تفسیر غزل حافظ/ اگر به مذهبِ تو خونِ عاشقست مُباح

برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۲۶ آذر غزل شماره ۹۸ می‌پردازیم:

بیشتر بخوانید:

فال حافظ/ مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو

اگر به مذهبِ تو خونِ عاشقست مُباح / صلاجِ ما همه آنست کآن تراست صلاح
سوادِ زلفِ سیاهِ توجاعِل الظُلُمات / بیاضِ روی چو ماهِ تو فالِق الاِصباح

ز چینِ زلفِ کمندت کسی نیافت خلاص / از آن کمانچۀ ابرو و تیرِ چشمِ نجاح
ز دیده ام شده یک چشمه در کنار روان / که آشنا نکند در میانِ آن ملّاح

لبِ چو آبِ حیاتِ تو هست قوّتِ جان / وجودِ خاکیِ ما را ازوست ذکرِ رواح
بداد لعلِ لبت بوسه ای به صد زاری / گرفت کامِ دلم زو به صد هزار اِلحاح

دعایِ جانِ تو وِردِ زبانِ مشتاقان / همیشه تا که بود متّصل مسا و صباح
صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ / زِ رِند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح

شرح و تفسیر غزل شماره ۹۸ دیوان خواجه حافظ شیرازی

بیت اول

اگر به مذهبِ تو خونِ عاشقست مُباح / صلاجِ ما همه آنست کآن تراست صلاح

اپر در مذهب و ملتِ تو ریختن خونِ عاشق حلال است صلاحِ ما هم در صلاحِ تو است یعنی هرچه شایسته توست شایسته ما هم هست . چه ریختن خون باشد و چه گرفتن جان . [ صلاح = شایسته ]

بیت دوم

سوادِ زلفِ سیاهِ توجاعِل الظُلُمات / بیاضِ روی چو ماهِ تو فالِق الاِصباح

سیاهی زلفِ تو چنان است که گویی بوجود آورندۀ تاریکی هاست و سپیدی چهرۀ چون ماهِ تو شکافنده و پدیدآورندۀ صبح است به عبارت دیگر ، روی تو همچون صبح که سیاهی شب را کنار می زند و درمی آید . سیاهی زلفِ تو را شکافته و بیرون آمده است . [ سواد = سیاهی / جاعل الظلمات = قرار دهندۀ ظلمت ها و تاریکی ها / بیاض = سفیدی / فالق الاصباح = شکافندۀ صبح ]

بیت سوم

ز چینِ زلفِ کمندت کسی نیافت خلاص / از آن کمانچۀ ابرو و تیرِ چشمِ نجاح

هیچکس از شکنِ گیسوی خم اندر خمِ تو رهایی نیابد و از آن کمانِ کوچکِ ابروان و تیرِ نگاه آیا چشمِ رستگاری توان داشت ؟ [ نَجاح = رستگاری و پیروزی ]

بیت چهارم

ز دیده ام شده یک چشمه در کنار روان / که آشنا نکند در میانِ آن ملّاح

آنچنان می گریم که از اشکِ دیده ام چشمه ای در کنارم جاری شده است که ملّاح نمی تواند در آن چشمه شنا کند . یعنی با وجودِ این که شناگری از خصوصیات یک ملّاح است باز نمی تواند در آن چشمه شنا کند . [ روان = جاری / آشنا = شنا / ملّاح = کشتی بان ]

بیت پنجم

لبِ چو آبِ حیاتِ تو هست قوّتِ جان / وجودِ خاکیِ ما را ازوست ذکرِ رواح

لب چون چشمۀ نوشِ تو ، نیروبخشِ جان است و برای پیکرِ خاکی ما همچون دعای شبانه است . [ ذکر = دعا / رواح = شبانگاه ]
بیت ششم
بداد لعلِ لبت بوسه ای به صد زاری / گرفت کامِ دلم زو به صد هزار اِلحاح

لبِ لعلِ تو با صد نوع زاری و نیاز بوسه ای داد و دلِ من با صد هزار اصرار و پافشاری ، از لبِ تو کام گرفت . [ لعل = سنگِ قیمتی سرخ رنگ ، لب از جهت سرخی به لعل مانند شده / کام گرفتن = به آرزو رسیدن ]

بیت هفتم

دعایِ جانِ تو وِردِ زبانِ مشتاقان / همیشه تا که بود متّصل مسا و صباح

تا زمانی که شب و روز به هم متصل هستندو در پی هم می آیند و می روند . پیوسته ذکرِ زبانِ عاشقان ، دعا برای جانِ تو است . [ وِرد = ذکری که کسی آن را پیوسته زیر لب تکرار کند / مشتاقان = عاشقان / مسا = شب / صباح = صبح ]

بیت هشتم

صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ / زِ رِند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح

ای حافظ ، از ما طلبِ خیر و صلاح و توبه و تقوا را مکن . زیرا از رند و عاشق و دیوانه ، کسی انتظار اینها را ندارد . [ صلاح = خیر و نیکی و پرهیزکاری / رند = شخصی که ظاهرش در ملامت و باطنش در سلامت باشد / مجنون = دیوانه ]

کد خبر: 1210894

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =