گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- «پیاده دیدن» تأملاتی بر کرانۀ مسکو نوشته امیررضا مافی، انتشار یافته توسط انتشارات سوره مهر، یکی از تازهترین آثار سفرنامهنویسی در ادبیات ایران است که به تازگی در بازار نشر عرضه شده است. این کتاب در ۱۳۲ صفحه منتشر شده و در فرم و ساختارش گویا قصد دارد مفهومی متفاوت از «سفرنامه» را ارائه دهد؛ سفری که نه صرفاً گزارشی از تجربههای گردشگری باشد و نه مجموعهای از خاطرات پراکنده، بلکه تلاش دارد پیوند میان معماری و تاریخ را بهعنوان دریچهای برای دیدن شهر مسکو معرفی کند.
در معرفی این کتاب آمده است که «پیاده دیدن» مواجهۀ نویسنده با شهر مسکو است، اما قرار نیست فقط گزارشی از یک سفر باشد؛ بیشتر از آنکه بخواهد بگوید در مسکو چه دیدم، میخواهد به ما یادآوری کند اهمیت چگونه دیدن را و چرا این دیدن برای ما، نه یک تجربۀ توریستی، بلکه یک مکاشفۀ فرهنگی و تاریخی است.
موضوع اصلی اثر، مسکو بهمثابه یک پدیدهی شهری زنده و معنادار است — شهری که بناها، فضاها، میدانها و گنبدهای تاریخیاش، آنچنان از منظر فرم و معنا پرمحتوا هستند که میتوانند تجربههای جدیدی را رقم بزنند. اتفاقاً بخش قابل توجهی از متن حول و حوش همین تجربهی دیدن بناها و فضاها میچرخد؛ بناهایی که برای نویسنده همچون موجوداتی زنده که آگاهی تاریخی را در خود فشردهاند بازنمایی میشوند.
یکی از نکات برجسته در معرفی کتاب این است که نویسنده بیش از اینکه بخواهد توجه مخاطب را به روایتهای معمول سفرنامهای جلب کند، تلاش دارد راهی برای چگونه دیدن شهر بیان کند، دیدنی که فراتر از ثبت لحظات شخصی و تفریحی است و به درک ساختارهای تاریخی ـ شهری میرسد. به بیان دیگر، نویسنده میخواهد مخاطبش را از موقعیت صرفاً توریستی فاصله دهد و او را به موقعیتی تاریخشناسانه نزدیکتر کند.
در بخشی از متن کتاب آمده است: «من از دیدن آجرها ذوق میکنم. تماشای بناها مرا بهوجد میآورد. دیوارها برای رفتناند و ستونها برای کاویدن… ساختمانها را صاحب فکر و روح میدانم». این نوع مواجهه با معماری، نشان از غالب بودن دیدگاه معماری و شهرسازی در تجربهی او نسبت به شهر مسکو دارد. نوعی دیدن که بناها و ساختارهای شهری را بهمثابه نشانههایی در نسبت با فرهنگ، تاریخ و حافظه میشناسد.
از آنجا که مخاطبان سفرنامه در ایران سابقه طولانیای از تجربهی روایتهایی دارند که آداب، فرهنگ، غذا، مردم، بازارها، پوشش و مناسبات اجتماعی را محور قرار میدهند، تاملاتی اینچنینی در باب معماری و شهرسازی میتواند نوعی فاصله با تعریف رایج سفرنامه تلقی شود. در واقع، آنچه در کتاب «پیاده دیدن» غالب است توجه به فرم و ساختار فضاهای شهری در مسکو است، نه لزوماً تجربههای شهری عام و روزمره که معمولاً خوانندگان عام نیز با آن ارتباط برقرار میکنند.
این گرایش به معماری و شهرسازی شاید برای قشری از خوانندگان منتقدان و پژوهشگران شهری، معماران، طراحان شهری و دانشجویان رشتههای مرتبط جذاب باشد، اما میتواند برای کسانی که از سفرنامهها توقع روایتهای ملموستر از شهرها دارند، کمتر فراگیر و جذاب باشد. به این معنا که آنچه در این کتاب برجسته میشود، تحلیل فضایی و ذهنی شهر مسکو است، نه فرهنگ و آداب و رسوم و غذاها و روزمرههای آن.
مساله دیگری که درباره انتشار این کتاب قابل اشاره است، تیراژ و وضعیت نشر آن است. این اثر در تیراژ محدود ۳۰۰ نسخه منتشر شده است، که خود میتواند بازتابی از وضعیت دشوار بازار نشر در ایران باشد؛ بازاری که قیمت کاغذ، هزینه تولید و میزان فروش آثار را تحت تاثیر قرار داده است. تیراژ پایین انتشار اغلب نشان میدهد که ناشر نسبت به بازگشت سرمایه و تقاضای عمومی کتاب تردید دارد و به همین دلیل حجم چاپ را محدود نگه میدارد.
این امر گرچه مختص این کتاب نیست، اما در فضای کنونی نشر ایران بارها دیده شده است که حتی آثار جدیتر و ارزشمندتر نیز با تیراژ پایین منتشر میشوند تا ریسک مالی نشر کاهش یابد.
در عین حال، انتشارات سوره مهر که «پیاده دیدن» را منتشر کرده است، نامی شناختهشده در حوزه نشر آثار فرهنگی و ادبی دارد و غالباً سراغ آثاری میرود که به نوعی بازنماییهای فرهنگی، تاریخی یا اجتماعی را در قالبهای مختلف ارائه میدهند. انتشار این اثر در کنار دیگر سفرنامههایی که در همان دوره منتشر شدهاند نشان میدهد که حوزه سفرنامه در سالهای اخیر تلاش کرده است شاخههای متنوعتری را در بر بگیرد، از جمله نگرشهای انتقادیتر و تاملات فکری در باب تجربهی سفر.
در نهایت، کتاب «پیاده دیدن» اثری است که میکوشد فراتر از تجربهی صرفاً توصیفی از یک شهر باشد و نقطهای برای بازاندیشی دربارهی دیدن، تجربه و معناگذاری در فضاهای شهری تاریخی فراهم کند. هرچند این رویکرد ممکن است برای بخش گستردهای از خوانندگان عمومی سفرنامه چندان آشنا یا جذاب نباشد، اما برای مخاطبانی که به معماری، شهرسازی و تاریخ هنر علاقهمند هستند، لایههای قابل تأملی را در خود جای داده است.
کیانوش رضایی-منتقد*
انتهای پیام/
نظر شما