به گزارش خبرنگار استانی ایسکانیوز از کرمان، در سرزمین عشاق اهلبیت (ع)، جایی که آیین تعزیه با ریشههای عمیق فرهنگی مردم گره خورده است، هر سال در ماه محرم صحنه تعزیه چون دشت کربلا جان میگیرد. اما امسال، حضور متفاوت یک جوان سندروم داون، به این صحنه معنایی تازه و عمیقتر بخشید. محمد، کودکی از جنس مهر و صداقت، که سالها با چشمان مشتاق خود تماشاگر این مجلس بود، امسال با دلی لبریز از شوق، برای نخستین بار لباس تعزیه به تن کرد.
محمد سالیان متمادی، ساکت و مشتاق، در سایه مجلس تعزیه دهزیار مینشست. گویی لحظهلحظه روایت کربلا را از حفظ بود و با تمام وجود آن را حس میکرد. مردم دهزیار او را خوب میشناسند؛ "مملی"، همانطور که کودکان از سر صمیمیت و مهر صدایش میزنند. جوانی با سندروم داون که همواره سهمی بیشتر از عشق، مهربانی و صداقت را با خود به این دنیا آورده است. این سالها، محمد تنها با حضورش، فضای معنوی مجلس را عمیقتر میکرد.
اما امسال، برای نخستین بار، او تنها نظارهگر نبود. لباس تعزیه پوشید و در دل ماجرا ایستاد. آن هم نه هر نقشی، بلکه نقشی که خود بیش از هر چیز دیگری دوست داشت؛ نقش مخالفخوان. این انتخاب، از عمق ارتباط روحی او با این آیین کهن حکایت دارد.
شاید برای بسیاری عجیب باشد که جوانی با لطافت روح محمد، نقشی چنین خشن مانند "شمر" را انتخاب کرده باشد. اما در آیین پاک و اصیل تعزیه، نقشها رنگ نمیدهند، بلکه نیتها معنا میآفرینند. محمد عاشق نقش شمر بود؛ آنچنان که گاهی در میان مجلس، جملات شمرخوان اصلی هیئت را با دقت و تسلط خاصی تکرار میکرد. این عشق، فراتر از ظاهر نقشها، به عمق روایت کربلا و جانمایه آن بازمیگردد.
محمد از کودکی دلبسته صدای طبل و شیپور، آواز تعزیه و اشکهای جاری در مجلس بود. هر بار که هیئت حضرت ابوالفضل (ع) دهزیار تعزیه برگزار میکرد، او یکی از مشتاقترین و وفادارترین حاضران بود. حالا، او دیگر تنها یک تماشاگر نیست، بلکه خود جزئی از این روایت بزرگ و ماندگار شده است. حضور محمد در تعزیه امسال، نه تنها به این مراسم جلوهای خاص بخشیده، بلکه پیامی از عشق خالص، صداقت بیریا و پذیرش بیقید و شرط را برای همگان به ارمغان آورده است.
خبرنگار: زهرا اسکندری
انتهای پیام/
نظر شما