در ایران امروز، بحران آب دیگر فقط یک مسئله زیستمحیطی نیست؛ تبدیل به مسئلهای امنیتی، اقتصادی و حتی رسانهای شده است. وقتی زمین تشنه است، ذهن مردم هم تشنه روایت میشود. در چنین شرایطی، رسانهها میتوانند به آرامش و آگاهی کمک کنند یا با هیجانسازی و جهتدهی نادرست، عطش نارضایتی را بیشتر کنند. در ماههای اخیر، شبکههای فارسیزبان خارجنشین، بحران آب در خوزستان، اصفهان و سیستان را نه بهعنوان یک هشدار زیستمحیطی، بلکه بهعنوان پروژه بیاعتمادی روایت کردهاند. در این روایتها، مردم تشنه نیستند، بلکه قربانیان نظام ناکارآمد معرفی میشوند؛ و این همان جایی است که آب از یک منبع حیاتی به یک ابزار جنگ نرم تبدیل میشود.
اما واقعیت این است که ایران در کمربند خشک جهان با میانگین بارش سالانه کمتر از یکسوم میانگین جهانی قرار دارد. رشد جمعیت، الگوی مصرف غلط، کشاورزی سنتی و فرسودگی زیرساختها این بحران را تشدید کرده است. در عین حال، سوءمدیریت و بیبرنامگی مزمن دولتها در دهههای اخیر، بهویژه نگاه پروژهمحور و غیرعلمی به منابع آبی، باعث شده است تصمیمات مقطعی جایگزین راهحلهای ساختاری شود. این واقعیتها را باید دید و گفت، چرا که پنهان کردن ضعفها خود یکی از ابزارهای دشمن برای حمله تبلیغاتی است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با فعالان محیط زیست تأکید کردند: «مسئلهی آب فقط مسئلهی زیستمحیطی نیست، بلکه مسئلهی حیاتی و امنیتی کشور است. اگر تدبیر نکنیم، دشمن با همین مسئله میتواند بر ما غلبه کند.» این سخن، نقشه راهی برای مواجهه با بحران است؛ یعنی باید میان انتقاد واقعی و تحریک رسانهای فرق گذاشت. انتقاد سازنده یعنی دیدن ریشهها و ارائه راهکار، اما تحریک رسانهای یعنی بریدن تصویر از زمینه و ساختن هیاهوی احساسی. با این حال، نمیتوان انکار کرد که در بسیاری از موارد، عملکرد نهادهای مسئول در مدیریت آب و محیطزیست، بیشتر شبیه واکنش لحظهای بوده تا برنامهریزی ملی. وعدهها فراوان است، اما برنامه جامع و مستمر برای احیای منابع زیرزمینی، اصلاح الگوی کشت یا مدیریت سدسازی هنوز در حد یک ایده باقی مانده است.
در کنار کمبود بارش و تغییر اقلیم، نباید از نقش کشورهای منطقه هم غافل شد. ترکیه با پروژههای عظیم سدسازی در بالادست دجله و فرات، بخش قابلتوجهی از منابع آب ورودی به عراق و سوریه و حتی اثرات غیرمستقیم بر اقلیم ایران را کاهش داده است. این پروژهها، بهنوعی ابزار ژئوپلیتیکی جدید ترکیه برای کنترل همسایگان شده است. از سوی دیگر، افغانستان نیز با ساخت سدهای کمالخان و سلما، عملاً مانع ورود آب به هامون و سیستان شده و حیات یک منطقه را به گروگان گرفته است. طالبان، با رویکردی سیاسی از آب بهعنوان ابزار فشار بر ایران استفاده میکند، در حالی که حقوق آبی ایران طبق معاهده ۱۳۵۱ صراحتاً باید تأمین شود. در شمالغرب، آذربایجان نیز با همکاری شرکتهای صهیونیستی در حال اجرای طرحهای سدسازی بر رودخانههای مرزی است که مستقیماً بر منابع آبی شمالغرب ایران تأثیر میگذارد. این روندها، زنگ خطر جدی برای امنیت آبی کشور است.
متأسفانه دستگاه دیپلماسی ما در سالهای اخیر، به جای واکنش بهموقع و مبتنی بر منافع ملی، اغلب با سکوت یا انفعال عمل کرده است. نه سازوکار حقوقی مؤثری برای پیگیری حقوق آبی ایران در مجامع بینالمللی فعال شده و نه مذاکرهای جدی با همسایگان برای ایجاد مدیریت مشترک منابع انجام شده است. این غفلت دیپلماتیک، دشمن را گستاختر و مردم را نگرانتر کرده است. در حالی که در دنیای امروز، دیپلماسی آب یکی از شاخههای مهم قدرت نرم محسوب میشود، ما هنوز آن را در سطح بخشنامه و جلسه نگه داشتهایم. رسانهها در چنین شرایطی باید نقش پلی میان مردم و واقعیت را بازی کنند، نه دیوار میان مردم و اعتماد. در عصر روایتها، حتی بحران آب هم بدون روایت درست میتواند به فتنهای نرم تبدیل شود. راهحل در پنهانکاری یا شعار نیست، در شفافیت، آموزش و اعتمادسازی است. امروز، جنگ نرم تنها در عرصه سیاسی نیست؛ وقتی دشمن با تصویر نهر خشکشدهی زایندهرود، ذهن مردم را هدف میگیرد، یعنی میخواهد از تشنگی زمین، عطش بیاعتمادی بسازد. ما باید روایت واقعی خود را از این بحران بسازیم؛ روایتی که هم حقیقت را بگوید، هم امید را حفظ کند و هم از بیتدبیریها نهراسد.
«آب را اگر درست مدیریت کنیم، میشود مایهی برکت؛ و اگر نه، بهانهای برای دشمن»؛ این سخن رهبر انقلاب یادآور یک اصل ساده اما عمیق است؛ شفافیت و تدبیر، بزرگترین سلاح در برابر بحرانها هستند. در سطح جهانی نیز، آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل هشدار داده بود که در قرن بیست و یکم، جنگها نه بر سر مرز، بلکه بر سر منابع حیاتی چون آب و داده شکل میگیرند. همین واقعیت امروز مقابل ماست. بحران آب فقط دربارهی تشنگی زمین نیست، دربارهی بقای ملی است و همانطور که مجله اکونومیست نوشته بود، آبِ امروز، نفتِ آینده است، پس هر قطرهاش باید با عقل، علم و انصاف مدیریت شود.
در پایان باید گفت بحران آب اگر با خرد جمعی و شفافیت مدیریت نشود، به بحران مشروعیت و اعتماد تبدیل خواهد شد. اما اگر روایت درست، دانش علمی و مدیریت عادلانه در کنار هم قرار گیرند، همین بحران میتواند فرصتی برای وحدت و بازسازی اجتماعی باشد. در جنگ روایتها، حتی آب هم سیاسی میشود. اما ملتی که تشنگی را بفهمد و با عقل، تدبیر و صداقت به میدان بیاید، اجازه نمیدهد از رودهای خشک، طغیان فتنه بسازند.
* پژوهشگر رسانه و فرهنگ
انتهای پیام/
نظر شما