پنج دیماه در تقویم رسمی ما تنها یک روز ملی برای کاهش اثرات بلایای طبیعی نیست، بلکه زخمی است که هر سال با طلوع خورشید در کویر، دوباره بر پیکره نیمهجان خاطرات مردم بم دهان باز میکند و سوز سرمای آن صبح کذایی را به یاد میآورد.
آن کابوس کوتاه دوازده ثانیهای که در ساعت پنج و بیست و شش دقیقه بامداد سال هشتاد و دو رخ داد، شهر را به گورستانی وسیع بدل کرد و صبح مردم را با طعم تلخ خاک و مرگ آغاز نمود تا شبشان در میان ضجههای غریبانه و سکوت سنگین ویرانهها به پایان برسد.
بیش از دو دهه از آن لحظه میگذرد، اما انگار ساعتهای دیواری در بم روی همان لحظه لرزش شش و شش دهم ریشتری متوقف شدهاند و مردم این دیار هر سال در این تاریخ، همان هوای آمیخته به غبار و اندوه را دوباره در ریههای خسته خود تنفس میکنند.
زمینلرزه بم در آن صبح سرد، زندگی را از نزدیک به سی و چهار هزار نفر گرفت و هزاران خانواده را در سوگی ابدی نشاند که هیچ مرهمی برای آن یافت نشد؛ فاجعهای که نود درصد شهر را با خاک یکسان کرد و هیچ کوچه و خانهای را شبیه به قبل باقی نگذاشت.
ارگ تاریخی بم، این بزرگترین سازه خشتی جهان که قرنها پاسدار میراث هخامنشیان و اشکانیان بود، در برابر خشم زمین تاب نیاورد و فرو ریخت تا بهت و حیرت جهانیان را برانگیزد و نام این شهر را در فهرست میراث جهانی در خطر ثبت کند.
اگرچه با همت ملی و بینالمللی، کالبد خشتی ارگ بار دیگر از دل خاک برخاست و قامت راست کرد، اما حقیقت آن است که روح زندگی در بم، همچنان زیر بار پیامدهای اجتماعی و روانی آن حادثه، با دشواریهای فراوانی دست و پنجه نرم میکند.
فرآیند بازسازی فیزیکی سالها پیش به پایان رسید، اما بم امروز با پرسشهای جدی روبروست؛ کوچههای خاکی، پروژههای نیمهتمام و کانکسهایی که همچنان در حاشیه شهر خودنمایی میکنند، نشان میدهند که پرونده بازسازی این شهر هنوز در ذهن مردم بسته نشده است.
بسیاری در پایتخت و در سطح ملی گمان میکنند که بم دیگر مسئلهای ندارد و زندگی به روال عادی بازگشته است، اما اقتصاد این شهر که روزگاری نبض تپنده کویر بود، هرگز نتوانست آن شکوه و رونق پیشین خود را به طور کامل بازپس بگیرد.
کسبوکارهای محلی که در آن ثانیههای شوم نابود شدند، به ندرت توانستند دوباره قد بکشند و پیامدهای معیشتی فاجعه همچنان گریبانگیر مردمی است که سرمایههای مادی و انسانی خود را به یکباره در زیر آوارهای سهمگین از دست دادند.
بم امروز شهری است که تاریخ را با صبری مثالزدنی بر دوش میکشد؛ مردمانی که زیر بار غم شکستند اما فرو نریختند و ثابت کردند که ایستادگی انسانی، فراتر از استحکام هر بنای بتنی و خشتی است که در برابر زمینلرزه ساخته میشود.
پنج دی روز یادآوری است، روزی برای مکث در برابر جانهای عزیزی که اکنون تنها نامی بر روی سنگ قبرهای بهشت زهرای بم هستند؛ روزی برای احترام به بازماندگانی که با دستهای خالی، شهرشان را از نو ساختند و اجازه ندادند بم در غبار تاریخ محو شود.
زلزله سال هشتاد و دو اکنون بخشی جداییناپذیر از هویت مردم بم شده است؛ هویتی که با عطر وضو و لای پتو آوردن پیکر دلداران گره خورده و در حافظه جهانی به عنوان نمادی از بزرگترین فاجعه انسانی قرن اخیر ایران ثبت شده است.
تحلیل وضعیت کنونی بم نشان میدهد که بازسازی روانی و اقتصادی، بسیار دشوارتر و زمانبرتر از بازسازی فیزیکی است و این شهر همچنان نیازمند نگاه ویژهای است تا بتواند از سایه سنگین آن دوازده ثانیه مرگبار به طور کامل خارج شود.
امروز در سالروز آن حادثه مهیب، یاد تمامی مادرانی که با زنبیلهای خالی زیر آوار ماندند و پدرانی که بیلی برای نجات پسرانشان نداشتند را گرامی میداریم و به احترام ایستادگی بینظیر مردم نجیب بم، سر تعظیم فرود میآوریم.
امید است که تجربههای تلخ بم، چراغ راهی برای ایمنسازی سایر شهرهای کشور باشد تا دیگر هیچ خانوادهای در هیچ کجای این سرزمین، صبح خود را با لرزش زمین و آوار خاطراتش آغاز نکند و داغدار عزیزانش در سرمای دیماه نباشد.
بم با نخلهای سرافرازش و ارگ شکوه مندی که دوباره سر برآورده، نماد پیروزی حیات بر مرگ است؛ شهری که ثابت کرد عشق و امید، قویتر از ریشترهای زلزله است و میتوان از دل سیاهترین شبها، به استقبال سپیده صادق رفت.
این یادداشت ادای دینی است به تمام آنانی که در خاک سرد بم خفتند و آنانی که ماندند تا روایتگر صبر و شکوه باشند؛ به امید روزی که بم، نه با نام زلزله، بلکه با نام شکوفایی و رونق دوباره در جهان شناخته شود.
انتهای یادداشت./
نظر شما