به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۸ تیرماه غزل شماره ۹ میپردازیم:
فال حافظ/ ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
رونق عهد شباب است دگر بستان را / می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی / خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش / خاک روب در میخانه کنم مژگان را
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان / مضطرب حال مگردان من سرگردان را
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند / در سر کار خرابات کنند ایمان را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح / هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانه گردون بدر و نان مطلب / کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است / گو چه حاجت که بر افلاک کشی ایوان را
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد / وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی / دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
شرح و تفسیر غزل شماره ۹ دیوان حافظ شیرازی
شرح و تفسیر بیت یکم
رونق عهد شباب است دگر بستان را / می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
باز فصل جوانی و طراوت بستان است مثل فصل فعلی ما و به بلبل خوش آواز مژده گل می رسد . حاصل کلام اینکه اول بهار است . ( رونق = در اینجا به معنی زیبایی آمده است . عهد = جوانی . الحان = جمع لحن به معنی آواز خوش )
شرح و تفسیر بیت دوم
ای صبا گر به جوانان چمن باز رسی / خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
ای صبا اگر به چمن های تر و تازه برسی . سلام ما را به سرو و گل و ریحان برسان . ( جوانان چمن = مراد جنس چمن است . خدمت = مراد دعا و سلام و ثنا است )
شرح و تفسیر بیت سوم
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش / خاک روب در میخانه کنم مژگان را
اگر مغبچه باده فروش جلوه کند و بگذرد . همینطور که حالا می کند و رد می شود . من مژگان خود را جاروب میخانه می کنم . یعنی خدمتکار میخانه شده و همه گونه خدمت را با جان و دل انجام می دهم. ( مغ = کشیش و متصدی آتش و مطلقا به کافر مغ گویند . بچه = مطلقا کودک است ولی در اینجا مراد «پسر» است . خاکروب = جاروب )
شرح و تفسیر بیت چهارم
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان / مضطرب حال مگردان من سرگردان را
ای جانانی که از زلفان چون عنبر سارا به صورت چون ماه چوگان کشیده ای . منِ عاشق و حیران و سرگردان را مضطرب مکن . ( مه = در اینجا منظور صورت است . سارا = خالص و ناب . مضطرب = متحرک )
شرح و تفسیر بیت پنجم
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند / در سر کار خرابات کنند ایمان را
آن قومی که به باده نوشان می خندند و آنان را مورد تمسخر قرار می دهند . می ترسم که ایمانشان را در آرزو و کار میخانه تلف کنند . ( دُرد = گِلِ ته جام شراب . دُرد کشان = نوشنده دُرد . خرابات = میخانه )
شرح و تفسیر بیت ششم
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح / هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
رفیق مردان خدا باش زیرا در کشتی حضرت نوح خاکی است و مراد از آن خاک خودِ حضرت نوح است که طوفان را کمتر از قطره آبی می داند . یعنی سعی کن با مردانی که به خدا نزدیک اند نزدیک باشی که مرادهای دنیا و آخرتت را بیابی.
شرح و تفسیر بیت هفتم
برو از خانه گردون به در و نان مطلب / کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
از خانه گردون خارج شو و نانی طلب مکن و یا خود از خانه گردون برو و از او نان مخواه. زیرا این مهمان کش ، عاقبت مهمانِ خود را می کشد . منظور اینکه از فلک امید و انتظار وفا نداشته باش و به مال و منال و منصب دنیا اعتمائ نباید کرد. ( سیه کاسه = در اینجا مهمان کُش است ولی معنی خسیس هم می دهد )
شرح و تفسیر بیت هشتم
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است / گو چه حاجت که بر افلاک کشی ایوان را
هر کس باشد بالاخره خوابگه آخرتش یک مشت خاک است. تو به او بگو چه حاجت که قصر و ایوان خود را تا فلک برافرازی . چون عاقبت همه اینها فنا است پس سعی و کوشش زیاد برای ساختن برای خانه های مجلل و باغ ها و باغچه های رنگین ناشی از جنون است زیرا در واقع برای دیگران است .
شرح و تفسیر بیت نهم
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد / وقت آن است که بدرود کنی زندان را
ای یوسف ثانی من، تختگاهِ مصرِ خاطرم از آنِ تو شد . یعنی به تخت دلِ من مالک شدی . پس وقت آن است که جان و دل غمناک مرا از زندان فراق رها نمایی . ( ماه کنعانی = مراد حضرت یوسف (ع) است . مسند = در اینجا مراد تخت است. گاه = وقت . بدرود = وداع )
شرح و تفسیر بیت دهم
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی / دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
ای حافظ هر چه می خواهی بکن یا هر معصیت را که دلت خواست انجام بده . اما قرآن شریف را دام تزویر قرار مده . چونکه ریا کفر است . مراد خواجه تحریض به فساد نیست بلکه می گوید هر نوع معصیت که در دنیا وجود دارد بد است اما ریا از همه آنها بدتر است. ( دام تزویر = ریا )
نظر شما