به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، منطقه خاورمیانه همواره با توجه به ویژگیهای خاص خود همواره آبستن حوادث و تحولات مختلف بوده است. تجربه جنگهای مختلف، آمدن و رفتن قدرتهای بزرگ، درگیری بین قدرتها و بازیگران منطقهای و ... بخش از تاریخ این منطقه است. در سالهای اخیر نیز بازیگران مختلف جهانی و منطقهای در صدد افزایش نفوذ خود در خاورمیانه و موج سواری بر تحولات آن بودهاند. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران سیاسی وقوع جنگ و بیثباتی در خاورمیانه موضوع غیرمنتظره و عجیبی نیست و چنین احتمالی در مورد این منطقه حساس از جهان همواره متصور است.
در شرایطی که طرح برخی کشورهای جهان و منطقه برای سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه با شکست مواجه شده، اکنون اکثر همدستان گروه تروریستی داعش امروز به دنبال بازگشت به سوریه و عادی سازی روابط با این کشور هستند. عراق که سالها بستر جنگ و ناآرامی بوده امروز در صدد ایفای نقش موثرتر در جهان عرب است. ایران و برخی کشورهای عربی همچنان روابط پرتنش و خصمانهای دارند. طالبان قدرت را در افغانستان به دست گرفته و احتمال وقوع یک زلزله سیاسی در ترکیه در پی زلزله بزرگ اخیر این کشور دور از ذهن نیست. تندروها در اسرائیل به قدرت بازگشتهاند و از آمادگی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران صحبت میکنند؛ هرچند که به اعتقاد تحلیلگران مسائل بین الملل این امر گزافهگویی صهیونیستهاست. همه این موارد در گفتگو با با نزار فرسخ -استاد خاورمیانه دانشگاه جرج واشینگتن- مورد بررسی قرار گرفت.
افزایش تهدید حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران در هفتههای آتی
بخش اول این مصاحبه بدین شرح است:
- علیرغم تلاشهای برخی کشورهای عربی و ترکیه برای سرنگونی دولت سوریه، به نظر میرسد تقریبا همه آنها در حال عادی سازی روابط با این کشور هستند. آیا این امر را میتوان به عنوان شکست طرحهای آنان برای شکست بشار اسد تعبیر کرد؟
بله به دنبال سقوط مبارک در مصر و قذافی در لیبی، اکثر کشورهای همسایه سقوط بشار اسد را اجتناب ناپذیر میدانستند. بدون تردید هر دو رژیم به اندازه اسد در سوریه قدرت داشتند. اردوغان –رئیس جمهور ترکیه- با قاطعیت تمام روی سقوط حکومت سوریه شرط بندی کرده بود و حتی ورود شبه نظامیان را برای تسریع سقوط تسهیل کرد. کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز در ادامه به این روند پیوستند؛ زیرا نمیخواستند «غنائم» سوریه پس از اسد را از دست بدهند. با این حال آزادسازی مناطق مختلف از دست تروریستها توسط اسد و موجی از وحشت که در پی اقدامات تروریستها شکل گرفته بود و همچنین شکست مخالفان سوری در جلب اعتماد عناصر کلیدی جامعه سوریه، باعث شد بخش قابل توجهی از مردم سوریه از مخالفان حمایت نکنند؛ زیرا نگران بودند رژیمی که ممکن است جایگزین اسد شود بدتر باشد. یعنی آنها حکومت بشار اسد را بر واقعیت آشفته جدیدی مانند آنچه در عراق بود ترجیح دادند.
حمایت نظامی و سیاسی روسیه و البته مداخله جدی ایران، از جمله به خدمت گرفتن نیروهای حزب الله و فرستادن ژنرال سلیمانی برای نظارت بر نبردهای کلیدی، کمک زیادی به حفظ حکومت اسد کرد و موجب شد سایر بازیگران خارجی اعتماد خود را به توانایی خود برای رسیدن به اهدافشان از دست بدهند. وقتی مشخص شد که محور ایران-حزب الله-سوریه مایل است تا پای جان بجنگد تا اسد را در قدرت نگه دارد، بازیگران دیگر به این نتیجه رسیدند که حاضر نیستند تا این اندازه برای تغییر رژیم در سوریه سرمایه گذاری کنند؛ کشورهای عرب خلیج فارس نیز به همین نتیجه رسیدند. اکنون همه این بازیگران باید با یافتن راهی برای همکاری با دولت اسد به دنبال منافع خود باشند. در واقع آنها در عمل انجام شده قرار گرفتهاند و عقایدشان فرق نکرده است.
- تندروهای اسرائیلی مجددا در تل آویو به قدرت بازگشتهاند. برخی محافل تحلیلی از احتمال افزایش تنش بین ایران و اسرائیل در هفتهها و ماههای آتی صحبت میکنند. چقدر با این تحلیلها موافق هستید و آیا اساسا اسرائیل جرات آغاز درگیری مستقیم با ایران را دارد؟
خب من ترجیح میدهم از اینجا شروع کنم که آنها به قدرت بازنگشتهاند؛ در واقع [کابینه جدید] راستگراترین و کم تجربهترین نمایندگی در دولت اسرائیل است. بسیاری در اسرائیل، تا حد زیادی نگران کمبود تجربه در اداره حکومت از جمله در تشکیلات نظامی هستند، امور خارجی که جای خود را دارد.
با این اوصاف، اسرائیل در حال بررسی گزینه های ممکن مختلف برای حملات محدود به ایران و/یا داراییهای ایران بوده است. آنها به خوبی میدانند که بدون حداقل حمایت لجستیکی آمریکا، حتی اگر عربستان سعودی و امارات متحده عربی به آن ملحق شوند، نمیتوانند یک جنگ تمام عیار علیه ایران به راه بیندازند. بنابراین، مسئله این نیست که آیا آنها شجاعت دارند یا خیر، بلکه مسئله این است که آیا آنها از خطرات آگاه هستند یا خیر.
انتهای پیام/
نظر شما