گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- محمعلی جعفری در گامی تازه در کارنامه سفرنامهنویسیاش، با انتشار کتاب «عطر فلفل» دست به تجربهای متفاوت زده است، روایتی از ایالت بلوچستان پاکستان و عبور زوار پاکستانی از مرز میرجاوه به داخل ایران، در مسیر زیارت اربعین. این اثر با عنوان کامل «خودبومنگارهای از سفر به ایالت بلوچستان پاکستان» از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
«عطر فلفل» را میتوان ترکیبی از سفرنامه، گزارش میدانی و انعکاس اجتماعی دانست؛ نویسنده نه فقط از مناظر جغرافیایی و عبور و مرور جاده های پاکستان مینویسد، بلکه تلاش میکند در لایههای عمیقتر فضا، فرهنگ، مذهب، امنیت و مناسبات سیاسی-اجتماعی بلوچستان پاکستان را نیز بازتاب دهد. جعفری در مسیرش مجبور به پوشیدن لباس محلی بلوچی، عبور از دروازههای امنیتی متعدد و یافتن بلد راه شده است تا بتواند به دل ماجرا راه یابد.
او ضمن توصیف فضاهای متنوع، به ترور و بمبگذاری و تهدیدات امنیتی در منطقه اشاره میکند، اما همزمان قصد دارد زوار پاکستانی را هم محور روایت کند، مردمی که زیارت امام حسین (ع) را با وجود سختیهای فراوان دنبال میکنند.
روایت نیز به دیدارهایی با بزرگان شیعه پاکستان میرسد، از جمله دیدار با «سید امانالله شادیزهی» که در معرض تهدید به قتل از سوی گروهک تروریستی «صحابه» قرار داشته است. به این ترتیب، کتاب علاوه بر جنبه سفرنامه، در پی ایجاد پل پیوند میان تجربه زیارتی و واقعیتهای زیست دینی و سیاسی زوار پاکستان است.
یکی از نقاط قوت برجسته «عطر فلفل»، حضور نویسنده در میدانی است که روایت میکند یعنی حضور در پاکستان که باوجود دارا بودن مرز زمینی پهناور با این کشور اما کمتر برایمان شناخته شده است. جعفری خودش لباس محلی بر تن کرده، مسیرها را طی کرده، و بیواسطه با آدمها روبهرو شده است؛ این تجربه شخصی، اثر را از گزارش توصیفی، به اثری با حس زیستی نزدیک میکند.
کتاب اگر چه پیرامون زیارت و عبور زوار میچرخد، اما در لابهلای روایت، به تزاحم مذهبی، تأثیر ایران بر تشیع پاکستان، نفوذ فرهنگی-ایدئولوژیک، و فشاری که امنیت منطقه وارد میکند هم میپردازد.
نویسنده تلاش کرده واژگانی محلی، لهجهها، صداها و عادات روزمره مردم را وارد متن کند؛ از کامیونهای مزین پاکستانی تا ادویهجات و بوی فلفل، از «مردک» و «خاتون» تا گفتوگوهای محاورهای. این زبان تصویری خواننده را همراه میکند و او را در آن فضا جای میدهد.
با آنکه مسایل امنیتی و تهدیدات متعدد در متن هست، جعفری میکوشد زوار پاکستانی را نه صرفاً قربانیان یک مسیر سخت، بلکه حاملان ارادهای متعالی برای زیارت نشان دهد. این رویکرد همدلیساز، سبب میشود اثر از ثبت رنج صرف فراتر رود.
البته «عطر فلفل» در همراهی با نقاط قوتش، گزینههایی دارد که در نقد جدی باید به آنها پرداخت مانند اینکه گاهی روایت تجربی به قیمت کاستی در تحلیل عمیقتر فرو میافتد. به بیان دیگر، وقتی موضوع به سیاست، گروهکها و نفوذ ایدئولوژیک گسترش مییابد، پردازش بعضی مسائل در ابهام میماند. برای مثال، نسبت میان نفوذ فرهنگی ایران و مقاومت محلی در برابر فشار امنیتی میتوانست بیشتر واکاوی شود.
در بخشهایی، تمرکز بر جلوههای محلی (عادات، زبان، مناظر) آنقدر زیاد میشود که عنصر زیارت و تجربه زوارگویی در حاشیه قرار میگیرد. خوانندهای که انتظار دارد محور روایت بیشتر زیارت و گذر مرزی باشد، ممکن است احساس کند روایت های محلی فضا را سنگین کرده است.
کتاب در حدود ۲۰۸ صفحه منتشر شده است. این حجم نسبتاً محدود، وقتی با وسعت موضوعات امنیتی، مذهبی، فرهنگی و زیارتی روبهرو میشود، ممکن است برای برخی مخاطبان «کوتاهی» به نظر آید. هرچند تمرکز در روایت میدانی لازم است، اما جا داشت برخی مفاهیم با فاصله بیشتری باز شوند.
«عطر فلفل» یکی از تجربههای سفرنامه در ایران است که کمتر بدان پرداخته شده است؛ اثری که میکوشد زوار پاکستانی را در بستر جامعه خودشان بازنمایی کند. محمدعلی جعفری در این اثر نشان میدهد که دریافته است سفرنامهنویسی مذهبی دیگر نمیتواند صرفاً توریستی یا اثری ستایشی باشد؛ بلکه باید در مواجهه با واقعیتها، سؤال و نقد را نیز در دل داشته باشد.
اگرچه کتاب در تحلیل بعضی ابعاد به عمق لازم نمیرسد یا گاه روایت محلی سنگینی میگیرد، ارزش اصلیاش در آن است که ما را به مسیری دعوت میکند که کمتر دیده شده است؛ مسیر عبور زوار پاکستانی از دل بلوچستان، در میان تهدیدات امنیتی و مرزهای پیچیده، با همه زیباییها و سختیها. این اثر میتواند نقطه شروع گفتوگوهای بیشتر درباره زیارت، روابط ایران و پاکستان و چالشهای زیست مذهبی در مرز باشد.
کیانوش رضایی خبرنگار*
نظر شما