به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، کاهش ناگهانی بودجه دانشگاه هاروارد در پی تصمیمات اخیر ترامپ، شوک بزرگی برای این دانشگاه بود. این دانشگاه همچنین در یکسال گذشته با چالشهای دیگری مانند برکناری ناگهانی رئیس موسسه مواجه بوده است.
برخی کارشناسان معتقدند که شوکی که به دانشگاه هاروارد وارد شد، میتواند درس عبرتی برای سایر دانشگاههای جهان برای تمرکز بر استقلال دانشگاه باشد. نکته قابل تامل این است که برخی بزنگاههای تاریخی میتوانند لحظههای حساسی باشند که تعادل شکننده بین قدرت سیاسی و ادعای خودمختاری دانشگاهها را آشکار میکند. برای مثال تقابل اخیر بین دولت فدرال آمریکا و نهادهای نخبه مانند هاروارد و کلمبیا چنین لحظهای است.
عملکرد دولت ترامپ در این زمینه قابل بررسی است. این دولت، انطباق سیاسی را به عنوان شرط تامین مالی فدرال قرار داد. برای مثال دستور داد که فعالیتهای دانشجویی طرفدار فلسطین سرکوب شده و برنامههای تنوع دانشگاه لغو شد. به تعبیر دیگر، ترامپ روشن کرد که وابستگی دانشگاهها به منابع عمومی به راحتی میتواند به مکانیزم کنترل تبدیل شود.
پیامدهای قطع بودجه دانشگاه هاروارد فراتر از مرزهای آمریکا است
به نظر میرسد که هرچند دانشگاه هاروارد در آمریکا قرار گرفته است؛ اما پیامدهای سرگذشت این دانشگاه میتواند بسیار فراتر از مرزهای این کشور دیده شود. برای مثال خولیو لابرانا متخصص آموزش عالی و مدیر کیفیت نهادی و استاد دانشکده آموزش و علوم انسانی دانشگاه تاراپاکا شیلی در گزارشی به بررسی این پیامدها پرداخته و هشدا میدهد که استقلال دانشگاه همیشه تحت فشار جریانهای اجتماعی است. این استقلال اغلب محل مناقشه است و هرگز به دانشگاهها اعطا نمیشود.
دانشگاهها مانند همه سازمانهای اجتماعی، وابستگیهای ویژهای دارند. هرچند شاید دانشگاهیان آرزوی استقلال داشته باشند؛ اما در عمل دانشگاهها نمیتوانند جدای از سایر ارکان جامعه قرار بگیرند. به عبارت دیگر، دانشگاهها برای تامین منابع مورد نیاز برای عملکرد خود مانند بودجه، مشروعیت، پرسنل، شناسایی قانونی و حتی سرمایه نمادین، به نهادهای خارج از خود متکی هستند. با این حال، روشن است که وابستگی دانشگاهها بدون شک این نهاد را آسیبپذیر میکند. دانشگاه هاروارد مصداق بارز این آسیبپذیری است.
لابرانا در ادامه این گزارش به دانشگاههای آمریکای لاتین اشاره کرده و میافزاید که این دانشگاهها دههها تحت دیکتاتوریهای نظامی همراه با مداخلات صریح و کنترل ایدئولوژیک آنها روزگار سپری کرده است. این دانشگاهها حتی در دوران حکومت رژیمهای دموکراتیک هم با نوسانات اقتصادی، ریاضت مالی و محیطهای سیاستی بیثبات درگیر بودهاند.
سرنوشت دانشگاههای وابسته به بودجه دولتی در معرض تغییرات سیاسی است
در چنین کشورهایی دانشگاهها از نظر ساختاری به دولت وابسته هستند و بدون حمایتهای وقفی یا جریانهای درآمدی متنوع نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند. به همین دلیل، شدیدا در معرض تغییر برنامههای سیاسی، تصمیمات بودجهای اختیاری و موج های پی در پی اصلاحات سیاسی قرار دارند.
این استاد دانشگاه تاراپاکا شیلی بر این باور است که دانشگاههای آمریکای لاتین از اواسط دهه ۲۰۰۰ تحت تاثیر رویکردی تحت عنوان مدیریتگرایی قرار گرفتند. این رویکرد ارتباط چندانی با مداخلات سیاسی ندارند. مدیریتگرایی با شعار نوسازی و کارآمدی سر کار آمد و حاکمیت دانشگاهها را متحول کرد.
در این رویکرد سیستمهای اعتباربخشی، شاخصهای عملکرد و برنامههای استراتژیک که ظاهرا ابزارهای خنثی هستند، به عنوان ابزارهای نرم همسویی سازمانی با انتظارات خارجی عمل میکنند. هرچند این ابزارها اجباری به نظر نمیرسند؛ اما در عمل به صورت نامحسوس اولویتهای سازمانی را دوباره پیکربندی میکنند. در نتیجه، به نظر میرسد مدیریتگرایی شکلی ظریفتر و در عین حال قویتر از وابستگی مبتنی بر منابع است: وابستگی که از درون و به نام کارایی و رقابت بیشتر نظم میدهد.
البته دانشگاههای کشورهای آمریکای لاتین در برابر این فشارها منفعل نبودهاند. برخی به دنبال روشهای درآمدزایی شامل کمکهای مالی بینالمللی یا مشارکت با سرمایهگذاران خصوصی بودهاند. همچنین برخی دیگر از دانشگاهها با رژیمهای حاکم همسو و سازگار شدند. البته این تعامل آسیبهایی را هم برای دانشگاهها به همراه داشته است.
در این شرایط برخی دانشجویان و استادان سعی میکنند از دانشگاه به عنوان نهادی برای رشد عقل عمومی دفاع کنند و اجازه ندهند که این نهاد به یک ابزار سیاستگذاری تنزل پیدا کند؛ اما این مقامتها اغلب شکست خورده و فرومیپاشند.
استقلال دانشگاهها به معنای عدم دخالت نیست
به عقیده تحلیلگران با عنوان عبرت گرفتن از سرنوشت دانشگاه هاروارد توصیف میکنند این است که استقلال دانشگاهها همیشه تحت تاثیر منابع مالی قرار دارد. استقلال به معنای عدم دخالت نیست، بلکه به معنا توانایی ایجاد و پیگیری اولویتهای خود بدون اجبار نهادهای خارجی است. رسیدن به این حد از استقلال برای دانشگاهها نیازمند بودجه پایدار و قابل پیشبینی، تدابیر قانونی و مشروعیت اجتماعی گسترده است.
کارشناسان معتقدند که وقتی دانشگاهها مجبور به رقابت برای به دست آوردن منابع مالی، همسو شدن با برنامههای تعریفشده خارجی یا انطباق با فشارهای سیاسی میشوند، ظرفیت آنها برای اقدام مستقل تضعیف میشود. هرچند شاید ادعای استقلال داشته باشند. به همین دلیل، نمیتوان آرمان دانشگاه بدون هیچ وابستگی را در سر داشت، بلکه باید تصویر درستی از استقلال دانشگاه ارائه داد. چرا که وابستگی اجتنابناپذیر است.
در این راستا، لازم است بین وابستگی خورنده و وابستگی توانمندساز تفکیک قائل شد. دانشگاهها چه در آمریکای لاتین و چه در همه جهان، با چالش در این تفکیک مواجه هستند. انعطافپذیری نهادی به معنای اطاعت مطلق نیست، بلکه به دانشگاهها کمک میکند که ظرفیتهای خود را ببینند. به عبارت دیگر، وابستگی دانشگاهخت را نمیتوان از بین برد. هیچ دانشگاهی جزیره نیست و بدون محیط بیرونیاش وجود ندارد. لابرانا در پایان گزارش خود تاکید میکند که دانشگاههای آمریکای لاتین، باید استقلال خود را عمیقتر کنند. راهکار این مسیر وفاداری به سنت فکری خود است.
گفتنی است، «استقلال دانشگاه» سنگ بنای نظام دانشگاهی محسوب شده و بدین معنا است که دانشگاه ها در تعیین اهداف و اولویتهای خود و اجرای آنها آزاد گذاشته شوند. استقلال دانشگاه به طور چشمگیری به چشم انداز کلی دانشگاه و میزان دخالت سیاست وابسته است. با وجود این که تأمین استقلال دانشگاهها در آموزش عالی، نسبی بوده و به طور کامل و در هیچ دانشگاهی تحقق نیافته است اما این مفهوم در دوران حیات خود، همواره با دو مشکل اساسی مواجه بوده است؛ ابتدا درک نادرست از ابعاد و شاخصها و سپس موانع متفاوت پیش روی آن به ویژه متأثر از دخالتهای دولتی.
انتهای پیام/
نظر شما