به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ محسن قنبری متولد 1357 در مشهد است. در دوران دبیرستان به دلیل کنجکاوی در مورد ترکیب سلولهای بدن و اتفاقاتی که در بدن میافتد به رشته پزشکی علاقهمند شد و از سال چهارم دبیرستان تصمیم گرفت که در رشته پزشکی قبول شود. به همین دلیل در داخل حیاط خانهشان یک اتاقک برای خودش درست کرد تا بتواند در سکوت و با یک برنامهریزی بسیار فشرده درس بخواند. در نهایت با رتبه خیلی خوبی در کنکور قبول شد و با وجودی که میتوانست پزشکی دانشگاه تهران قبول شود، پزشکی دانشگاه مشهد را انتخاب کرد تا در کنار خانوادهاش باشد. در دوران دانشجویی نیز جزو دانشجویان فعال بود و علاوه بر درس خواندن، به کارهای فوق برنامه مثل فعالیتهای فرهنگی دانشگاه میپرداخت. سال چهارم پزشکی، در برنامه «جوانان امروز، رهبران آینده» که از طرف سازمان یونسکو برای کشورهای آسیایی در تایلند برگزار میشد، به عنوان یکی از دو نماینده نخبه ایران انتخاب شد و در مورد نقشآفرینی جوانان در آینده کشورشان سخنرانی کرد.
در طول تحصیل به عنوان دانشجوی نمونه انتخاب شد و بعد از فارغالتحصیلی به جای رفتن به خدمت سربازی، به عنوان نخبه در ساختمان مرکزی دانشگاه مشهد مشغول به کار شد. در این دوره، صبح تا ظهر وظایف مدیریتی در چند واحد دانشگاه را به عهده داشت، از ظهر در بیمارستان به عنوان پزشک بخش اورژانس فعالیت میکرد و گاهی عصرها و روزهای تعطیل به آزمایشگاه میرفت تا کارهای تحقیقاتی انجام دهد. اولین تحقیقی که انجام داد، تاثیر سیگار روی بچهآوری موشها بود که مقالهاش به چاپ هم رسید.
ادامه تحصیل او ماجراها و فراز و نشیبهای زیادی داشته که در ادامه میخوانید. اما حاصل این سالها تلاش، سفر به 20 کشور دنیا برای شرکت در کنفرانسهای مختلف است. او هماکنون استادیار و مسئول گروه اپیدمیولوژی مولکلولی دانشگاه اراسموس در هلند است و با چندین کنسرسیوم علمی با حضور محققانی از بیش از ۵۰ کشور و با هدف انجام کارهای پژوهشی در سطح بینالملل همکاری میکند.
در ادامه مصاحبه ما را با این محقق مستعد و سختکوش میخوانید:
شما در کنفرانسهای زیادی در دوران دانشجوییتان در ایران شرکت کردید. چطور با این کنفرانسها آشنا میشدید؟
از بدو ورودم به دانشگاه به طور مرتب در حال جستجو در اینترنت بودم تا بتوانم خودم را بهروز نگه دارم و از نظر علمی قویتر کنم. حدود ۲۰ سال پیش اینترنت به شکلی که الان در همه خانهها در دسترس است، نبود و من باید مسیر زیادی را طی میکردم تا به یک کافینت برسم. در همین جستجوها بود که توانستم از چند کنفرانس دیگر از جمله کنفرانس مربوط به مبارزه با بیماری ایدز و بیماریهای عفونی در اسپانیا و حتی کنفرانس جوانان سازمان ملل پذیرش بگیرم که البته به دلیل شرایط سیاسی نتوانستم به سازمان ملل بروم. اما سال بعد از آن، با حمایت وزارت بهداشت در یک دوره استثنایی دو هفتهای در مرکز فضایی میر در روسیه شرکت کردم. این دوره مربوط به فضانوردانی است که قصد سفر به فضا را دارند و باید بدنشان را آماده فضای خلاء کنند و من در آنجا طب و بیولوژی فضایی را آموزش دیدم.
پس با این حساب زبان انگلیسیتان قوی بوده که میتوانستید در اینترنت سرچ کنید و از این رویدادها باخبر شوید. چطور زبان یاد گرفتید؟
بله، خودم زبان را یاد گرفتم. خانواده من خانواده فرهنگی نبود و هیچ وقت فشاری روی من برای یادگیری زبان نمیگذاشت. اما همیشه دوست داشتم که چیزهای جدید یاد بگیرم و واقعا سختکوش بودم. سفرهایی که به خارج از کشور داشتم- آن هم در ۲۲ سالگی- و آشنایی با محققان کشورهای دیگر خیلی دیدم را بازتر کرد و به همین دلیل زمانی که وارد دانشگاه شدم، سعی کردم که زبان انگلیسی را با کمک فیلم، کتاب و کلاسهای آموزش زبان یاد بگیرم و حدود چهار سال این پروسه طول کشید.
چه شد که از ایران مهاجرت کردید و چه رشتهای را ادامه دادید؟
از آنجا که خیلی دوست داشتم رشته ژنتیک را ادامه دهم، شروع به جستجوی دانشگاههای خوب در این زمینه کردم و از کانادا، انگلیس و هلند پذیرش گرفتم و به دلیل طبیعت بسیار زیبا و همینطور حضور دوستانم و مردم خونگرم هلند، این کشور را انتخاب کردم و از دانشگاه اراسموس، یکی از بهترین و معروفترین دانشگاههای پزشکی اروپا، برای مقطع دکتری تخصصی پذیرش گرفتم تا روی سلولهای بنیادی و دستکاری روی آنها تحقیق کنم. به این شکل که سلولهای بنیادی را از موش و نمونههای انسانی میگرفتیم، آنها را تکثیر میکردیم و درباره تزریق سلولهای دستکاری شده به بیماران تحقیق میکردیم.
پس چه شد که تغییر رشته دادید و اپیدمیولوژی را انتخاب کردید؟
در پروژه دستکاری سلولهای بنیادی، یک سال و نیم کار کردم و نتایج خوبی هم به همراه گروه تحقیقاتی به دست آوردم، اما یک روز سوپروایزرم با رئیس دپارتمان دعوایش شد و اخراج شد. به من هم گفتند چون سوپروایزرت اخراج شده شما هم باید دپارتمان را ترک کنی!
دو ماه تمام سختی کشیدم تا کار جدیدی پیدا کنم. در نهایت در دپارتمان اپیدمیولوژی که حوزهای کاملا مجزا با ژنتیک مولکولی است و بیشتر آماری است، با یک استاد ایرانی با نام عباس دهقان آشنا شدم و درخواست کردم که در گروه او تحقیقاتم را ادامه دهم. چهار سال در این گروه کار کردم و به نتایج خیلی خوبی هم رسیدم و چندین مقاله در مجلات معتبر منتشر کردم. از آنجا که توانسته بودم کارهای کلینیکال و پزشکی را با کارهای آزمایشگاهی و همچنین با کارهای آماری و تحلیل داده ترکیب کنم و یک زمینه پژوهشی جدید ایجاد کنم، دانشگاه از من دعوت کرد که در همانجا دوره پستدکتری را بگذرانم و این زمینه پژوهشی جدید را پیش ببرم. به همین دلیل یک گروه تشکیل دادم و بعد از یک سال کار کردن، احساس کردم که به دانشهای دیگری نیز نیاز دارم. از این رو یک فرصت مطالعاتی درخواست کردم و به مدت ۶ ماه به دانشگاه امپریال کالج در انگلستان جهت آموزش تکنیکهای جدید ژنتیک اپیدمیولوژی رفتم و در عرض یک سال، سه گرنت و فلوشیپ از اتحادیه اروپا برای پژوهش در زمینه بیماریهای متابولیسم و دیابت، انجمن آلزایمر و جامعه ژنتیک اروپا دریافت کردم که به هزینههای من در انگلیس کمک کرد.
بعد از این فرصت مطالعاتی دوباره به دانشگاه اراسموس برگشتم و استادیار و مسئول گروه اپیدمیولوژی مولکولی شدم و شروع به تحقیق روی ریشه ژنتیکی بیماریهای مزمن مثل دیابت و الزایمر کردم تا دریابم که به چه دلیل یک بیماری در فرد ایجاد میشود. نتایج این تحقیق کمک بزرگی در جلوگیری از بروز بیماری و همچنین استفاده از مولکولها به عنوان بیومارکر برای تشخیص زود هنگام بیماری به شمار میآید.
به طور کلی کارهای پژوهشی شما در چه زمینههایی است و تاکنون چه دستاوردهایی داشتهاید؟
به طور کلی روی ژنها و فرآیندی که ژنتیک باعث تولید بیماری در بدن میشود، کار میکنم. ما ژنها را از پدر و مادر و اجدادمان میگیریم و آنها را به فرزندانمان منتقل میکنیم. این اساس علم ژنتیک است، اما چیزی که این علم را قشنگ میکند، این است که حتی اگر دو نفر دوقلوی یکسان در دو خانواده متفاوت بزرگ شوند، با وجود یک نقشه ژنتیک مشابه، احتمال ابتلا به بیماری، نوع بیماری و خطر بیماری در آنها میتواند متفاوت باشد. این امر نشان میدهد که محیط روی بدن ما تاثیر میگذارد. حال در اپیدمیولوژی، دادههای جامعه بزرگی از انسانها را مثل اطلاعات ژنتیکی، بالینی و شرایط زندگی تحلیل و بررسی میکنیم تا دریابیم که محیط چگونه باعث بالا رفتن ریسک بیماری در افراد میشود.
یکی از پژوهشهایی که به تازگی مدیریت کردم و مقاله آن در مجله «نیچر» به چاپ رسید، در همین زمینه اپیژنتیک است. در این کار پژوهشی با همکاری محققانی از ۱۶ کشور دنیا مثل آمریکا، آلمان و انگلیس بررسی کردیم که چرا مصرف قهوه یا چای ممکن است ریسک برخی بیماریها را بالا و برخی بیماریها را پایین ببرد. برای این کار روی کل ژنوم یا نقشه ژنتیکی بیش از ۱۵ هزار نفر مطالعه کردیم تا دریابیم قهوه چه تاثیری روی بیان ژنها میگذارد. بیان ژن فرایندی است که در آن از اطلاعات درون ژن استفاده میشود تا یک محصول کاربردی از آن به دست آید. به بیان دیگر، در هر بافت یا سلولی، ژنها ممکن است فعال یا غیرفعال و خاموش باشند. ژنهای فعال در حال بیان شدن هستند و البته بیان ژن با مکانیسمهای مختلفی انجام میگیرد.
در این مطالعه متوجه شدیم وقتی افراد قهوه میخورند، یک سری ژنهای خاموش در بدنشان فعال میشود و در نتیجه متابولیسم آنها بالا میرود و سلولهای چربی کمتری ذخیره میکنند و در نهایت احتمال بیماریهای قلبی و کبد چرب در آنها کمتر میشود. ما آن ژنها را شناسایی و سپس در آزمایشگاه دستکاری کردیم و متوجه شدیم وقتی بیان ژنها بیشتر یا کمتر میشود، متابولیسم سلولی عوض میشود و در نتیجه ذخیره چربی بدن کمتر میشود.
مقاله دیگری که از گروهم به چاپ رسید، در مورد تغییر بیان ژنها در اثر سیگار کشیدن است. یافتهها حاکی از آن است که سیگار کشیدن احتمال خطر ابتلا به بیماری قلبی و سرطان را بالا میبرد. به همین دلیل در پژوهشی بررسی کردیم که سیگار کشیدن دقیقا بیان کدام ژنها را تغییر میدهد. در پژوهش مشابه دیگری روی تاثیر الکل روی بیان ژنها کار کردیم تا ببینیم در اثر خوردن الکل، کدام ژنها بیانشان عوض میشود. به طور کلی، بخشی از تحقیقاتی ما مربوط به تاثیر سبک زندگی، تغذیه، فعالیتهای روزانه بدن و محیط روی ژنتیک انسانها میشود و این یعنی علم اپیژنتیک. اپیژنتیک اصولا مطالعه عوامل خارجی یا محیطی است که باعث روشن یا خاموش شدن ژنها میشود و روی چگونگی خوانده شدن ژنها اثر میگذارد؛ به این معنا که هر انسانی نقشه ژنتیک مشخصی دارد، اما این نقشه بسته به رفتار و سبک زندگی میتواند تغییر کند. هر چقدر سبک زندگی بهتر باشد، بیان ژنهای خوب بیشتر و بیان ژنهای بد کمتر میشود. به بیان دیگر، درست است که ما ژنهایمان را از پدر و مادر به ارث بردهایم و نمیتوانیم آنها را تغییر دهیم، اما با سبک زندگی سالم میتوانیم بیان ژنها را دستکاری کنیم و خطر بیماری را در بدنمان کاهش دهیم.
کار تحقیقاتی دیگرم همکاری با پزشکی قانونی در زمینه جرمشناسی است. تصور کنید که با یک صحنه جرم مواجه شدهاید و فقط یک قطره خون سر نخ شماست. راهکاری که با کمک علم اپیژنتیک ارائه دادیم، این بود که با بررسی آن قطره خون تا درصد بسیار بالایی حدس بزنیم قاتل، سیگاری یا الکلی بوده یا نه. این اطلاعات دادههای ارزشمندی است که در پزشکی قانونی خیلی به کار میآید و با این روش میتوان تعداد افراد مشکوک به قتل یا صحنه جرم را بسیار کاهش داد.
چند سال پیش به عنوان سرآمد علمی ایران انتخاب شدید. این عنوان چیست و به چه دلیل انتخاب شدید؟
دفتر ریاست جمهوری ایران مجموعه علمیای به نام «سرآمدان علمی کشور» دارد. فدراسیون سرآمدان علمی ایران، از سال 1394 با هدف دستیابی کشور به مرجعیت علمی جهانی آغاز به کار کرده است. از جمله مهمترین اقدامات این فدراسیون، شناسایی و انتخاب محققان معتبر، متعهد و پیشرو تحت عنوان سرآمدان علمی و حمایت از آنهاست. این فرآیند سالانه و براساس فعالیتهای سه سال گذشته (منتهی به دوره ارزیابی) انجام میشود و هر سال 100 نفر به عنوان سرآمد علمی در حوزههای شیمی، فیزیک، ریاضی، داروسازی، علوم پزشکی و زیستی شناسایی و متناسب با اعتبار علمی کسب کرده حمایت میشوند. معمولا سرآمدان علمی محققانی هستند که در طول سه سال گذشته مقالات بسیاری خوبی در مجلات معتبر دنیا منتشر کردهاند و هنوز با دانشگاههای ایران همکاری دارند.
به دلیل اینکه از دانشگاه پزشکی مشهد فارغالتحصیل شدم و این دانشگاه شرایطی را مهیا کرد تا برای فرصت مطالعاتی به خارج از کشور بروم، هنوز به عنوان هیات علمی افتخاری با این دانشگاه همکاری میکنم و در بسیاری از مقالاتی که به چاپ میرسانم نام این دانشگاه را میبرم. از آنجا که مقالاتم در مجلات بسیار معتبر به چاپ رسیده بود، این فدراسیون در سالهای ۹۷ و ۹۸ من را جزو سرآمدان علمی کشور در شاخه علوم پزشکی انتخاب کرد.
آیا افتخارات دیگری هم دارید؟
بله. کشور ایران در هر منطقهای مثل آسیا، اروپا و آمریکا رایزن علمی دارد. این رایزنها در سالهای اخیر در رشتههای مختلف، دانشجویانی را که در آن منطقه درس میخوانند بررسی و نخبگان را شناسایی میکنند. رایزن علمی منطقه شنگن اروپا حدود هفت سال پیش- اولین سالهایی که وارد هلند شده بودم- من را به دلیل چاپ مقالات خیلی خوب به عنوان نفر سوم نخبه علوم پزشکی در کل کشورهای اروپایی انتخاب کرد.
چه تفاوتی میان تحقیقات در هلند یا کشورهای اروپایی با تحقیقات در ایران دارد؟
معمولا تحقیقات در دانشگاهها و گروههای پژوهشی در ایران غیرکاربردی هستند و صرفا انجام یک سری کارهای ناتمام دانشجوهایی است که به فکر مدرکند و فقط با هدف زیاد شدن تعداد مقالاتشان انجام میدهند. به طور مثال یک استاد هیات علمی ممکن است ۵۰۰ مقاله به چاپ رسانده باشد، ولی از این همه فقط پنج مقاله در مجلات معتبر منتشر شده باشد. ولی در خارج از کشور، اعتبار یک استاد به مقالاتی است که نه تنها ارزش علمی داشته باشند، بلکه کاملا کاربردی باشند. شاید دلیلش این باشد که شکل تشویق سیستم نظام آموزشی ایران، ارتقای دانش اساتید و حتی ارتقای خود اساتید بر پایه کمیت مقالاتی است که مینویسند، نه کیفیت آنها.
مساله بعدی بودجه تحقیقاتی است. بودجههای تحقیقاتی در خارج از ایران بیشتر است، اما دسترسی به آنها بسیار سخت است و اساتید در فضایی کاملا رقابتی این بودجهها را دریافت میکنند. البته در اروپا هم مثل خیلی جاهای دیگر ممکن است برخی اساتید به دلیل ارتباطاتی که با سیستم دارند، بودجههایی را دریافت کنند.
در مجموع باید بگویم که بودجههایی که در خارج از ایران به دانشگاهها تعلق میگیرد، بودجههایی با مبالغ بالاتر است، ولی به کارهای پژوهشی داده میشود که دید بازتری دارند، بلندمدتتر و ساختاری هستند. در صورتی که بودجههایی که در دانشگاههای ایران خرج میشود، به پروژههای خیلی کوچک و بدون دید وسیع تعلق میگیرد.
به غیر از این، برنامهریزیای برای این بودجه در نظر گرفته نشده است؛ به طور مثال در هلند ما یک کوهورت داریم که ۲۰ هزار نفر عضو دارد و از ۳۰ سال پیش شروع شده است. تاکنون میلیونها یورو برای آن خرج شده و همچنان هم خرج میشود. این کوهورت متکی به افراد نیست و قائم به سیستم است؛ به این معنا که هر کسی در حوزه کاری خود و بنا به تحقیقاتش یک سری داده به آن اضافه کرده و شخص دیگری آن را تکمیل کرده یا اطلاعات دیگری به آن افزوده و محققان کار خود را میکنند. هدف این کوهورت جمعآوری اطلاعات درمانی و بالینی شرکتکنندگان است و همه این بودجهها صرف تکمیل این مجموعه میشود. اما در ایران تحقیقات قائم به فرد است؛ به این معنا که محققان بودجه را با خودشان میآورند و با پایان کار تحقیقاتی بودجه را با خودشان میبرند و در نهایت دانشی به دانشگاه یا تحقیقات اضافه نمیشود و نقشی در پیشرفت کشور هم ایفا نمیکند.
در ایران بودجهریزی زیاد انجام میشود، اما خروجی خوبی دیده نمیشود، چون محققان در کارهای پژوهشی همافزایی ندارند و به هم کمک نمیکنند که یک دستاورد بزرگ تولید بشود.
آیا در زمینه کووید ۱۹ هم پژوهشی داشتهاید؟
در دانشگاه اراسموس و در سطح هلند و اروپا گروههای مختلف تحقیقاتی روی کووید ۱۹ کار میکنند و من در بخشی از این پروژه که مربوط به ژنتیک میشود، درگیرم و بررسی میکنم که آیا کسی که کووید ۱۹ را خیلی شدید گرفته و راهی بیمارستان یا فوت شده، نسبت به کسی کووید را خیلی خفیف گرفته و خوب شده، ژنتیک متفاوتی دارند؟ آیا ژنهای خاصی وجود دارد که در این افراد بیان میشود؟
در اوقات فراغت معمولا به چه کارهایی میپردازید؟
هلند طبیعت بسیار زیبایی دارد و در اوقات فراغت به همراه خانواده و دوستانمان پیکنیک میروم یا در فضای بیرون پیادهروی میکنم و به ایدههای جدیدم فکر میکنم.
چه فیلم یا کتابهایی میبینید و میخوانید و کدام یک از آنها را بیشتر از همه دوست داشتید؟
زمانی که در ایران بودم فیلمهای جنایی- کارآگاهی و پلیسی مثل کارآگاه پوآرو و شرلوک هلمز را زیاد نگاه میکردم و الان یک سری سریالهای خارجی را تماشا میکنم که مغز آدم را قلقلک میدهند. با این حال میتوانم بگویم بهترین فیلمی که دیدم «ذهن زیبا» است. به غیر از این، موسیقی را خیلی دوست دارم و زمانی که در ایران بودم سنتور میزدم. عاشق موسیقی سنتی و صدای استاد شجریان هستم.
از آنجا که در روز ۱۴ تا ۱۵ ساعت پای لپتاپ در حال مطالعه مقالات و خواندن مطالب جدید و کار کردن هستم، ترجیح میدهم که دیگر کتاب نخوانم.
به نظر شما پاندمی کرونا چه تاثیری روی زندگی ما داشته است؟
پاندمی کرونا در مجموع زندگی ما را در خیلی از مسائل عوض کرد و باعث شد که به همه چیز با دید دیگری نگاه کنیم و ارزش خیلی از چیزها را بیشتر بدانیم. تبعات مثبت این پاندمی کم شدن ترافیک، حذف زمان تردد و آنلاین شدن جلسات و کلاسهاست که به ما امکان میدهد وقت بیشتری برای کارهای دیگر داشته باشیم.
ولی از طرف دیگر، تعامل و فعالیتهای اجتماعی کمتر شده که این موضوع روی روحیه تاثیر بدی میگذارد و موجب بروز بیماریهای روانی شود. علاوه براین، عدم برگزاری جلسات علمی حضوری موجب شده که خود من نتوانم نتایج کارم را با محققان در حوزههای دیگر به اشتراک بگذارم و در نتیجه احتمال کار مشترک و همافزایی علمی کمتر شده است. در واقع، جلسات آنلاین نسبت به جلسات حضوری کیفیت و تاثیرگذاری کمتری دارند. با این حال، روند برگزاری جلسات هیبریدی رو به رشد است؛ یعنی بعضی از جلسات آنلاین و بعضی حضوری برگزار میشود. با این حال، به نظر من آنلاین شدن جلسات علمی و همکاریهای بینالمللی فرصت بسیار خوبی برای افراد در کشورهای جهان سوم و به طورکلی کشورهایی است که هزینه رفتوآمد و ویزا در آنها بالاست.
به غیر از این، پاندمی به کل دنیا یاد داد که برای حل بعضی چالشها باید بینالمللی فکر و همکاری کرد نه منطقهای.
با توجه به اینکه شما در زمینه اپیدمیولوژی مطالعه میکنید، به نظرتان گسترش ویروس کرونا در جهان چگونه خواهد بود؟
کووید ۱۹ بعد از گذشت حدود دو سال هنوز برای ما ناشناخته است، اما با این حال به نظر میرسد که این ویروس به مرور زمان به یک ویروسی مشابه آنفلوآنزا تبدیل شود و انسانها مجبور شوند حداقل برای یک دورهای واکسن یادآوری بزنند. از سوی دیگر، اگر واکسیناسیون به درستی در کشورها انجام و تعداد مبتلایان بسیار محدود شود، احتمال کنترل این ویروس بیشتر خواهد شد.
به نظر شما نظام آموزش عالی ایران در مقایسه با هلند چه مزایا یا معایب و نقصهایی دارد؟
چون یک پسر ۱۴ ساله دارم، هم با سیستم آموزش مدارس آشنایی دارم و هم به دلیل تدریس در دانشگاه با سیستم آموزش عالی. به طور کلی، سیستم آموزش عالی در هلند و کشورهای اروپایی از نظر ساختاری کاملا متفاوت با ایران است. دانشجوها در ایران با فشار زیادی برای گذراندن واحدهای درسی مواجهند و اختیارشان نیز در انتخاب رشته و درسهایی که میگذرانند، کم است. این موضوع برای دانشآموزان هم وجود دارد؛ به طور مثال، باید درسهای خاصی را بخوانند و نمره قبولی را بگیرند تا یک کلاس بالاتر بروند. در آخر هم حجم زیادی درس میخوانند که حتی در دوره دانشگاه هم به دردشان نمیخورد. ولی سیستم آموزش در اروپا به گونهای است که دانشآموزان را شکوفا میکند و چیزهایی به آنها میآموزد که واقعا به درد آیندهشان میخورد. به طور مثال از دبستان کار گروهی یاد میگیرند و حتی به راهکارهای مشکلات صنعتی فکر میکنند.
به غیر از این، در ایران به دلیل شرایط اقتصادی خانوادهها، دانشآموزان برای انتخاب رشته در دانشگاه به سمت رشتههای خاص و پردرآمد میروند. به دلیل وجود کنکور، هر رشتهای که قبول میشوند باید چهار سال تمام آن را بخوانند حتی اگر علاقهای به آن نداشته باشند و تازه نمیدانند که آیا شغلی که در آینده به دست میآورند، ربطی به رشته تحصیلیشان دارد یا خیر. در حالی که دانشآموزان در اروپا از ۱۸ سالگی از سوی دولت حمایت میشوند تا بتوانند تحصیل کنند. از این رو، برای درآمد و پول رشتهای انتخاب نمیکنند و براساس علاقهشان پیش میرود. در اینجا کنکور وجود ندارد و اگر دانشجو بعد از چند سال احساس کند که به رشتهاش علاقهای ندارد، میتواند آن را رها کند و رشته دیگری را شروع کند.
به نظر شما محققان ایرانی در حوزه پزشکی و ژنتیک در چه سطحی هستند و چقدر با محققان جهان فاصله دارند؟
سطح سواد و تحقیقات محققانی که در حوزه ژنتیک در ایران فعالیت میکنند، خوب است و اساتید درجه یک بسیاری در این حوزه وجود دارد. اما با توجه به ارتباطاتی که با این محققان در ایران دارم، در سالهای اخیر بزرگترین دغدغه آنها نبود بودجه و امکان تامین مواد اولیه تحقیقات از خارج از کشور است. علاوه براین، اساتید و دانشگاهها در ایران به دلیل اینکه تحقیقات در این زمینه خیلی زمانبر و هزینهبر است، کمتر به سمت پژوهشهای بنیادی میروند. به همین دلیل است که بسیاری از این محققان یا هدر میروند تا مجبور میشوند که به خارج از کشور مهاجرت کنند.
وضعیت دانشجویانی که از ایران به هلند برای تحصیل مهاجرت میکنند، چگونه است؟ در مقایسه با افراد بومی آنجا از نظر علمی در چه سطحی هستند؟ نقطه ضعف دانشجوهای ایرانی در خارج از کشور چیست؟
دانشجویان ایرانی که به اینجا میآیند به شدت سختکوش و پرتلاشند، اما به دلیل مشکلات و سختیهایی که در ایران با آنها مواجه بودند، از لذت و تفریحشان میزنند تا بتوانند خودشان را در درس و تحقیق نشان دهند. حتی روزهای تعطیل هم سرکار میروند و تمام وقت در حال کار کردن هستند و خود را غرق کار میکنند. در حالی که دانشجویان خارجی کاملا بلدند که بین کار و تفریح تعادل ایجاد کنند. به غیر از این، دانشجوهای ایرانی نه گفتن بلد نیستند؛ به عنوان مثال، زمانی که از آنها کاری خواسته میشود، حتی اگر بلد هم نباشند، نمیتوانند نه بگویند و گاها هم از پس آن کار برنمیآیند و همین امر باعث میشود که اعتبارشان را از دست بدهند و از آنجا که درستکاری اصل مهمی در اینجاست، خیلی سخت میتوانند دوباره این اعتبار را به دست آورند.
میزان حقوق شما نسبت به درآمد افراد متوسط جامعه هلند چقدر است؟ آیا این میزان خیلی بالاتر است؟ این حقوق از چه طریقی به دست میآید؟
درآمد مشاغل آکادمیک جزو درآمد متوسط جامعه است. نیروی کار در کشور هلند و برخی کشورهای اروپایی خیلی گران است، به همین دلیل کسانی که کارهای فنی انجام میدهند، درآمد بسیار بالاتری دارند. اما موضوع اینجاست که هر کسی در اینجا درآمد بالاتری دارد، مالیات بیشتری میپردازد و در نهایت درآمد افراد جامعه خیلی با هم فاصله ندارد.
حقوق ما را دانشگاه پرداخت میکند، اما به این شرط که خودمان بتوانیم هزینه دانشجوهای گروه تحقیقاتیمان را تامین کنیم و این هزینه را از طریق گرنت و فاندهایی که میگیریم میپردازیم. یعنی ما به غیر از تدریس، راهنمایی گروه تحقیقاتی و خواندن مقالات همواره باید در حال نوشتن پروپوزال و گرفتن گرنت باشیم تا بتوانیم گروه تحقیقاتیمان را نگه داریم و هر چقدر گروه را توسعه دهیم و پول بیشتری به دانشگاه تزریق کنیم، به همان نسبت ارتقا پیدا کنیم.
چه توصیهای به جوانان ایرانی دارید؟ در شرایط و وضعیت موجود، چه کار کنند تا پیشرفت کنند؟
خودباوری و امید داشته باشند. سختیها میآیند و میروند، اما نباید ناامید شد. همین امید و خودباوری بود که باعث شد یک سال تمام برای کنکور درس بخوانم و در رشته پزشکی قبول شوم و بعد در سن پایین در کنفرانسهای خارجی متعدد شرکت کنم؛ در صورتی که خیلیها معتقد بودند که این کار غیرممکن است. حتی زمانی که مجبور به ترک دپارتمان تحقیقاتی اولم شدم، امیدم را از دست ندادم و با تلاش زیاد به جایی رسیدهام که از خیلی از اساتیدی که من را در گروه تحقیقاتیشان نپذیرفتند، اعتبار بالاتری کسب کردهام و در حال حاضر بیش از ۸۰ مقاله علمی در مجلات معتبر به عنوان نویسنده اصلی یا همکار به چاپ رساندهام.
شما از پیامرسانها مثل تلگرام و واتسآپ استفاده میکنید. به نظر شما این پیامرسانها چه تاثیری روی ما گذاشتهاند؟
بیشتر از پیامرسانهای علمی مثل لینکداین برای معرفی گروه تحقیقاتیام و از واتسآپ برای ارتباط با خانوادهام استفاده میکنم. پآپاما همیشه حواسم هست که وقتم را زیاد در این شبکههای اجتماعی تلف نکنم.
بزرگترین آرزویتان برای خودتان و برای دنیا چیست؟
زمانی که وارد رشته پزشکی شدم، آرزویم این بود که چیزی را کشف کنم که زندگی مردم را تغییر و جان خیلیها را نجات بدهد و به همین دلیل بود که بعدا وارد رشته ژنتیک شدم. امیدوارم که با گروه پژوهشیام و به کمک تکنیکهای جدید، ژنهایی را که موجب بیماری میشوند کشف کنم تا در آینده به درمان بیماریهای بدخیم کمک کنم.
امیدوارم که دنیا جای بهتری برای زندگی کردن شود و همه آدمها همدیگر را بفهمند. مرزهای فیزیکی که باعث جنگ و مشکلات اقتصادی میشوند، از بین بروند و به مرزهای انسانیت تبدیل شوند.
آرزوی پدر و مادرتان برای شما چه بوده؟ آیا به آرزوی آنها رسیدهاید؟
چون به عنوان پزشک میتوانم انسانها را درمان کنم، تا حد زیادی به آرزوی آنها نزدیک شدهام. بارها خوشحالی را در چهره پدر و مادرم زمانی که مصاحبههایم را خواندهاند، دیدهام.
گفتید که یک پسر ۱۴ ساله دارید. آیا تحقیقات باعث میشود که به خانوادهتان لطمهای وارد شود؟ شما چطور مدیریت میکنید؟
برای ما که در کار علمی فعالیت میکنیم، گذاشتن مرز بین زندگی و کار بسیار دشوار است. کار تحقیقاتی به شکلی است که حتی زمانی که با خانواده سپری میکنیم، پیوسته در حال فکر کردن به آن هستیم و در حقیقت از کار جدا نمیشویم و مغزمان همواره در حال فکر کردن به سوال علمی است که درگیر آن هستیم. از این رو، از همسر و فرزندم خواستهام که زمانهای مشخصی از آخر هفته را برای کل خانواده برنامهریزی کنند تا من هم الزاما با آنها وقت بگذرانم و از فضای کار دور بشوم.
نظر شما