به گزارش خبرنگار استانی ایسکانیوز از تهران؛ در تاریخ ۱۸ و ۱۹ آبانماه، تالار وحدت میزبان اجرای «رکویئم» اثر جوزپه وردی به رهبری سینا خیرآبادی بود. نکته جالب توجه اینکه ارکسترِ اجراکننده در پوسترها و اطلاعیههای رسمی معرفی نشده و تنها نام رهبر ذکر شده بود. این پروژه به تهیهکنندگی فیدیبو برگزار شد؛ مجموعهای که در سالهای اخیر در برگزاری اجراهای ارکسترال با تمهای گوناگون فعالیت دارد و از حرفهای بودن این رویداد سخن گفته میشد.
با این حال، در پوستر رسمی نام اثر بهاشتباه «رِکوئیم» درج شده بود و حتی در ابتدای اجرا، هنگام خوشامدگویی به مهمانان، همین تلفظ نادرست تکرار شد. همچنین هیچ بروشوری در اختیار مخاطبان قرار نگرفت؛ نکتهای که از جنبههای حرفهای و اطلاعرسانی اجرا پیش از آغاز آن میکاست. در این یادداشت، نگاهی خواهیم داشت به پیشینهی این اثر ماندگار و همچنین کیفیت اجرای اخیر آن در تالار وحدت.
رکویئم جوزپه وردی، که به احترام نویسندهی بزرگ ایتالیایی آلساندرو مانزونی ساخته شده، از هفت موومان دراماتیک تشکیل شده است؛ آثاری که در آن، شدت احساسی و تئاتریِ اپرا با روح سنت مذهبی درهم میآمیزد. ساختار دقیق و عمق عاطفی این اثر، آن را به یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین آثار کرال در تاریخ موسیقی بدل کرده است. اثر با بخش «Requiem» و «Kyrie» آغاز میشود؛ دعایی برای آرامش جاودان که تنها قسمت یونانی آن، یعنی «Kyrie»، درخواست بخشایش از خداوند را در خود دارد.
وردی در این بخش با استفاده از پلیفونی، تنشی درونی میآفریند که در پایان به آرامشی متعالی میرسد. پس از آن، موومان مشهور «Dies Irae» قرار دارد؛ نمایشی عظیم از «روز رستاخیز» که در آن ارکستر و کر با قدرت و شکوه، تصویر داوری نهایی را ترسیم میکنند. زیربخشهای گوناگونی همچون «Tuba Mirum»، با آوای شیپورهای روز داوری و فراخوان مردگان از گورها، «Liber Scriptus» برای صدای متزوسوپرانو که میان بیم و امید حرکت میکند، و بخشهایی چون «Rex Tremendae» و «Ingemisco» با موضوعاتی چون استغاثه، نالایق بودن انسان و امید به رحمت الهی، فضای این موومان را میسازند. این بخش با «آمین» باشکوهی در سل ماژور به پایان میرسد.
در ادامه، «Offertorio» بهعنوان دعایی برای آرامش ارواح مردگان، با لحنی لطیف و تغزلی میان سولیستها و کر شکل میگیرد. سپس «Sanctus» با انرژی و درخشش خاص خود، جلوهای شاد و پرتحرک از ایمان جمعی را ارائه میدهد. «Agnus Dei» حالوهوایی آرام و نیایشگونه دارد که معمولاً با اجرای سوپرانو و متزوسوپرانو همراه است و تصویری از تسلیم و آرامش در برابر ارادهی الهی به دست میدهد. در «Lux Aeterna»، وردی فضایی تأملبرانگیز و روشن خلق میکند که تسلیبخشِ یاد درگذشتگان است. موومان پایانی، «Libera Me»، که در اصل برای یادبود روسینی نوشته و سپس بازنویسی شد، صحنهای نمایشی برای صدای سوپرانو است؛ جایی که اضطراب، ترس، و در نهایت تسلیم در برابر داوری و مرگ، به طور عمیق بیان میشوند.
رکویئم وردی از نظر احساسی، بر تضاد میان دعاهای آرام و لحظات داوری هولناک استوار است و کشاکشی میان امید و نومیدی را در متن مذهبی به نمایش میگذارد. وردی با بهرهگیری از تکنیکهای اپرایی مانند سولوها، ارکستراسیون زنده و نگارش پویای کر، تأثیری عاطفی و تئاتری میآفریند که شنونده را درگیر میکند. بخش «Dies Irae» بهویژه بهدلیل شدت احساسی و نوآوری موسیقاییاش شهرتی ویژه یافته و حتی بر موسیقی فیلم و فرهنگ عامه نیز تأثیر گذاشته است. آریای پایانی سوپرانو در «Libera Me» اوج این کشمکش درونی است؛ جایی که وردی در قالبی مذهبی، بیان شخصی و دراماتیک خود را آشکار میسازد.
این اثر در سال ۱۸۷۴ ساخته و برای نخستین بار در کلیسای سنمارکو در میلان اجرا شد و بهسرعت شهرتی جهانی پیدا کرد. در آغاز، برخی منتقدان از آمیزش بیش از اندازهی عناصر اپرایی با قالب مذهبی انتقاد کردند، اما گذر زمان نشان داد که وردی در خلق اثری بیمانند موفق بوده است؛ اثری که امروز هم در رپرتوار مذهبی و هم در برنامههای کنسرت بهعنوان یکی از بزرگترین آثار کرال تاریخ موسیقی جایگاهی استوار دارد. رکویئم وردی آمیزهای شکوهمند از احساس شخصی، روایت دراماتیک و تسلط خیرهکننده بر نگارش برای کر و ارکستر است؛ اثری که مرز میان ایمان، انسانیت و نمایش را به ظرافت از میان برمیدارد.
بپردازیم به اجرای اخیر این اثر. نخستین نکتهای که جلب توجه میکرد، سرعت کلی قطعه بود که بهمراتب کندتر از میزان معمول در نظر گرفته شده بود. سینا خیرآبادی آگاهانه تصمیم گرفته بود تا در تمپوی آغازین، بهویژه در موومان نخست، سرعت را کاهش دهد؛ در حالیکه نسخهی اصلی در مقایسه با این اجرا اندکی با تمپوی سریعتری آغاز میشود. انتخاب چنین تمپویی، هرچند ممکن است به ایجاد حس تأمل و سنگینی بیشتر در فضا کمک کند، اما در برخی لحظات از پویایی و جریان طبیعی موسیقی میکاست.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که رکویئم وردی بهلحاظ تکنیکی از جمله دشوارترین آثار کرال و ارکسترال قرن نوزدهم است و پیچیدگیهای فراوانی در هماهنگی میان خوانندگان، کر و ارکستر دارد. شاید همین دشواریها یکی از دلایل احتیاط در انتخاب سرعت پایینتر بوده باشد. با این حال، ضرورتی در انتخاب چنین اثری برای اجرا وجود نداشت و میشد با گزینش قطعهای متناسبتر با توان ارکستر و خوانندگان، نتیجهای منسجمتر و درخشانتر رقم زد.
اما نکتهی شگفتانگیز و در عین حال قابل بحث در این اجرا، آن بود که رکوئیم بهطور کامل اجرا نشد. تنها بخشهایی از این اثر عظیم روی صحنه رفت؛ موومان اول (Requie) بهصورت ناقص اجرا شد؛ سپس بخش «Dies Irae» تنها تا حدی اجرا گردید. موومان سوم و موومان چهارم کلاً حذف شدند؛ بعد از آن موومان پنجم — «Agnus Dei» — اجرا شد و بلافاصله به موومان هفتم، «Libera Me»، رفتند. این قطعهتکهتکهنمودنِ ساختارِ دراماتیکِ اثر، هم تجربه شنیداری مخاطب را تضعیف میکند و هم با آنچه در پوستر و اطلاعرسانی بهعنوان «اجرای رکویئم وردی» وعده داده شده تناقض دارد. حداقل انتظار این بود که در اطلاعرسانی و پوستر، حذف یا تقلیل موومانها شفاف ذکر شود تا مخاطب با آگاهی خرید بلیت کند و بهعنوان کمترین احترام به شنوندگان صورت بپذیرد.
در مورد کیفیت اجرا باید گفت با توجه به کاهش تمپوی کلی اثر، اجرا در برخی بخشها برای نوازندگان امنتر و کنترلپذیرتر شده بود، اما در عوض مشکلات کوک و شفافی صدا دهی ساز ها وجود داشت. در بخش زهیها، صدایی نسبتاً کدر و کمدرخشش به گوش میرسید که مانع از بروز ظرافتهای رنگآمیزی ارکستر میشد. ضعیفترین بخش، بدون تردید سازهای بادی برنجی بودند؛ بهویژه در سلوی ترومپتها در موومان «Dies Irae»، که صدایی بدون شفافیت و درخشش لازم شنیده شد.
در بخش آوازی نیز توازن لازم میان تکخوانها برقرار نبود. تکخوانهای مرد در مقایسه با خوانندهی زن عملکرد ضعیفتری داشتند. با وجود استفاده از صدابرداری و تقویت میکروفنی، حجم صدای سولیستهای مرد کافی به نظر نمیرسید و در لحظات اوج، پرتاب و قدرت صوتی لازم را نداشتند. ضعف در کنترل نفس و مدیریت جملههای بلند نیز محسوس بود؛ در حالیکه در آواز کلاسیک، بهویژه در بخشهای تنور و باریتون، انتظار میرود صدای خواننده حتی بدون استفاده از میکروفن و بلندگوهای قوی بتواند فضای سالن را بهطور کامل پر کند. در مجموع، این کمبود در قدرت و طنین صدای مردانه از نقاط ضعف محسوس اجرای آوازی به شمار میرفت.
در مجموع، اجرای رکویئم وردی در تالار وحدت هرچند تلاشی جسورانه ولی ناموفق برای اجرای یکی از دشوارترین آثار تاریخ موسیقی بود، اما در عمل با کاستیهای متعدد در طراحی، رهبری و کیفیت صوتی همراه شد. کاهش بیش از اندازهی تمپو، حذف بخشهایی از اثر، و اجرای ناقص موومانها، انسجام دراماتیک و جریان طبیعی موسیقی را از میان برد. ارکستر با وجود تلاش برای حفظ کنترل و هماهنگی، از شفافیت و قدرت صوتی لازم برخوردار نبود و بخش بادیبرنجیها در حساسترین لحظات تزلزل نشان دادند. در بخش آوازی نیز ضعف در حجم و پرتاب صدا، بهویژه در میان سولیستهای مرد، از تأثیرگذاری کلی اثر کاست.
چنین آثاری نهتنها به مهارت بالای نوازندگان و خوانندگان، بلکه به انسجام در برنامهریزی و احترام به مخاطب نیاز دارند. وقتی اثری مانند رکویئم وردی، که ذاتاً بر وحدت میان موسیقی، متن و درام استوار است، بهصورت ناقص یا با سرعتهای غیرمعمول اجرا میشود، نتیجه بیشتر به تجربهای تمرینی شباهت پیدا میکند تا تفسیری هنری از شاهکار وردی. با این حال، انتخاب چنین رپرتواری در فضای کنسرتی ایران در صورت اجرای کامل و صحیح میتواند گامی کوچک اما مهم در آشنایی مخاطبان با آثار بزرگ موسیقی مذهبی جهان تلقی شود؛ مشروط بر آنکه در آینده با دقت، آمادگی و صداقت بیشتری اجرا شود.
خبرنگار: فرید پریش
انتهای پیام/
نظر شما