هماهنگی ایده و بدن بازیگر از سختی‌های تئاتر انتزاعی است

نویسنده و کارگردان تئاتر «فارماکون» گفت: روی صحنه بردن نظریه یا مفاهیمی مثل «فارماکون» خطر این را دارد که برای تماشاگر انتزاعی و دور از دسترس بماند و باید مدام فکر می‌کردیم چطور بین ایده و بدن بازیگر، بین فلسفه و تجربه‌ی زیسته، پلی بزنیم.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز؛ هنر همیشه زبان بین‌المللی بوده که رسم‌الخطش از شکلی به شکل دیگر متغییر است، گاهی در کالبد موسیقی و آواز خود را نشان می‌دهد، گاهی در کالبد مجسمه و خشت و گل و معماری خانه‌ها و گاهی هم تئاتر زبان ناطق مفاهیم هنری است.

بیشترین نقطه‌ای که در تئاتر درگیر انتقال این مفهوم است، جسم هنرمند است. در تئاترهای فلسفی این درگیری بیشتر هم می‌شود، تئاتر «فارماکون» به قلم و کارگردانی مهسا اکبرآبادی یک تئاتر فلسفیست و از مفهوم خاطرات صحبت می‌کند، در این تئاتر جسم هنرمند درحال انتقال مطلبی از روح خود است و زبان هنر به بیان فلسفه‌ی خاطرات می‌پردازد.

پس از دیدن این تئاتر با نویسنده و کارگردان به گفت‌وگو نشستیم، مهسا اکبرآبادی در پاسخ به سوال خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز درباره هدف نوشتن و اجرا در راستای فلسفه‌ی خاطرات گفت: از ابتدا دغدغه‌ی من این بود که ببینم خاطره چطور عمل می‌کند؛ چیزی که هم خصوصی و فردی است و هم به شکلی ناگزیر جمعی می‌شود. از نظر «دریدا» خاطره هیچ‌وقت شفاف و کامل تعریف نمی‌شود، همیشه بخشی مبهم باقی می‌ماند. همین ناتمامی برای من بهانه‌ای شد برای شکل‌دادن به نمایش و نشان دادن روح گذشته در زمان حال با تمام تکه‌هایی که دیگر وجود ندارند اما به شکل دیگری تولید می‌شوند.

وی درباره منبع الهام این تئاتر گفت: ایده‌ی اولیه از «والس تصادفی» ویکتور هائیم آمد، اما بعد در مسیر پژوهش‌های خودم درباره‌ی حافظه و آرشیو تغییر شکل داد و تنها امتیازدهی از متن «هائیم» باقی ماند. الهام اصلی شاید همین تجربه‌ی نسلی باشد که خاطراتش همواره با فشار و سرکوب گره خورده است.

اکبرآبادی در پاسخ به سوال ما درباره اینکه آیا مشکلی با پخش عکس‌ها و خاطرات خود در تئاتر نداشتید گفت: اتفاقاً بخش مهمی از پروژه همین بود؛ اینکه مرز بین خصوصی و عمومی، بین خاطره‌ی شخصی و حافظه‌ی جمعی شکسته شود. وقتی ویدئوهای شخصی روی صحنه قرار می‌گیرند، دیگر متعلق به من نیستند؛ بخشی از تجربه‌ی تماشاگر می‌شوند. این انتقال و به اشتراک گذاشتن برای من جذاب‌تر از محافظت کردن و نگهداری بود.

وی درباره چالش‌های این اجرا گفت: روی صحنه بردن نظریه یا مفاهیمی مثل «فارماکون» یا «خاطره دریدایی» خطر این را دارد که برای تماشاگر انتزاعی و دور از دسترس بماند. باید مدام فکر می‌کردیم چطور بین ایده و بدن بازیگر، بین فلسفه و تجربه‌ی زیسته، پلی بزنیم. چالش دیگر، استفاده از ویدئو و آرشیو شخصی بود که بخشی از آن مستند نیست اما باید در دل تصاویر مستند جای می‌گرفت.

اکبرآبادی در پایان درباره ادامه کار خود گفت: فکر می‌کنم پرسش درباره‌ی حافظه، آرشیو و نسبتش با بدن و اجرا، پرسشی پایان‌ناپذیر است. هر بار که به گذشته نگاه می‌کنیم، معنای جدیدی ساخته می‌شود. در ادامه علاقه دارم اجراهای دیگری با همین موضوع روی صحنه ببرم.

خبرنگار: صبا هراتی

انتهای پیام/

کد خبر: 1282561

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =