شهر یزد، این نگین خشتی در دل کویر ایران، نه تنها به دلیل بافت تاریخی و معماری بومی بینظیرش که در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده، شهره آفاق است، بلکه در عمق وجود خود، کانون تپنده ایمان و ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) محسوب میشود. این دیار کهن، به حق، لقب «دارالعباده» را یدک میکشد؛ لقبی که نه تنها به واسطه کثرت مساجد و حسینیههایش، بلکه به سبب پایبندی عمیق و اصیل مردمانش به سنتهای مذهبی، به ویژه آیینهای عزاداری محرم، بر پیشانیاش نقش بسته است. در میان انبوه این سنتهای ریشهدار و پرمعنا، «نخلبرداری» جایگاهی بس رفیع، پرشکوه و منحصر به فرد دارد؛ آیینی که در تاسوعا و عاشورای حسینی، اوج شور، شعور و دلدادگی مردم این دیار را به ساحت مقدس اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش به نمایش میگذارد. نخل، در این سرزمین، صرفاً یک سازه چوبی نیست؛ بلکه تمثیلی است پرمعنا از تابوت سیدالشهدا، تجلیگاه مظلومیت و عظمت شهدای کربلا، و آیینه تمامنمای عشق و حماسه که بر دوش مردان غیور یزد، در کوچه پسکوچههای تاریخی و میدانهای کهن شهر به حرکت درمیآید و صحنههایی فراموشنشدنی از ماتم، شور و ایثار را در خاطرها و جانها نقش میبندد. این یادداشت، تلاشی است برای واکاوی ژرف این آیین کهن، با نگاهی به ابعاد تاریخی، نمادین، جامعهشناختی و فلسفی آن، تا پرده از راز پایداری و تأثیرگذاری عمیق آن بر هویت شیعی مردم یزد بردارد و آن را نه تنها به عنوان یک رویداد سالانه، بلکه به مثابه یک جریان حیاتی در کالبد فرهنگی این سرزمین معرفی کند.
برای درک عمق و عظمت آیین نخلبرداری، باید به ریشههای تاریخی آن رجوع کرد؛ ریشههایی که در تار و پود فرهنگ و باورهای این سرزمین تنیده شدهاند. گرچه تاریخ دقیق ظهور نخلبرداری در ایران به درستی مستند نشده، اما شواهد تاریخی و پژوهشهای مردمشناختی نشان میدهد که این مراسم، به ویژه از دوران صفویه، در ایران رواج گستردهای یافته است. در عصر صفوی، با رسمی شدن مذهب تشیع در ایران، آیینهای عزاداری محرم نیز شکلی سازمانیافتهتر و عمومیتر به خود گرفتند و نیاز به نمادهایی ملموس برای تجسم واقعه کربلا احساس شد. «نخل» به عنوان تمثیلی از تابوت یا محمل پیکر مطهر امام حسین (ع)، به تدریج در مراسم عزاداری جای گرفت و یزد، به دلیل موقعیت جغرافیایی و حفظ سنتهای اصیل، از مراکز مهم حفظ و توسعه این آیین بوده است.
برخی نظریهها، ریشههای کهنتری برای نخلبرداری قائلاند و آن را با آیینهای سوگ سیاوش در ایران باستان یا مراسم تدفین قهرمانان در دوران پیش از اسلام مرتبط میدانند. در این دیدگاه، نخل در ابتدا نمادی از سرو یا درخت زندگی بوده که در فرهنگهای باستان، نماد جاودانگی، رویش و حیات پس از مرگ محسوب میشده است. با ورود اسلام و شهادت امام حسین (ع)، این نماد کهن، معنای مذهبی عمیقتری به خود گرفته و به نمادی از تابوت و تشییع شهدای کربلا تبدیل شده است. این پیوند میان کهنالگوهای فرهنگی و مفاهیم شیعی، به نخلبرداری عمقی تاریخی و فرهنگی میبخشد که فراتر از یک آیین صرفاً مذهبی است. یزد، به عنوان شهری با پیشینه غنی فرهنگی، بستر مناسبی برای تکوین و تثبیت این پیوند بوده است و نخلهای موجود در این شهر، به ویژه نخلهای بزرگ و مشهوری چون نخل میدان امیرچخماق یا نخل حسینیه فهادان، خود گواه قدمت این آیین هستند.
بسیاری از این نخلها، صدها سال قدمت دارند و نسل به نسل، از گزند حوادث و گذر زمان مصون ماندهاند. نگهداری، مرمت و آمادهسازی سالیانه آنها، خود یک سنت است که توسط استادکاران و معتمدین محلات، با وسواس و ارادتی خاص انجام میشود. این نخلها، نه تنها محل برگزاری مراسماند، بلکه خود به عنوان میراثی معنوی و تاریخی، مورد احترام و تقدیس ویژه قرار میگیرند. آنها شاهد قرنها عزاداری، اشک و ارادت بودهاند و هر سال، با بازسازی و تزئین مجدد، آماده میشوند تا حماسه عاشورا را در کالبد چوبی خود بازآفرینی کنند.
نخل یزدی، یک سازه چوبی عظیم و پیچیده است که در نگاه اول، ممکن است به دلیل بزرگی و سنگینیاش، تنها یک وسیله حمل و نقل به نظر برسد؛ اما در پس این ظاهر، دنیایی از نمادگرایی، معانی عمیق و لایههای پنهان فلسفی نهفته است. هر جزء از نخل، از ساختار چوبی آن گرفته تا کوچکترین تزئیناتش، حامل پیامی از واقعه کربلاست. ساختار نخل، از اسکلتی چوبی تشکیل شده که معمولاً از چوبهای مقاوم و سنگین ساخته میشود تا توانایی تحمل وزن تزئینات و افراد حامل را داشته باشد. این اسکلت، به گونهای طراحی میشود که از چهار طرف دارای دستگیرههایی برای حمل باشد و گاهی در ابعاد بسیار بزرگ، وزن آن به چندین تن میرسد. ساختار چهارگوش نخل، میتواند نمادی از چهار جهت جهان باشد که مصیبت کربلا بر تمام آنها سایه افکنده است، یا اشارهای به چهار رکن اصلی هستی در اندیشه اسلامی. اما این تزئینات نخل هستند که قلب نمادین آن را تشکیل میدهند و هر عنصر، روایتی از کربلا را بازگو میکند؛ روایتی که نه با کلام که با رنگ، شکل و جنسیت بیان میشود. مهمترین و بارزترین پوشش نخل، پارچهها و شالهای مشکی رنگی است که سرتاسر آن را میپوشانند. این پارچهها، نماد عزاداری، ماتم و سوگ بر مصیبت عظمی کربلا هستند. رنگ سیاه، در فرهنگ شیعی، نه تنها نماد اندوه، بلکه نمادی از عظمت، ابهت و تقدس نیز هست؛ گویی که تمام هستی در سوگ امام حسین (ع) به عزا نشسته است. در کنار رنگ سیاه، شالها و پارچههای سبز (نماد سیادت، حیات و رستگاری) و سفید (نماد پاکی و کفن) نیز بر روی نخل دیده میشوند که اشاره به مظلومیت و شهادت امام و یارانش دارد و تابلویی از تقابل زندگی و مرگ، مظلومیت و حقانیت را به تصویر میکشند. آینههای کوچک و بزرگی که بر روی نخل نصب میشوند، از اجزای تزئینی مهم و پرمعنای آن هستند. آینه، نماد نور، روشنایی، پاکی، حقیقت و تجلی جمال الهی است. در نخل، آینهها میتوانند نمادی از نورانیت امام حسین (ع) و یارانش باشند که حتی در تاریکی ظلمت نیز راه هدایت را روشن میکنند. همچنین، برخی معتقدند که آینهها نمادی از انعکاس مظلومیت و غربت امام در صحرای کربلا هستند که چهره واقعی ستم را در تاریخ نمایان ساخت. سلاحهایی مانند شمشیر و خنجر که به صورت نمادین بر روی نخل آویخته میشوند، اشارهای مستقیم به نبرد کربلا، شجاعت و دلاوری امام و یارانشان، و همچنین مظلومیت ایشان در برابر سپاه ستمگر دارند. اینها نه فقط ابزار جنگ، بلکه نماد ایستادگی در برابر ظلم و طلب عدالت هستند. زنگولهها که با هر حرکت نخل به صدا درمیآیند، میتوانند یادآور صدای کاروان کربلا، ناقوس مرگ و یا اعلام مصیبت باشند. پرچمها نیز نماد هویت، استقامت، برافراشتگی حق و پیروزی خون بر شمشیر هستند. گاهی اوقات، بر روی نخلها میوههایی مانند سیب و انار، یا گلهای تازه و شمعهای روشن قرار داده میشود. میوهها میتوانند نماد جوانی و زندگی باشند که در کربلا به شهادت رسیدند. گلها نیز نماد طراوت و پاکی شهدایی هستند که مظلومانه پرپر شدند. شمعها نیز نماد روشنایی راه هدایت و نور ایمان امام حسین (ع) هستند که هرگز خاموش نمیشود و در اوج تاریکی نیز مسیر را نشان میدهد. برخی نخلها نیز با کتیبههایی مزین به آیات قرآن، احادیث، یا اشعار عاشورایی تزئین میشوند که بار معنوی و بصری نخل را دوچندان میکند و پیام عاشورا را با کلام حق در هم میآمیزد. یزد دارای نخلهای متعددی است که هر یک در محلهای خاص قرار دارند و هویت و تاریخ آن محله را نمایندگی میکنند. از معروفترین و باشکوهترین نخلهای یزد، نخل میدان امیرچخماق است که به دلیل ابهت و قدمت خود، نماد اصلی نخلبرداری یزد محسوب میشود و در روز عاشورا، کانون اصلی تجمع عزاداران و اجرای مراسم است. علاوه بر نخل امیرچخماق، نخلهای دیگری نیز در محلات قدیمی یزد مانند فهادان، کویری، شاهزاده فاضل، بازار نو و… وجود دارند که هر یک دارای تاریخ و رسم و رسوم خاص خود در برپایی مراسم هستند و در میان مردم محله خود از قداست و اهمیت بالایی برخوردارند.
مراسم نخلبرداری، یک فرایند پیچیده و چند مرحلهای است که از روزها قبل از عاشورا آغاز میشود و در اوج خود، به یک درام جمعی و حماسه معنوی تبدیل میگردد. این روایت، از آمادهسازیهای پرشور تا لحظه پرشکوه حرکت نخل، هر مرحلهای از آن، جلوهای از ارادت و باور عمیق است. چند روز پیش از محرم، یا با آغاز دهه اول، اعضای هیئتها، معتمدین و مردم هر محله گرد هم میآیند تا نخل خود را برای مراسم آماده کنند. این آمادهسازی شامل غبارروبی، تمیز کردن، مرمت بخشهای آسیبدیده و سپس تزئین آن با پارچههای مشکی، شالهای سبز و سفید، آینهها و سایر نمادهاست. این فرآیند، خود با ذکر مصیبت، نوحهخوانی و سینهزنی همراه است و به نوعی مقدمهای برای ورود به فضای محرم و آمادگی روحی برای عزاداری محسوب میشود. در این مرحله، پیر و جوان، زن و مرد، با نیت قربت و توسل به اهل بیت (ع) مشارکت دارند؛ زنان پارچهها را آماده میکنند، مردان در نصب و آراستن نخل کمک میکنند و کودکان نیز با کنجکاوی و شور و شوق، نظارهگر این فعالیتها هستند. این آغاز، بذر عشق و ارادت را در دل نسلهای آینده میکارد و پیوند آنان را با ریشههای فرهنگی و مذهبیشان محکم میکند.
با فرارسیدن روزهای تاسوعا و عاشورا، فضای شهر یزد دگرگون میشود و هوای شهر آکنده از بوی اسپند و گلاب میگردد و نوای حزین نوحهها و سینه زنیها از هر کوی و برزن به گوش میرسد. از ساعات اولیه صبح، میدان امیرچخماق و حسینیههای محلات مملو از جمعیت سوگوار میشود. مردم، با لباسهای مشکی عزا، در گروههای مختلف، به سمت محلهای اصلی نخلبرداری حرکت میکنند. در این میان، موکبها و ایستگاههای صلواتی نیز با توزیع نذری، آب و چای، از عزاداران پذیرایی میکنند. فضای شهر، آکنده از حس همبستگی، همدلی و ماتم است؛ گویی تمام شهر به یک حسینیه بزرگ تبدیل شده است که در آن، هر نفس، ذکر “یا حسین” است. لحظه موعود فرا میرسد، لحظهای که نخل از جایگاه خود برداشته میشود. با فریادهای پرشور و از عمق جان «یا حسین!»، «یا ابوالفضل!» و «حسین، حسین!»، دهها و گاه صدها مرد قویهیکل، شانههای خود را زیر پایههای چوبی نخل قرار میدهند. این لحظه، نیازمند هماهنگی بینظیر، قدرت بدنی بالا و مهمتر از همه، ارادتی خالصانه است؛ زیرا وزن نخل، به همراه تزئینات و گاهی افرادی که بر روی آن قرار میگیرند، میتواند به چندین تن برسد.
بلند کردن نخل، عملی است که با نیت قربت و ابراز ارادت به امام حسین (ع) انجام میشود و بسیاری آن را نوعی ادای دین، نذر و یا کفاره گناهان میدانند. در این لحظه، شور و هیجان به اوج خود میرسد و فریادهای “یا حسین” در فضا طنینانداز میشود و گویی زمین و زمان نیز در این حماسه شریک میشوند. پس از بلند شدن، نخل با حرکتی آرام، موزون و با ابهت، بر فراز جمعیت به حرکت درمیآید. این حرکت، نمادی از تشییع پیکر مطهر امام حسین (ع) و یارانشان است که با مظلومیت تمام انجام شد. نخلبرداران با گامهایی منظم و هماهنگ، نخل را در مسیرهای مشخصی در میدان یا کوچه پسکوچهها حرکت میدهند. در میدان امیرچخماق یزد، این حرکت معمولاً شامل چندین دور چرخش نخل در اطراف میدان است که به آن «چرخاندن نخل» یا «دَوَر» میگویند. هر چرخش، با نوحهخوانی، سینهزنی و زنجیرزنی همراه است و فضایی روحانی و حماسی ایجاد میکند که دلها را به کربلا پیوند میدهد. در طول مسیر، عزاداران، به ویژه زنان و کودکان، با چشمان اشکبار، نخل را بدرقه میکنند. برخی زیر نخل حرکت میکنند تا حاجت خود را از امام بخواهند و نذرشان را ادا کنند، و عدهای نیز با نیت تبرک، پارچههایی را به نخل گره میزنند.
بوی گلاب و اسپند فضا را پر میکند و صدای طبل و سنج، ریتم خاصی به حرکت نخل میدهد؛ ریتمی که گویی ضربان قلب تاریخ را به گوش میرساند. این صحنه، تنها یک مراسم آیینی نیست، بلکه تجلیگاه یک باور عمیق، یک پیوند ناگسستنی با عاشورا، و یک حس همبستگی بینظیر میان مردم است که در آن، هر فردی به سهم خود، در بازآفرینی حماسه کربلا مشارکت دارد. در طول مراسم، افراد زیادی به صورت خودجوش به سقایی و توزیع آب و شربت در میان عزاداران میپردازند. این عمل، یادآور لبتشنگی شهدای کربلا و ایثار حضرت ابوالفضل (ع) است. با غروب آفتاب روز عاشورا، و پس از ساعتها حرکت و عزاداری، نخلها به آرامی به جایگاه اصلی خود بازگردانده میشوند. این بازگشت، با حسی از اندوه و ماتم همراه است؛ گویی عزاداران، پس از تشییع نمادین پیکر شهدا، با آنان وداع میکنند. نخلها تا سال آینده در جای خود باقی میمانند، اما شور و حماسه حسینی، در دل و جان مردم یزد، تا محرم سال آینده و سالهای بعد، همچنان زنده و پویا باقی میماند و گویی هر سال، این زخم کهنه، دوباره سر باز میکند.
نخلبرداری، فراتر از یک آیین صرفاً مذهبی است و ابعاد گستردهای در زندگی اجتماعی، فرهنگی و حتی روانشناختی مردم این دیار دارد. این آیین، ستون فقرات هویت جمعی یزدیها را تشکیل میدهد. هر محله در یزد، نخل خاص خود را دارد و هویت آن محله، تا حد زیادی با نخل آن گره خورده است. مشارکت در آمادهسازی، حمل و نگهداری نخل، حس مالکیت، مسئولیتپذیری مشترک و افتخار محلی را در میان اهالی محله ایجاد میکند. این همکاری جمعی، به تقویت پیوندهای اجتماعی، کاهش اختلافات و ایجاد حس همبستگی عمیق در میان مردم کمک میکند. نخل، به عنوان یک نماد مشترک، اهالی محله را گرد هم میآورد و آنان را در یک هدف واحد، یعنی پاسداشت حماسه عاشورا، متحد میسازد. این وحدت، در طول سال نیز در قالب فعالیتهای خیرخواهانه و اجتماعی ادامه مییابد. نخلبرداری، یک سنت شفاهی و عملی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. کودکان از همان سنین پایین، با مشاهده و مشارکت در این آیین، با مفاهیم ایثار، شهادت، آزادگی، ظلمستیزی و ولایتپذیری آشنا میشوند. حضور در کنار بزرگان، شنیدن نوحهها و دیدن اشکها، به آنان کمک میکند تا عمق واقعه کربلا را درک کرده و ارزشهای عاشورایی را در قلب و جان خود نهادینه کنند. این انتقال فرهنگی و معنوی، ضامن بقای آیینهای مذهبی و حفظ هویت شیعی در جامعه است.
نخلبرداری، به مثابه یک مدرسه بزرگ، مفاهیم عمیق انسانی و دینی را بدون نیاز به کلام، به جانها میآموزد. نخلها، خود نمادی از هنر و صنعت بومی یزد هستند. ساختار چوبی، تزئینات ظریف، و حتی محل نگهداری آنها (که اغلب در حسینیههای قدیمی و با معماری خاص یزدی قرار دارند)، همگی بازتابدهنده هنر و ذوق مردم این دیار است. حسینیهها و تکایای یزد، با معماری منحصر به فرد خود، فضایی مناسب برای برگزاری این آیینها فراهم میکنند و خود به عنوان آثار تاریخی و هنری، ارزش ویژهای دارند. این آیین، پیوندی ناگسستنی میان هنر، معماری و مذهب ایجاد کرده است.
هرچند حمل نخل عمدتاً توسط مردان انجام میشود، اما نقش زنان در آیین نخلبرداری و عزاداریهای محرم در یزد، بسیار پررنگ و حیاتی است. زنان در آمادهسازی و تزئین نخل، پخت و توزیع نذورات، نوحهخوانی و سینهزنی در حسینیهها، و مهمتر از همه، در تربیت نسلهای آینده با فرهنگ عاشورا، نقشی بیبدیل ایفا میکنند. حضور پرشور زنان در کنار نخلها و همراهی با مراسم، نشاندهنده عمق ارادت و سهم آنان در این حماسه معنوی است. صدای لالاییهای عاشورایی مادران، از کودکی، بذر عشق حسین (ع) را در دل فرزندان میکارد و آنان را با مکتب اهل بیت آشنا میسازد.
نخلبرداری، نه تنها یک آیین کهن، بلکه تجلیگاه عمیقترین لایههای فلسفی و عرفانی شیعه است. این مراسم، پلی میان عالم ظاهر و باطن، میان تاریخ و ابدیت، و میان انسان و معبود خویش میسازد. نخل، در معنای ظاهری، نمادی از تابوت شهید است؛ اما در معنای باطنی، تابلوی شهادت و حیات جاودانه است. شهادت در فرهنگ شیعی، فنا نیست، بلکه بقا و حیات ابدی است. نخل، با عظمت خود، این حقیقت را فریاد میزند که گرچه پیکر امام حسین (ع) در کربلا پارهپاره شد، اما نام و یاد و راه او، جاودانه باقی است. وزن سنگین نخل، نمادی از سنگینی مصیبت و مسئولیت شیعه در قبال خون شهیدان است. آیینهای عاشورایی، از جمله نخلبرداری، در بستر انتظار و مهدویت معنا مییابند. شیعه، همواره در انتظار منتقم خون حسین (ع)، حضرت مهدی (عج) است.
عزاداری برای امام حسین (ع)، به نوعی آمادهسازی برای ظهور منتقم است. نخلبرداری، با تداعی تشییع پیکر مظلومانه امام، حس نیاز به ظهور منجی را تقویت میکند و شیعیان را به پایداری در راه حق تا زمان ظهور، فرا میخواند. عاشورا و نمادهای آن، از جمله نخل، تنها یادآور یک واقعه تاریخی نیستند؛ بلکه تجسم تداوم مبارزه حق و باطل در طول تاریخاند. نخلبرداری، به شیعیان میآموزد که همواره باید در جبهه حق ایستاد و در برابر ظلم سکوت نکرد. این آیین، یک دعوت به بیداری و حرکت است، نه صرفاً یک سوگواری منفعلانه. یکی از ابعاد مهم نخلبرداری، نذر و توسل است. بسیاری از شرکتکنندگان، با نیتهای خاص، زیر نخل حرکت میکنند، پارچه به آن گره میزنند یا نذورات خود را ادا میکنند. این اعمال، نشاندهنده ایمان عمیق مردم به شفاعت اهل بیت (ع) و گشودن باب رحمت الهی از طریق توسل به مظلومیت امام حسین (ع) است. این بعد، آیین را از یک عمل صرفاً اجتماعی به یک تجربه عمیقاً شخصی و معنوی تبدیل میکند.
در دنیای مدرن امروز، حفظ سنتهای کهن با چالشهایی روبرو است. نخلبرداری در یزد نیز از این قاعده مستثنی نیست، اما با این حال، توانسته است اصالت و شکوه خود را حفظ کند. با وجود پیشرفتهای تکنولوژیک و تغییرات سبک زندگی، مردم یزد همچنان بر حفظ اصالت آیین نخلبرداری اصرار دارند. تلاش میشود تا این مراسم از تجاریسازی و سطحینگری دور بماند و عمق معنوی و تاریخی خود را حفظ کند. این آیین، یک کالای مصرفی نیست، بلکه یک تجربه معنوی است که باید حرمت آن حفظ شود. یکی از مهمترین چالشها، جذب و مشارکت نسل جوان در این آیین است. خوشبختانه، در یزد، جوانان و نوجوانان با شور و شوق فراوان در مراسم نخلبرداری شرکت میکنند و این نشاندهنده موفقیت در انتقال این سنت به نسلهای جدید است. آموزش مفاهیم و فلسفه عاشورا به کودکان و نوجوانان، از اهمیت بالایی برخوردار است.
برای حفظ این میراث ناملموس، لازم است که پژوهشهای علمی، مردمشناختی و جامعهشناختی دقیقتر و مستندسازیهای کاملتری از ابعاد مختلف نخلبرداری، از جمله تاریخچه، نمادشناسی، شیوههای ساخت و تزئین، و ابعاد اجتماعی و معنوی آن صورت گیرد. این مستندات، میتواند به عنوان مرجعی برای نسلهای آینده، پژوهشگران و حتی جهانیان عمل کند. با توجه به وزن بالای نخلها و جمعیت کثیر عزاداران، رعایت نکات ایمنی و بهداشتی در طول برگزاری مراسم، امری حیاتی است. همکاری با نهادهای امدادی، بهداشتی و انتظامی برای برگزاری ایمنتر و منظمتر مراسم، ضروری است تا هیچ حادثهای، شکوه این آیین را خدشهدار نکند.
با این حال، چشمانداز آینده نخلبرداری در یزد، روشن به نظر میرسد. عمق ارادت مردم یزد به اهل بیت (ع) و پایبندی آنان به سنتهای مذهبی، تضمینکننده بقا و تداوم این آیین دیرینه است. مسئولان فرهنگی و هیئتهای مذهبی نیز با درک اهمیت این میراث، تلاش میکنند تا با حمایت و برنامهریزی صحیح، این شعائر حسینی را با شکوه هرچه تمامتر، برای آیندگان نیز پاس بدارند. نخل، همچنان بر دوش جوانان یزدی، پرصلابت و استوار، در مسیر تاریخ به حرکت خود ادامه خواهد داد.
در نهایت، نخلبرداری در یزد، تنها یک آیین محرم نیست؛ بلکه تجلیگاه عشق، ایثار و هویت یک ملت است. این آیین، با ریشههای عمیق تاریخی، نمادهای پرمعنا، و مشارکت گسترده مردمی، نه تنها یادآور مظلومیت سالار شهیدان و یاران باوفایش در کربلاست، بلکه درسآموز آزادگی، پایداری، و وفاداری است. هر حرکت نخل در کوچه پسکوچههای خشتی یزد، روایتی است از قرنها دلدادگی و اشک، و هر فریاد «یا حسین»، تجدید میثاقی است با آرمانهای والای عاشورا. نخل یزد، زنده است؛ نه فقط به واسطه چوب و پارچهای که آن را میسازند، بلکه به واسطه قلبهای عاشقی که هر ساله، با هر قطره اشک، هر قدم، و هر فریاد، آن را زنده نگه میدارند.
این آیین، نه تنها یک میراث فرهنگی، بلکه یک سرمایه معنوی بیبدیل است که در تار و پود زندگی مردم دارالعباده یزد تنیده شده و به جهانیان نشان میدهد که چگونه میتوان در دل کویر، حماسهای به وسعت تاریخ را، با شکوه و صلابت، زنده نگاه داشت. نخلبرداری در یزد، روایتی است از ایمان پایدار، همبستگی اجتماعی و پیوند ناگسستنی مردمان این سرزمین با حماسه جاویدان کربلا؛ حماسهای که هرگز به پایان نمیرسد و در هر محرم، دوباره و دوباره، با شکوهی تازه متولد میشود و از عمق جانها، فریاد «هل من ناصر ینصرنی» را پاسخ میگوید و راه رستگاری را به انسانها نشان میدهد.
محمد مهدی داوری - فعال اجتماعی
انتهای یادداشت/
نظر شما