شاهرخ حکمت، عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی اراک در گفتگو با خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، درباره آسیبشناسی فارغالتحصیلان حوزه علوم انسانی کشور در بازار کار و فعالیتهای اجتماعی آنها در جامعه گفت: اگر به گذشته و چند دهه عقب برگردیم، مشکلات ما در این زمینه از دهه هفتاد شروع شده است، یعنی از دهه هفتاد، توجه بیشتری به بخش نظری دانشگاهها شد و پذیرش در این زمینه بالاتر رفت و بخش آموزشهای کاربردی و فنی حرفه ای نادیده و یا کمرنگتر شد. براساس آمارهای موجود، ۲۰ درصد دانشآموزان ما به سمت فنی حرفه ای و ۸۰ درصد به سمت آموزشهای نظری پیش رفتند. منظور از رشتههای نظری، کلیه رشتههای دبیرستان شامل علوم تجربی، علوم انسانی یا ریاضی هستند. آن ۲۰ درصد فنی حرفهای هم تشویق نشدند، یعنی برای مثال اگر فردی در رشته صنایع چوب در دبیرستان ثبتنام کرد، آنقدر مورد تشویق قرار نگرفت و این موضوع باعث شد در سالهای بعد، از علاقه این قشر کاسته شده و به سمت رشتههای دیگر بروند.
جای خالی اساتیدی همچون محمد معین در میان دانشآموختگان ادب فارسی
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: ما در رشتههای علوم انسانی، رشتههای توانمندی داریم که از گذشته و از زمان تاسیس دانشگاه تهران، دو دانشگاه جدی داشتیم که یکی دانشگاه ادبیات علوم انسانی و دیگری دانشگاه پزشکی بود. بسیاری از استادان دانشکده پزشکی آن زمان از خارج از کشور میآمدند و زبان واسطه در آن زمان، زبان فرانسه بود که بعد زبان انگلیسی شد. در دانشکده ادبیات علوم انسانی آن دوره ما دست پروردههایی داریم که خارق العاده هستند، افرادی مثل مرحوم دکتر محمد معین که دستپرورده دانشگاه ادبیات هستند و از اولین فارغالتحصیلان دانشگاه ادبیات فارسی بودند. اگر به منزل هر یک از ایرانیهای صاحب تحصیلات دانشگاهی بروید، بعد از قرآن مجید و صحیفه سجادیه، دیوان حافظ و لغتنامه ارزشمند مرحوم معین یا دهخدا وجود دارد.
کمرنگ شدن آموزش ادبیات زبانهای خارجی در دانشگاهها
شاهرخ حکمت با بیان اینکه آموزش زبانهای خارجی آرام آرام در سالهای گذشته در دانشگاهها کمرنگ شد، تصریح کرد: یکی از مسئولیتهای من در سالهای گذشته به عنوان رییس دانشکده ادبیات، گسترش زبانهای خارجی شامل آموزش ادبیات و مترجمی زبان فرانسه و آلمانی بود که کم کم این آموزشها کاهش پیدا کرد. اکنون هر موسسه آزادی، افراد را به یادگیری زبان ترکی استانبولی دعوت میکند که بسیار جای تاسف دارد و دلیلش زیربنای مهاجرتی است که هر یک از این کشورها مثل ترکیه دارند. ثروتهایی که این اواخر به کشور ترکیه روانه شد با هیچ منطقی به غیراز منطق مهربانی که کشور همسایه ما است، مطابق نیست و آنها هرگز به پیشینه فرهنگی و ادبی ما نمیرسند.
عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی در ادامه به بازارکار رشتههای علوم انسانی اشاره کرد و گفت: کم کم رشتههایی مثل تاریخ، جغرافیا، جامعهشناسی، فلسفه، کتابداری، تربیت بدنی و غیره تا حدود زیادی داوطلبانشان کمتر شد و این اواخر در رشته علوم انسانی، داوطلبان رشتههای حقوق و روانشناسی افزایش یافتند. طبیعتا بازار کار یک بازار عرضه و تقاضاست. وقتی ما رشتههای دیگر علوم انسانی را تضعیف میکنیم و به سمت حقوق و روانشناسی می بریم، به این مناسبت که فارغ التحصیل حقوق در آینده بتواند در آزمون وکالت شرکت و وکیل شود و از آن طرف فارغ التحصیلان رشته روانشناسی بتوانند سر از مراکز روانشناسی و روان درمانی در بیاورند، این رشد تقاضا در دانشگاهها نیز افزایش مییابد.
سیل تقاضای علوم انسانی به سوی رشتههای حقوق و روانشناسی
وی افزود: همزمان پارهای از دانشگاهها، آزمون را از چرخه پذیرش دانشجو خارج کردند و هر کسی با استعدادهای متفاوت توانست در این رشتهها ثبتنام کند. در حالی که ما صدر و ذیلی در این رشتهها داریم که صدر رشته علوم انسانی از گذشته، رشته حقوق، حداقل از لحاظ آزمون و نمره بوده و بعد هم رشته روانشناسی اولویت داشته است. نتیجه این کار، این شد که در بازه زمانی حداقل یک دهه گذشته، ما صدها هزار فارغالتحصیل رشته حقوق داشتیم. به طوری که طی ۱۰ سال گذشته ۶۰۰ هزار فارغالتحصیل حقوق داشتیم که ۳ الی ۵ درصد آنها در آزمون وکالت قبول میشوند که درصد بسیار ناچیزی از فارغ التحصیلان را ناشی میشود.
استاد دانشگاه آزاد اراک در ادامه خاطر نشان کرد: یکی از رشتههای دیگر علوم انسانی که خیلی مورد استقبال قرار گرفت، رشته حسابداری در دانشگاههای مدیریت بود که آن هم به حالت اشباع رسید. چون هر کسی با هر منطقی شتاب میکرد که رشته حسابداری را مطالعه و حداقل با مدرک کارشناسی حسابداری بتواند جذب شرکتها شود.
آموزش به سمتی میرود و بازارکار به سمتی دیگر
شاهرخ حکمت با تاکید بر اینکه متاسفانه اکنون احساس میشود، حلقه مفقودهای میان آموزش علوم انسانی و بازارکار وجود دارد، ادامه داد: در واقع گویی آموزش به سمتی میرود و جامعه و بازارکار به سمتی دیگر. این باعث تاسف است که یک فارغ التحصیل دامپزشکی دانشگاه تهران، در جامعه میشود بازاریاب، یا یک دکترای مهندسی صنایع در یک دانشگاه معاون فرهنگی میشود و یا یک پزشک عمومی در منطقهای فرماندار میشود. ما در شرایط احراز تعریف داریم که کسی باید علوم سیاسی، اداری یا مدیریت خوانده باشد و از پله اول کار را شروع کند. متاسفانه چنین روندی در بازار کار میان فارغ التحصیلان دانشگاهی ما طی نمیشود.پ
نیاز به تحول اساسی در رشتههای علوم انسانی
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اراک با بیان اینکه ما در رشتههای علوم انسانی نیاز اساسی به تحول داریم، ادامه داد: متاسفانه در سالهای گذشته ذخیزه بیکاران با مدرک دانشگاهی فوق العاده زیاد بوده است. واژه ذخیره بیکاران با مدرک دانشگاهی، واژه تاسف باری است که از دهه ۸۰ به این طرف شاهد آن در جامعه بودهایم. چندی پیش مطالعهای در این زمینه داشتم و مطلبی را میخواندم که یک فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته تاریخ در یک بنگاه معاملات املاک کار میکند. آیا تاریخ ایران قابل پژوهش نیست، آیا واقعا از ایشان نمیتوانستیم به عنوان مربی دانشگاه استفاده کنیم و بعد دوباره ادامه تحصیل و ارتقای شغلی مییافت. یا ایشان قابلیت این را نداشت که چهره ای مثل عباس اقبال آشتیانی در جامعه ما شود. موضوعاتی این چنینی خود باعث سرخوردگی جوانان از ادامه تحصیل دراین رشتهها میشود.
وی افزود: از دهه ۷۰ به این سو نحوه گزینش دانشجویان ما بر اساس گزینشی است که بر مبنای علایق، خواستهها و توان بعضی از افراد نیست. با برداشتن آزمون، در دورههای ارشد و دکترا که شاید خیلی سهلتر شده است، تقریبا بعضی افرادی را در دوره تحصیلات تکمیلی جذب میکنیم که در تحصیلات دوره کارشناسی آنها باید تجدیدنظر شود. برای حل این معضل، تسهیلاتی که در خصوص آموزش فنی حرفهای وجود دارد، باید افزایش یابد و الزامی که هرکس باید برای موفقیت به دانشگاه برود را از میان برداریم که این کار نیاز به فرهنگسازی بیشتر در جامعه دارد.
نحوه گزینش دانشگاهی باید بر مبنای آزمون باشد
این استاد ادبیات دانشگاه به راهکارهای حل این مشکل در جامعه اشاره کرد و گفت: اولا نحوه گزینش دانشگاهی باید بر مبنای آزمون باشد و درعین حال به رشتههای فنی حرفهای که بسیار کاربردی است، بیشتر دقت کنیم و به آنها بها دهیم. باید جایگاه علوم انسانی در جامعه ارتقا یابد که با برگزاری سمینار و وبینار این امر اتفاق نمی افتد. ما این کار را نفی نمیکنیم، شرط لازم است ولی هرگز شرط کافی نیست. افراد باید به چشم خود ببینند که یک فارغ التحصیل رشته جغرافیا، یک جامعهشناس، یک فیلسوف یا حقوقدان یا یک کتابدار مدرس در جامعه ما میشود کسی مثل بهاءالدین خرمشاهی که بزرگترین حافظ شناس روزگار ماست. متاسفانه ما از تربیت این بزرگان در جامعه غافل شدیم . در عین حال فارغ اتحصیلان دانشگاه باید ارتقای جایگاه افراد علاقهمند در جامعه را ببینند که به آنها بها داده شده است.
شاهرخ حکمت در پایان خاطرنشان کرد: شاید حدود ۱۰ سال است که بسیاری از دانشگاهها در مقطع کارشناسی، دانشجوی ادبیات ندارند و هر سال یک یا دو نفر دانشجو در این زمینه مشغول تحصیل است. خب با این وجود، چطور انتظار داریم که از این دانشگاهها، افرادی مثل علامه محمدخان قزوینی بیرون بیاید که مبتکر تصحیح انتقادی شود و چطور ممکن است کسی مثل ملک الشعرای بهار شود که پدر سبکشناسی در ادبیات است. به هر صورت باید به این موضوعات بها داده شود تا رشتههای علوم انسانی، بتوانند جایگاه واقعی خود را در جامعه پیدا کنند. در واقع بخشی از این موضوع هم به مشکلات معیشتی جامعه برمیگردد که به هر صورت با بها دادن به پژوهشهای کاربردی، بنیادی وعلوم انسانی افراد میتوانند ماحصل تلاش خود را در جامعه ببینند تا از تحصیل در این رشتهها سرخورده نشوند.
انتهای پیام /
نظر شما