلی کشورها، حق تعیین سرنوشت ملت‌ها و حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات تأکید کرده‌اند. این موضع‌گیری مشترک، ریشه در تجربه تاریخی مشترک مقاومت در برابر استعمار و دخالت‌های خارجی دارد.

هر دو کشور تجربه تلخ استعمار و دخالت قدرت‌های خارجی را پشت سر گذاشته‌اند. ایران که هرگز به طور کامل مستعمره نشد، اما دهه‌ها تحت نفوذ و کنترل غیرمستقیم قدرت‌های خارجی قرار داشت، و پاکستان که بخشی از هند بریتانیایی بود، هر دو درک عمیقی از اهمیت استقلال و حاکمیت ملی دارند. این تجربه مشترک، زمینه درک متقابل و همکاری در برابر فشارها و تهدیدات خارجی را فراهم کرده است.

تهدیدات مشترک و چالش‌های امنیتی

یکی از مهم‌ترین و جدی‌ترین عوامل نزدیکی ایران و پاکستان، مواجهه با طیف گسترده‌ای از تهدیدات امنیتی مشترک است که ریشه در بی‌ثباتی منطقه‌ای، دخالت‌های خارجی و چالش‌های فراملی دارد. تروریسم و افراط‌گرایی در صدر این تهدیدات قرار دارد. هر دو کشور طی دهه‌های گذشته قربانیان جدی تروریسم بوده‌اند و هزاران نفر از شهروندان، نیروهای امنیتی و نظامی آنها در حملات تروریستی جان خود را از دست داده‌اند.

گروه‌های تکفیری و تروریستی که با حمایت مالی، تسلیحاتی و لجستیک برخی کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای شکل گرفته‌اند، هم ایران و هم پاکستان را به عنوان اهداف اصلی خود قرار داده‌اند. این گروه‌ها که ایدئولوژی تکفیری و ضد شیعه دارند، نه تنها شیعیان، بلکه سنی‌های معتدل، صوفیان، اقلیت‌های مذهبی و حتی مسلمانانی که با سیاست‌های آنها مخالف هستند را نیز هدف قرار می‌دهند.

جیش‌العدل، جندالله، لشکر جهنگوی و سایر گروه‌های تروریستی که در مناطق مرزی دو کشور، به ویژه در استان سیستان و بلوچستان ایران و بلوچستان پاکستان فعالیت می‌کنند، نه تنها امنیت مرزها را تهدید می‌کنند، بلکه با هدف ایجاد تنش میان دو کشور و جلوگیری از همکاری آنها عمل می‌کنند. این گروه‌ها که اغلب از سوی سرویس‌های اطلاعاتی خارجی حمایت می‌شوند، با انجام عملیات تروریستی در خاک هر دو کشور، سعی در تخریب روابط دوجانبه دارند.

حملات تروریستی مانند حمله به پاسگاه میرجاوه، ترور مرزبانان ایرانی، حملات به زائران و مساجد شیعه در پاکستان، حملات انتحاری در شهرهای مختلف پاکستان، همگی نشان‌دهنده جدیت این تهدید است. این وضعیت، ضرورت هماهنگی و همکاری عمیق در مبارزه با تروریسم، تبادل اطلاعات، عملیات مشترک و هماهنگی سیاست‌های امنیتی را برای هر دو کشور دوچندان کرده است.

قاچاق مواد مخدر یکی دیگر از تهدیدات جدی و مشترک است که هر دو کشور با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. افغانستان که بزرگ‌ترین تولیدکننده مواد مخدر در جهان محسوب می‌شود و حدود ۸۰ درصد از تریاک جهان را تولید می‌کند، مسیرهای قاچاق متعددی به سمت ایران و پاکستان ایجاد کرده است. این معضل که نه تنها سلامت جوانان دو کشور را تهدید می‌کند، بلکه زمینه‌ساز رشد جرایم سازمان‌یافته، فساد، خشونت و ناامنی در مناطق مرزی شده است، نیازمند همکاری جدی و مستمر دو کشور است.

ایران که سالانه میلیاردها دلار برای مقابله با قاچاق مواد مخدر هزینه می‌کند و بیش از ۴۰۰۰ نفر از نیروهای امنیتی و مرزبانی خود را در این راه از دست داده است، همواره خواستار همکاری بیشتر پاکستان و جامعه بین‌الملل در این زمینه بوده است. پاکستان نیز که خود قربانی این معضل است و میلیون‌ها معتاد در این کشور وجود دارد، ضرورت همکاری منطقه‌ای و بین‌المللی برای مقابله با آن را درک کرده است.

احداث دیوار مرزی و سیستم‌های امنیتی پیشرفته، عملیات مشترک نیروهای امنیتی، تبادل اطلاعات و هماهنگی سیاست‌های مبارزه با مواد مخدر، از جمله اقداماتی است که دو کشور در این زمینه انجام داده‌اند. با این حال، ماهیت فراملی این تهدید، نیازمند همکاری گسترده‌تر و مستمرتر است.

تغییرات اقلیمی و بحران آب، یکی دیگر از تهدیدات مشترک جدی است که هر دو کشور با آن مواجه هستند. کاهش بارندگی، خشکسالی‌های مکرر، افزایش دما، تغییر الگوهای آب و هوایی، کاهش منابع آب زیرزمینی و سطحی، همگی کشاورزی، امنیت غذایی، سلامت عمومی و حتی ثبات اجتماعی هر دو کشور را تحت تأثیر قرار داده است. این وضعیت که پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی گسترده‌ای دارد، ضرورت همکاری در زمینه مدیریت منابع آب، تکنولوژی‌های نوین کشاورزی، انرژی‌های تجدیدپذیر و مقابله با تغییرات اقلیمی را ایجاب می‌کند.

ابعاد اقتصادی و پتانسیل‌های همکاری

اقتصاد ایران و پاکستان از جهات مختلف نه تنها مکمل یکدیگر هستند، بلکه پتانسیل عظیمی برای ایجاد یکی از بزرگ‌ترین بازارهای منطقه‌ای جهان دارند. ایران با داشتن ذخایر عظیم نفت و گاز طبیعی، یکی از غنی‌ترین کشورهای جهان از نظر منابع انرژی محسوب می‌شود. این کشور دارای ۱۵۷ میلیارد بشکه ذخایر اثبات شده نفت و ۳۴ تریلیون مترمکعب ذخایر گاز طبیعی است که آن را در رتبه چهارم جهان از نظر ذخایر نفت و دوم از نظر ذخایر گاز قرار می‌دهد.

در مقابل، پاکستان با جمعیت بیش از ۲۳۰ میلیون نفر که آن را به پنجمین کشور پرجمعیت جهان تبدیل کرده، یکی از بزرگ‌ترین بازارهای مصرف در جهان محسوب می‌شود. این کشور که اقتصادی رو به رشد دارد و سالانه نرخ رشد اقتصادی قابل توجهی را تجربه می‌کند، نیاز شدیدی به منابع انرژی، مواد خام، تکنولوژی و سرمایه‌گذاری دارد. این مکمل‌بودن، پتانسیل عظیمی برای همکاری‌های انرژی، تجاری و سرمایه‌گذاری ایجاد کرده است.

پروژه خط لوله گاز ایران-پاکستان که سال‌ها در دستور کار دو کشور قرار داشته و به “خط لوله صلح” (Peace Pipeline) معروف است، یکی از مهم‌ترین و راهبردی‌ترین پروژه‌های انرژی منطقه محسوب می‌شود. این پروژه که قرار است سالانه ۲۱.۵ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی ایران را از طریق خط لوله‌ای به طول ۱۱۰۰ کیلومتر به پاکستان منتقل کند، نه تنها می‌تواند نقش مهمی در تأمین امنیت انرژی پاکستان ایفا کند، بلکه درآمد سالانه چند میلیارد دلاری برای ایران نیز ایجاد خواهد کرد.

این پروژه که بخش ایرانی آن از بندر عسلویه تا مرز پاکستان تکمیل شده است، نمادی از اراده دو کشور برای تقویت همکاری‌های راهبردی است. با وجود فشارهای بین‌المللی، تحریم‌ها و چالش‌های مالی، هر دو کشور بر تکمیل این پروژه تأکید دارند. این خط لوله که می‌تواند به هند نیز گسترش یابد، پتانسیل تبدیل شدن به یکی از مهم‌ترین مسیرهای انتقال انرژی در آسیا را دارد.

بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران محسوب می‌شود، پتانسیل عظیمی برای تبدیل شدن به دروازه تجاری منطقه و رقیب جدی بندر دبی دارد. این بندر که در دریای عمان و نزدیک به تنگه هرمز قرار دارد، می‌تواند مسیر دسترسی پاکستان، افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی به آب‌های آزاد را تسهیل کند. موقعیت استراتژیک چابهار، آن را به گزینه مناسبی برای کشورهایی که به دنبال جایگزین برای مسیرهای سنتی تجاری هستند، تبدیل کرده است.

پاکستان که به دلیل مشکلات امنیتی در مسیر کراچی-افغانستان و وابستگی بیش از حد به این مسیر با چالش‌هایی مواجه است، می‌تواند از طریق چابهار مسیر جایگزین مناسب و امن‌تری برای تجارت با آسیای مرکزی، اروپا و حتی چین پیدا کند. این همکاری که می‌تواند شامل سرمایه‌گذاری مشترک در توسعه زیرساخت‌های بندری، راه‌آهن و جاده‌ای باشد، پتانسیل ایجاد هزاران شغل و درآمد میلیاردی برای هر دو کشور را دارد.

تجارت مرزی که بخش مهم و حیاتی از روابط اقتصادی دو کشور را تشکیل می‌دهد، علی‌رغم محدودیت‌ها و چالش‌های موجود، همچنان رونق قابل توجهی دارد. شهرهای مرزی نظیر چابهار، تفتان، میرجاوه، ریمدان و کوهک، مراکز مهم تبادلات تجاری هستند که زندگی میلیون‌ها نفر از مردم دو طرف مرز به آن وابسته است. این تجارت که شامل محصولات کشاورزی، دام، صنایع دستی، مواد غذایی، پوشاک، فرش و کالاهای مصرفی است، نقش مهمی در اقتصاد محلی و معیشت مردم مناطق مرزی ایفا می‌کند.

با این حال، حجم تجارت دوجانبه که در حال حاضر حدود ۲ میلیارد دلار است، بسیار کمتر از پتانسیل واقعی دو کشور محسوب می‌شود. کارشناسان اقتصادی معتقدند که این رقم می‌تواند به راحتی به ۱۰ میلیارد دلار و حتی بیشتر برسد، مشروط بر آنکه موانع موجود برطرف شود و زیرساخت‌های لازم توسعه یابد.

پاکستان در زمینه صنایع نساجی، پوشاک، چرم، کشاورزی، برنج، میوه و تولیدات غذایی مزیت نسبی قابل توجهی دارد، در حالی که ایران در صنایع پتروشیمی، فولاد، آلومینیوم، سیمان، خودروسازی، دارو، تجهیزات پزشکی و تکنولوژی پیشرفته توانمندی‌های بالایی دارد. این تفاوت‌ها و مزیت‌های نسبی، زمینه مناسبی برای تبادل تجاری، انتقال تکنولوژی و سرمایه‌گذاری متقابل فراهم می‌کند.

صنعت خودروسازی ایران که یکی از بزرگ‌ترین صنایع این کشور محسوب می‌شود، می‌تواند در بازار پاکستان نقش مهمی ایفا کند. شرکت‌های خودروساز ایرانی مانند ایران خودرو و سایپا، علاقه‌مند به ورود به بازار پاکستان هستند. در مقابل، صنایع نساجی پاکستان می‌تواند نیازهای قابل توجهی از بازار ایران را تأمین کند.

همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی

عضویت هر دو کشور در سازمان همکاری شانگهای (SCO) که بزرگ‌ترین سازمان امنیتی و اقتصادی آسیا محسوب می‌شود، پلتفرم مهم و تأثیرگذاری برای تقویت همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه فراهم کرده است. این سازمان که بر همکاری در سه حوزه اصلی امنیت، اقتصاد و فرهنگ تأکید دارد و شامل کشورهای بزرگی مانند چین، روسیه، هند و کشورهای آسیای مرکزی است، زمینه مناسبی برای هماهنگی سیاست‌های منطقه‌ای ایران و پاکستان فراهم کرده است.

در چارچوب این سازمان، دو کشور می‌توانند در زمینه‌های مختلف از جمله مبارزه با تروریسم، قاچاق مواد مخدر، تجارت، انرژی، حمل و نقل و فرهنگ همکاری نزدیک‌تری داشته باشند. نشست‌های منظم سران کشورهای عضو، فرصت مناسبی برای گفتگوهای دوجانبه و هماهنگی سیاست‌ها فراهم می‌کند.

سازمان همکاری اقتصادی (ECO) که هر دو کشور از اعضای بنیان‌گذار آن هستند، پلتفرم مهم دیگری برای توسعه همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای محسوب می‌شود. این سازمان که شامل ۱۰ کشور منطقه است و جمعیت بیش از ۵۰۰ میلیون نفر را در بر می‌گیرد، پتانسیل ایجاد یکی از بزرگ‌ترین بازارهای مشترک جهان را دارد. در چارچوب این سازمان، پروژه‌های مهمی مانند راه‌آهن اسلام آباد-تهران-استانبول، اتصال شبکه‌های برق منطقه‌ای و ایجاد بانک توسعه اقتصادی در دستور کار قرار گرفته است.

گروه D-۸ که متشکل از هشت کشور اسلامی در حال توسعه (بنگلادش، مصر، اندونزی، ایران، مالزی، نیجریه، پاکستان و ترکیه) است، پلتفرم دیگری برای همکاری ایران و پاکستان در عرصه بین‌المللی محسوب می‌شود. این گروه که بر توسعه همکاری‌های اقتصادی، علمی، فناوری و فرهنگی میان کشورهای اسلامی تأکید دارد، فرصت مناسبی برای تقویت روابط دوجانبه در چارچوب گسترده‌تر فراهم می‌کند.

سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) نیز عرصه مهم دیگری برای همکاری دو کشور است. در این سازمان، ایران و پاکستان اغلب در مسائل مهم اسلامی و منطقه‌ای موضع مشترک اتخاذ کرده‌اند. موضوعاتی مانند قدس، کشمیر، افغانستان، میانمار و سایر مسائل جهان اسلام، زمینه همکاری و هماهنگی سیاست‌ها را فراهم کرده است.

چالش‌ها و موانع ساختاری

علی‌رغم پتانسیل‌های عظیم و ضرورت‌های راهبردی، روابط ایران و پاکستان با چالش‌ها و موانع جدی مواجه است که برخی از آنها ساختاری و برخی موقتی هستند. فشارهای بین‌المللی و تحریم‌هایی که علیه ایران اعمال شده، یکی از جدی‌ترین موانع توسعه روابط اقتصادی دو کشور محسوب می‌شود. این تحریم‌ها که بخش‌های مختلف اقتصاد، بانکداری، بیمه، حمل و نقل و تجارت ایران را تحت تأثیر قرار داده، نه تنها مانع مستقیم تجارت و سرمایه‌گذاری است، بلکه جو روانی منفی نیز ایجاد کرده است.

پاکستان که روابط پیچیده و چندلایه‌ای با ایالات متحده، عربستان سعودی، چین و سایر قدرت‌های بزرگ دارد، اغلب در موقعیت دشوار تعادل میان منافع ملی و فشارهای خارجی قرار می‌گیرد. این کشور که وابستگی اقتصادی قابل توجهی به کمک‌های خارجی و بازارهای صادراتی غربی دارد، نمی‌تواند به راحتی از فشارهای بین‌المللی چشم‌پوشی کند. این وضعیت، اجرای پروژه‌های مشترک نظیر خط لوله گاز را با تأخیر و عدم قطعیت مواجه کرده است.

مسائل امنیتی در مناطق مرزی، گاهی باعث تنش در روابط دو کشور شده است. فعالیت گروه‌های تروریستی، قاچاق مواد مخدر، قاچاق سوخت، تردد غیرقانونی و درگیری‌های مرزی، فضای اعتماد لازم برای توسعه همکاری‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. گاهی حملات تروریستی که از خاک یکی از کشورها علیه دیگری انجام می‌شود، باعث تنش دیپلماتیک و تعلیق موقت همکاری‌ها می‌شود.

کمبود زیرساخت‌های ارتباطی، حمل و نقل، مخابراتی و بانکی، یکی دیگر از موانع جدی توسعه روابط اقتصادی دو کشور است. راه‌های ارتباطی میان دو کشور، به ویژه در مناطق مرزی، کیفیت مطلوبی ندارد و نیازمند سرمایه‌گذاری جدی در توسعه و بهسازی است. عدم وجود راه‌آهن مستقیم، محدودیت پروازهای مسافری، ضعف شبکه‌های مخابراتی و عدم وجود سیستم بانکی مناسب برای تجارت دوجانبه، همگی مانع رشد روابط اقتصادی هستند.

اختلافات داخلی در هر دو کشور نیز گاهی بر روابط خارجی تأثیر می‌گذارد. در پاکستان، رقابت میان نهادهای مختلف قدرت، نقش ارتش در سیاست، فشار گروه‌های مذهبی افراطی و تأثیر لابی‌های خارجی، گاهی مانع اتخاذ تصمیمات راهبردی بلندمدت می‌شود. در ایران نیز، اختلافات داخلی بر سیاست خارجی تأثیر می‌گذارد، هر چند که در مسئله روابط با پاکستان، اجماع نسبی وجود دارد.

فرصت‌ها و چشم‌انداز آینده

علی‌رغم چالش‌های موجود، تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی، فرصت‌های جدید و مهمی برای تقویت روابط ایران و پاکستان ایجاد کرده است. خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و پایان بیست سال حضور نظامی غرب در این کشور، معادلات منطقه‌ای را تغییر داده و فرصت‌های جدیدی برای همکاری کشورهای منطقه در تأمین ثبات افغانستان ایجاد کرده است. ایران و پاکستان که هر دو مرز مشترک طولانی با افغانستان دارند و بیشترین تأثیر را از تحولات این کشور می‌پذیرند، می‌توانند در چارچوب همکاری منطقه‌ای، نقش مؤثری در کمک به ثبات افغانستان ایفا کنند.

ابتکار کمربند و جاده چین که بزرگ‌ترین پروژه زیرساختی جهان محسوب می‌شود و هر دو کشور در آن مشارکت دارند، پتانسیل عظیمی برای توسعه زیرساخت‌ها، تقویت ارتباطات منطقه‌ای و افزایش تجارت دارد. کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) که بخشی از این ابتکار است، می‌تواند به ایران نیز گسترش یابد و زمینه همکاری سه‌جانبه را فراهم کند. این پروژه که شامل احداث بنادر، راه‌آهن، جاده، نیروگاه و شهرک‌های صنعتی است، می‌تواند منطقه را به یکی از مهم‌ترین محورهای تجاری جهان تبدیل کند.

رشد روزافزون اهمیت انرژی‌های تجدیدپذیر در جهان، فرصت جدیدی برای همکاری ایران و پاکستان ایجاد کرده است. هر دو کشور پتانسیل بالایی در زمینه انرژی خورشیدی، بادی و زمین‌گرمایی دارند. ایران که در زمینه فناوری انرژی‌های تجدیدپذیر پیشرفت‌های قابل توجهی داشته، می‌تواند تجربیات و تکنولوژی خود را با پاکستان به اشتراک بگذارد. همکاری در این زمینه می‌تواند به کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی، مقابله با تغییرات اقلیمی و توسعه صنایع نوین کمک کند.

انقلاب دیجیتال و رشد فناوری اطلاعات، عرصه جدیدی برای همکاری دو کشور فراهم کرده است. هر دو کشور در زمینه فناوری اطلاعات، نرم‌افزار، استارت‌آپ‌ها و اقتصاد دیجیتال پیشرفت‌های قابل توجهی داشته‌اند. پاکستان که یکی از بزرگ‌ترین بازارهای فناوری اطلاعات در آسیا محسوب می‌شود، و ایران که در زمینه فناوری‌های نوین پیشرو است، می‌توانند در این زمینه همکاری مؤثری داشته باشند.

تغییرات در نظام بین‌الملل و ظهور نظم چندقطبی، فرصت مناسبی برای کشورهای منطقه‌ای مانند ایران و پاکستان فراهم کرده تا جایگاه مستقل‌تری در عرصه بین‌المللی کسب کنند. کاهش نفوذ و حضور قدرت‌های سنتی در منطقه، فضای بیشتری برای ابتکار عمل کشورهای منطقه‌ای ایجاد کرده است. این فرصت، نیازمند اراده سیاسی، برنامه‌ریزی راهبردی و همکاری جدی است.

رشد جمعیت جوان در هر دو کشور، سرمایه انسانی عظیمی محسوب می‌شود که می‌تواند محرک توسعه و پیشرفت باشد. تبادل دانشجو، همکاری دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی و علمی، انتقال دانش و تکنولوژی، می‌تواند زمینه‌ساز توسعه اقتصاد دانش‌بنیان و افزایش رقابت‌پذیری هر دو کشور باشد.

تحلیل جامع روابط ایران و پاکستان نشان می‌دهد که این دو کشور نه تنها دارای پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های عظیمی برای همکاری راهبردی هستند، بلکه ضرورت‌های تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و امنیتی نیز آنها را به سمت همگرایی سوق می‌دهد. ریشه‌های عمیق تاریخی و فرهنگی، موقعیت ژئوپلیتیک مشترک، تهدیدات امنیتی مشابه، مکمل‌بودن اقتصادی و چالش‌های مشترک، بنیان‌های محکم و پایداری برای توسعه روابط فراهم کرده است که فراتر از تغییرات سیاسی موقتی و فشارهای خارجی است.

همکاری ایران و پاکستان در مواجهه با تحولات منطقه‌ای و تهدیدات فراملی، نه تنها ضرورتی انکارناپذیر است، بلکه فرصتی تاریخی برای تقویت جایگاه هر دو کشور در نظام بین‌الملل و ایجاد الگویی نوین از همکاری منطقه‌ای محسوب می‌شود. این همکاری که در چارچوب حقوق بین‌الملل، احترام متقابل به حاکمیت ملی، اصول برابری حاکمیتی و بر اساس منافع مشترک شکل می‌گیرد، می‌تواند نمونه‌ای موفق از همزیستی مسالمت‌آمیز، توسعه مشترک و مقاومت در برابر هژمونی‌طلبی باشد.

با وجود چالش‌ها، موانع و محدودیت‌های موجود، چشم‌انداز روابط ایران و پاکستان مثبت، امیدوارکننده و روشن است. تغییرات بنیادین در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی، رشد آگاهی نسبت به ضرورت همکاری منطقه‌ای، فشار تهدیدات مشترک، پتانسیل‌های اقتصادی عظیم و نیاز به تنویع روابط خارجی، همگی زمینه‌های مناسب و مساعدی برای تقویت این روابط فراهم کرده است.

آنچه مورد نیاز است، اراده سیاسی قوی و مصمم، برنامه‌ریزی راهبردی بلندمدت، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، تقویت مکانیزم‌های دیپلماتیک، غلبه بر موانع کوتاه‌مدت و تمرکز بر منافع مشترک بلندمدت است. با توجه به عمق پیوندها، گستردگی پتانسیل‌ها و ضرورت‌های منطقه‌ای، تقویت همکاری ایران و پاکستان نه تنها امکان‌پذیر، بلکه حتمی و اجتناب‌ناپذیر است. این همکاری می‌تواند نقطه عطف و تحولی در تاریخ منطقه باشد و الگو و نمونه‌ای برای صلح پایدار، ثبات فراگیر، توسعه متوازن و عدالت اجتماعی در خاورمیانه، آسیای جنوبی و فراتر از آن ارائه دهد.

محمد مهدی داوری - فعال اجتماعی و رسانه

انتهای یادداشت/

کد خبر: 1271419

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =