داستان‌هایی از واکسن HPV

کتاب محکمه HPV به بررسی اثرات واکسن می‌پردازد و توضیح می‌دهد که حتی اگر این واکسن‌ها صد درصد هم در کاهش سرطان موثر باشند که البته نیستند، باز هم نمی‌توانند از ابتلا به همه موارد سرطان دهانه رحم جلوگیری کنند.

به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران، کتاب محکمه HPV یک بازرسی حقوقی-پزشکی درباره پرونده واکسن مقابله با ویروس پاپیلومای انسانی یا همان HPV و اثرات واکسن گارداسیل بر دختران اروپایی و آمریکایی است. این کتاب ضمن بررسی‌های خود مدعی شده واکسن مورد اشاره آثار مخرب بسیاری بر دختران اروپایی و آمریکایی داشته است. کتاب مذکور توسط محمد مظفرپور به فارسی ترجمه شده و در اختیار عموم مردم قرار گرفته است. باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران با هدف ترویج فضای گفتمان علمی بخش‌هایی از کتاب را منتشر می‌کند.

لازم به ذکر است مسئولیت صحت اطلاعات مندرج در کتاب بر عهده نویسندگان بوده و به مخاطبان عزیز توصیه می‌شود درباره استفاده یا عدم استفاده از واکسن یا داروهای مربوط، تنها از نظر و مشورت پزشکان و متخصصان امر استفاده کنند. بخش هفتم از محتوای کتاب محکمه HPV به این شرح است؛

نام کسیا در فهرست یک کارآزمایی بالینی موسوم به «مطالعه پروتکل ۰۱۵» قرار گرفت. او دوز اول خود را در سپتامبر ۲۰۰۲ دریافت کرد. پزشکان کلینیکی در آن جلسه، او را معاینه کردند و از او نمونه خون و ادرار گرفتند. آن‌ها به او گفتند می‌تواند سری واکسن سه‌تایی گارداسیل بزند یا اینکه سه دوز دارونمای سالین دریافت کند که اثری نخواهد داشت. از آنجا که این مطالعه، دوسوکور بود، نه او و نه مطالعه‌کنندگان تا پایان کارآزمایی نمی‌دانستند او چه دریافت کرده است. کسیا مضطرب بود. بخشی از وجودش می‌گفت دارونما دریافت کند و بخشی دیگر می‌گفت واکسن بزند تا در برابر HPV مراقبت شود. پرستار به او اطمینان داد اگر واکسن بزند، واکسنی ایمن خواهد بود. اینجا بود که خیالش راحت شد.

تزریق اول واقعا به او آسیب ‌زد. مدتی بعد در همان روز، او احساس خستگی کرد و بازویش ضعیف شد. یک حس غیرعادی، تمام بدنش را گرفته و او را از پا درآورد. او حس گیجی نداشت بلکه حسی عجیب و نامنسجم داشت و تا چند هفته بعد از تزریق، در بازوی خود احساس ضعف می‌کرد. با این حال نهایتا با خودش کنار آمد و به این نتیجه رسید دارد کاری انجام می‌دهد که شاید روزی به همه زنان جهان کمک کند. او فکر می‌کرد این فقط یک واکنش طبیعی به واکسن است. دو ماه بعد، کسیا برای دریافت دوز دوم به آن مرکز مراجعه کرد. در این جلسه او بیشتر از دفعه قبل با پزشکان کلینیکی حرف زد. آنان از او سوالاتی پرسیدند تا ببینند بعد از تزریق اول، اوضاع چطور پیش رفته است. پرستار فهرست علایم احتمالی مربوط به محل تزریق و سایر علایم خفیف را برای او خواند. کسیا وقتی دوز اول را دریافت می‌کرد درباره اینکه چگونه واکنش‌های غیرعادی را ثبت نماید از کارمندان بالینی هیچ اطلاعاتی دریافت نکرده بود. آنان از او نخواسته بودند روند تغییرات را ثبت کند. او چیزی را ننوشته بود و نمی‌توانست به خوبی، هر درد کوتاه یا مزمنی را که در ماه قبل تجربه کرده بود به یاد بیاورد. به او گفته شد سردردها و تب‌هایش طبیعی بوده‌اند.

به همین دلیل او بدون امتناع، دوز دوم را هم تزریق کرد. این دوز بسیار دردناک‌تر از دوز اول بود اما او اهمیتی نداد. واکنش‌های او مانند دفعه قبل بودند: او بسیار خسته شد و در بازویش احساس ضعف کرد. در بدنش حس عجیبی داشت اما این حس کم کم کنار رفت. مدت کوتاهی پس از جلسه دوم، علایمی شبیه به آنفلوانزا، دردهای عضلانی و یک سردرد عجیب در بدن او پدید آمدند. کسیا هر از گاهی احساس می‌کرد که انگار حالت عجیبی سرش را دربرگرفته است. برای اولین بار در عمرش، دچار اختلال در خواب شد. احساس خستگی می‌کرد ولی ساعت‌ها طول می‌کشید تا بتواند به خواب برود. وقتی هم به خواب می‌رفت به ندرت پیش می‌آمد بتواند مدت زیادی بخوابد. تقریبا هر ساعت بیدار می‌شد. او هر چیزی را امتحان کرد ولی فایده‌ای نداشت.

نخوابیدن، بدترین بخش بیماری کسیا بود. این خستگی و نیافتن درمان، بسیار برای او اضطراب‌آفرین و ناراحت‌کننده بود. کسیا خبر نداشت که تا چهارده سال بعد، این تجربه شبانه جدید با او همراه خواهد بود. علایم شبیه به آنفلوانزا در بدن کسیا و مشکلات خواب او زمستان آن سال ادامه پیدا کردند. از او خواسته نشده بود این موارد را به بیمارستان گزارش کند. او بخش زیادی از کلاس‌هایش را به خاطر خستگی و درد مداوم از دست داد ولی سعی کرد این عقب‌افتادگی را جبران نماید. او در چند امتحان تجدید شد. با نزدیک شدن به نوبت سوم تزریق و در حالی که هنوز بهبودی کامل پیدا نکرده بود، با خود فکر کرد شاید بهتر باشد از ادامه کارآزمایی انصراف دهد. والدینش هم موافق بودند و سعی داشتند او را از ادامه راه باز دارند. با این حال، عضویت در این کارآزمایی مهیج برای او جالب بود و باعث شد او ادامه دهد.

ادامه دارد...

کد خبر: 1279393

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =