گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- فیلم سرزمینهای مرزی، بر اساس بازی ویدیوییِ معروف و محبوبی به همین نام ساخته شده است. خشونت و تیراندازی برای رسیدن به گنج، بخش جداییناپذیرِ این بازی است که در فیلم نیز تکرار میشود. شخصیت قهرمان که ایفای نقش آن بر عهده بازیگر معروف، کیت بلانشت است، از ابتدا تا انتهای فیلم در حال مبارزه و البته تیراندازی است که به شکلی جذاب، بازنمایی شده است. تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۵ سال توصیه نمیشود.
ابتدا تا انتهای فیلم درگیری و کشت و کشتار است. لیلیس با افراد زیادی درگیر میشود و از اسلحههای گرم مانند هفتتیر یا رگبار یا اسلحهای که آتش ایجاد میکند استفاده کرده و دشمنانش را میکشد. او گاه به تنهایی و گاه به همراه همراهانش با عده زیادی درگیر میشود. یکی از سکانسهای مهم و طولانی درگیری جاییی است که آنها (لیلیس و همراهانش) با روانیها درگیر میشود. روانیها تعدادشان بسیار زیاد است و اسلحههای سرد و گرم استفاده میکنند و یا از فنون رزمی و مشت و لگد و پرتکردن هم بهره میگیرند! روانیها یکی از افراد خودشان را به آتش میکشند که در نمای لانگشات به تصویر کشیده میشود. این درگیری تا مرگ همه آنها و نمایش تعداد زیادی از جنازه که با انفجار رخ میدهد به پایان میرسد. درگیری پایانی که با اطلس است به شکل غیر واقعی و با استفاده از جلوههای ویژه است. در تمام این درگیریها خون و خونریزی دیده نمیشود اما پی در پی و پرتکرار است.
فیلم «سرزمینهای مرزی» -یا بوردرلندز- (Borderlands) اقتباسی از سری بازیهای ویدیویی به همین نام است که داستان جهان بیقانون و خطرناکی به نام پاندورا را روایت میکند؛ جهانی مملو از موجودات خطرناک، راهزنها، روانیها و والت هانترهایی که اسلحه به دست، حاضرند برای رسیدن به والت دستشان را به هر چیزی آلوده کنند. فیلم داستان لیلیث را دنبال میکند که یکی از همین والتهانترهاست. «سرزمینهای مرزی» البته آن فیلمی است که اگر از طرفداران «بوردرلندز» بپرسید چرا بازیها را دوست دارید و آن وقت جواب آنها را به قرینه از فیلم حذف کنید تحویل میگیرید. نتیجهاش را هم همان روز اولی که نقدهای فیلم روی وبسایت راتن تومیتوز آمد دیدیم؛ میانگین امتیاز صفردرصد که الان به زور به ده رسیده است و با اینکه نباید هیچ چیز را از ظاهر قضایا قضاوت کنید، اما «سرزمینهای مرزی» یکی از معدود فیلمهایی است که واقعا استحقاق صفر را دارد.
«سرزمینهای مرزی» کولهباری از کلیشههاست، از کلیشههای روایی گرفته تا کاراکترهای تکراری؛ مثلا لیلیث همان کاراکتر گاوچران خودمحوری است که تنها کار میکند و برای رسیدن به گنجی افسانهای که خطرات زیادی پشت آن نهفته، راهی میشود و در طول مسیر، گروهی از یاغیها و مطرودین نیز به او میپیوندند که تا آخر داستان به دوستان خوبی تبدیل میشوند؛ روایتی کاملا کلیشهای که هزاران بار دیگر شنیدهاید. حالا به این، مشکلات متعدد از قبیل افتادن جریان فیلم را هم اضافه کنید. علاوه بر این، «سرزمینهای مرزی» نمیتواند دنیاسازی خود را همگام با داستانش پیش ببرد و مجبور میشود برای مطلع کردن بینندهی ناآشنا با بازیها، مدام از لیلیث استفاده کرده و روی تصویر فیلم حرف بزند.
ایلای راث کارگردانی است که او را به فیلمهای بودجهپایین اسلشر و مانند آن میشناسند و وقتی اولین بار نام او کنار پروژهی فیلم «سرزمینهای مرزی» آمد، انتظار طرفداران هم این بود که فیلم، مثل بازیهای ویدیویی، یک فیلم باحال و سرگرمکننده با خشونت بالا و فحشهای آبدار باشد. احتمالا هم همین بوده است؛ اما ما قرار نیست آن نسخه را ببینیم؛ حداقل نه فعلا. طبق اخبار، کات اولیهی فیلم با ردهبندی سنی بزرگسال و با خشونت بالا بوده که با اجبار استودیو به طور کامل دستکاری شده تا مخاطب وسیعتری را دربربگیرد و این چیزی را تحویلتان داده که امروز میبینید. البته نمیتوان مطمئن بود که نسخهی راث از فیلم کنونی بهتر بوده باشد؛ حداقل چیزی که میدانیم این است که فیلم برای گروه سنی کودکان نبوده؛ همانطور که بازیهای ویدیویی آن هیچوقت مخاطب کودک را هدف خود قرار ندادهاند.
فرمول موفقیت اقتباسهای سینمایی از بازیهای ویدیویی همیشه گریزان است اما به نظر میرسد افرادی که منبع اصلی اقتباس را درک میکنند همیشه در بالای کار قرار دارند و سعی میکنند آن را متناسب با پردهی نقرهای ترجمه کنند. «پنج شب با فردی» با استقبال زیادی از سوی منتقدان مواجه نشد، اما با سلیقهی طرفداران بازی همخوانی داشت. این یک تفاوت کلیدی است. مازین ثابت کرد که میتواند تجربهی بازی را با کار خود در «آخرین بازمانده از ما» به یک اقتباس تلویزیونی ترجمه کند، پس چه چیزی در «سرزمینهای مرزی» اشتباه پیش رفت؟ شاید بتوان به تصمیم برای استخدام راث برای کارگردانی فیلم اشاره کرد.
نظر شما