به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، تدریس دروس و سرفصلهای قدیمی در دانشگاه برای آموزش عالی آسیبزاست؛ اما واقعیت این آسیبها وقتی در جامعه دیده میشود که با بحران بیکاری فارغالتحصیلان از یک طرف و فقدان نیروی ماهر در صنایع از طرف دیگر مواجه شویم.
اخیرا خبری مبنی بر واگذاری بازنگری دروس و سرفصلها به دانشگاه آزاد منتشر شد. کارشناسان معتقدند این واگذاری فرصتی برای کاهش بروکراسی اداری و بهبود کیفیت آموزش عالی است. در این راستا با فاطمه اشرفی رئیس دانشکده علوم پایه دانشگاه آزاد واحد تهران شمال گفتوگو کردیم که در ادامه میآید؛
در ابتدا درباره ضرورت بازنگری دروس دانشگاهی توضیح دهید.
بازنگری دروس دانشگاهی ایران، موضوعی پیچیده و چند بعدی است که هدف آن همسو کردن آموزش با نیازهای واقعی جامعه، اقتصاد دانشبنیان و بازار کار است. در عصر فناوری و تغییرات سریع مهارتها، فارغالتحصیلان باید مهارتهای عملی، کار گروهی، تفکر انتقادی و مهارتهای نرم را تقویت کنند. با وجود زیرساختهای پژوهشی، چالشهایی چون تحریمها و تفاوتهای منطقهای ایجاب میکند سیستم آموزش عالی کشور، آموزش پاسخگوتر و هماهنگتری ارائه دهد. برای دستیابی به این هدف باید همسویی با نیازهای بازار کار و استخراج مهارتهای کاربردیتر رقم بخورد. همچنین پارامترهایی مانند، سرعت انتقال فناوری و ظهور حوزههای نوین مانند دادهکاوی، هوش مصنوعی، بیوتکنولوژی و محیط زیست پایدار؛ و سازگار شدن با استانداردهای آموزشی بینالمللی، بهویژه مدلهای خروجی- محور (OBE)، مدولار بودن دورهها و واحدهای قابل مقایسه در سطح جهان در نظر گرفته شود.
عدالت آموزشی و دسترسی برابر به آموزش، یکی دیگر از این پارامترها است که به فارغالتحصیلان کمک میکند تا کمتر در معرض تفاوتهای کیفی بین دانشگاهها قرار بگیرند. نتیجه مطلوب پیگیری این فرایند، کاهش شکافهای کیفی بین دانشگاهها، ارتقای کیفیت پژوهش و افزایش رقابتپذیری ملی و تربیت نیروی پژوهشمحور دارای توانمندیهای فنی و مدیریتی برای صنایع، خدمات و پژوهشهای داخلی را بدنبال دارد. که این امر خود سبب تقویت ظرفیتهای ملی میشود.
در این بازنگری ابعاد کلیدی وجود دارد که شامل محتوا و سرفصلها (ترکیب پایه، دانش کاربردی، مهارتهای نرم و پروژهمحور)، روشهای تدریس و یادگیری (یادگیری ترکیبی، پروژهمحور، کارگاههای عملی، مطالعات موردی و استفاده از فناوریهای آموزشی)، ارزیابی و کیفیت آموزشی (ارجاع به ارزیابی توانمندیها و پروژههای کاربردی و بازنگری دورهای)، تبدیل مدل آموزشی به OBE با شاخصهای روشن برای هر واحد، همسویی با صنعت و جامعه (پروژهها و کارآموزی با هدایت صنعت)، زیرساختهای فناوری و منابع آموزشی (کتابخانههای دیجیتال و دسترسی به دادههای بهروز)، آموزش مداوم اعضای هیئتعلمی، و عدالت آموزشی است. برای دستیابی به نتیجه مطلوب، باید بازخورد مستمر تا دستیابی به فرایند بازنگری به صورت مستمر و پیوسته ادامه یابد.
نتیجه این بازنگری سبب، همسو کردن آموزش با نیازهای بازار کار، فناوریهای روز و اقتصاد دانشبنیان می شود. باید توجه داشت که این بازنگری صرفاً تغییر سرفصلها نیست؛ بلکه تغییر مدل آموزشی و نظام بازخورد محور با مشارکت دانشجویان، کارفرمایان و اعضای هیئتعلمی است.
به نظر شما عدم بازنگری دروس دانشگاهی چه پیامدهایی را برای نظام آموزشی عالی کشور دارد؟
اگر بازنگری دروس دانشگاهی انجام نشود، نظام آموزش عالی ایران با مجموعهای از پیامدهای گسترده روبهرو میشود. سطوح مختلفی از اثرات قابل مشاهده است که میتواند کیفیت آموزش، اشتغال، نوآوری، عدالت آموزشی، جایگاه بینالمللی، مدیریت منابع و رضایت ذینفعان را درگیر کند.
مهمترین پیامدها شامل موارد زیر است؛ کیفیت و کارایی فرایند آموزش و اشتغال و اقتصاد ملی. در توضیح این موارد باید بگویم که انطباق کم با نیازهای واقعی بازار کار؛ یعنی محتوا و روشهای قدیمی باعث میشود فارغالتحصیلان به مهارتهای عملی مورد نیاز صنایع دسترسی نداشته باشند. از طرف دیگر، کاهش انگیزه و مشارکت دانشجویان اتفاق میافتد؛ سرفصلهای بهروز نبودن و نبود پروژهمحوری میتواند انگیزه را پایین آورد. ارزیابی ناکارآمد از دیگر پیامدهاست که یعنی ارزیابیهای صرفاً حفظی تداوم مییابد و فرصتهای رشد خلاقانه کاهش مییابد.
فهرستوار به سایر موارد اشاره میکنم؛
نرخ بیکاری یا اشتغال کمکیفی؛ عدم همسویی با نیازهای صنایع داخلی و فناوریهای نوین میتواند به بیکاری یا اشتغال نامناسب منجر شود.
کاهش بهرهوری نیروی کار؛ کمبود مهارتهای پایه مانند کار تیمی، حل مسئله، و استفاده از فناوریهای نوین اثر منفی میگذارد.
کندی پیوند دانشگاه-صنعت؛ رابطههای پژوهشی و کارآموزی با صنعت تضعیف میشود.
کاهش کارایی پژوهش دانشگاهی؛ محتواهای بهروز نشده به کاربردی شدن کمتر پژوهشها میانجامد.
محدودیت توسعه فناوریهای بومی؛ کمبود تیمهای پژوهشی با توانمندی صنعتی، رقابتپذیری کشور را ضعیف میکند.
کاهش تبدیل دانش به محصول؛ نبود آموزشهای کارآفرینی و مدیریت پروژه منجر به تولید، صرفاً نظری میشود.
عدالت آموزشی و فرصتهای برابر (تفاوتهای قابل ملاحظه بین دانشگاهها)؛ منابع محدودتر در برخی مراکز باعث شکاف آموزشی میشود.
کاهش رقابتپذیری بینالمللی دانشگاهها؛ خروجیهای آموزشی و پژوهشی به سبک قدیمی، میتوانند اعتبار ملی و جایگاه بینالمللی و بدنبال ان پذیرش بینالمللی را کاهش دهد.
همچنین محدودیت در همکاریهای پژوهشی و بودجههای بینالمللی، فرصتهای تبادل دانشجو و پروژههای مشترک را محدود میسازد.
تأثیر منفی بر پذیرش در مقطع تحصیلات تکمیلی: دانشگاههای غیرهمسو با استانداردهای جهانی کمتر جذب دانشجو خواهند داشت.
همچنین نبود بازنگری منظم میتواند به هدررفت بودجه، کاهش توانمندی کشور در پاسخ به تحولات اقتصادی و فناوری، خروج مغز، و تضعیف جایگاه پژوهشی-فناوری ملی و کاهش اعتماد ذینفعان (دانشجویان، کارفرمایان و خانوادهها ) نسبت به کارایی آموزش منجر شود.
از آنجایی که بازنگری دروس دانشگاه آزاد به خود دانشگاه واگذار شده است، این تصمیم چه کمکی برای تسریع در روند بازنگری دروس و کارآمدی آموزش عالی دارد؟
واگذاری بازنگری دروس دانشگاه آزاد اسلامی به خود دانشگاه میتواند سرعت عمل را بالا ببرد، با شرط وجود سازوکارهای قوی حاکمیتی و کیفیتمحور برای حفظ همسانی با سیاستهای ملی و استانداردهای اعتبارسنجی.
این تصمیم میتواند به دلایلی روند کار را تسریع کند. برای مثال تصمیمگیری سریعتر در سطح دانشگاه؛ از آنجایی که دانشگاه آزاد اسلامی شامل شبکهای از واحدهای مختلف است. اختیار طراحی و اجرای تغییرات در سطح واحدها و مؤسسات میتواند از بوروکراسی مرکزی بکاهد و پاسخگویی به نیازهای محلی (بازار کار منطقهای، صنایع بومی، توانمندی اعضا هیئتعلمی) را تسریع کند.
همچنین سبب انطباق سریع با واقعیتهای محلی و صنعتی میشود. به طوری که واحدها میتوانند با صنعتهای محلی شریک شوند، پروژههای کارآموزی را بهسرعت طراحی کنند و سرفصلها را متناسب با تقاضای بازار بهروز کنند.
موارد دیگر شامل موارد زیر است؛ آزمایش و یادگیری سریع با مدلهای پروژهمحور؛ واگذاری قدرت به واحدها همزمان امکان اجرای پروژههای آزمایشی، بازخورد مداوم و اصلاح سریع را فراهم میکند. تخصیص منابع هدفمند؛ واحدها میتوانند با توجه به اولویتهای منطقهای و نیازهای استانی، منابع آموزشی و فناوری را به سرعت تخصیص دهند. تطبیق مستمر با استانداردهای صلاحیتمحور (OBE) و مدلهای روز آموزشی، با کنترلهای کیفیت داخلیتر اما همسو با معیارهای ملی. افزایش انگیزه و مشارکت اعضای هیئتعلمی و دانشجویان از طریق مدیریت بهینه و پاسخ به بازخوردهای میدانی و امکان ایجاد زنجیرههای ارزش قویتر با کارآموزی، پژوهشهای صنعتی و پروژههای مشترک در سطح واحدهای دانشگاهی.
البته چالشها و خطراتی در این مسیر وجود دارد که باید مدیریت شوند، که به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود؛
- همسویی با سیاستهای ملی و مقررات اعتبارسنجی: اگر ضامنی از وزارت علوم و سازمان اعتباربخشی وجود نداشته باشد، امکان انحراف یا افزایش شکاف کیفی ایجاد میشود.
- تفاوتهای شدید بین واحدها از نظر منابع و ظرفیتها: برخی واحدها ممکن است با کمبود امکانات مواجه شوند و در نتیجه کیفیت نهایی متفاوت باشد.
- فقدان یکپارچگی رویکرد آموزشی، نیاز به یک چارچوب مرکزی برای حفظ استانداردهای پایه، خروجیهای ملی و سازوکارهای ارزیابی مشترک را الزامی میسازد.
- خطر افزایش هزینهها و هدررفت منابع در صورت نبود نظارت مؤثر.
و در یک کلام، این حرکت اگر با وجود چارچوبهای نظارتی، هماهنگی با سیاستهای آموزشی ملی و مکانیسمهای ارزیابی کیفیت انجام شود، میتواند به تسریع بازنگری دروس، افزایش ارتباط با بازار کار و بهبود قابل اندازهگیری در خروجیهای آموزشی منجر شود. برعکس، بدون این سازوکارها ممکن است به فرایندی شتابزده، ناهماهنگ یا نابرابر بین واحدهای مختلف منجر شود که نتیجهای جز کاهش یکپارچگی آموزشی و کاهش اعتماد ذینفعان ندارد.
به نظر شما وظیفه استادان در زمینه بازنگری دروس در دانشگاه چه خواهد بود؟
در فرایند بازنگری دروس، وظایف استادان به طور عمده در سه محور اصلی جای میگیرد: طراحی و بهبود محتوا، اجرای آموزشی و ارزیابی، و ارتباط با صنعت و پژوهش.
استادان، باید تحلیل نیازها و طراحی اهداف یادگیری را با بررسی نیازهای بازار کار، جامعه و صنعت منطقه؛ تعیین مهارتها و دانش کلیدی هر دوره یا واحد درسی را در نظر بگیرند.
همچنین تدوین و شفافسازی اهداف یادگیری (learning outcomes) برای هر دوره و سطح تحصیلی.
نگاشت سرفصلها و واحدها با این اهداف و تعیین سطح انتظاری مهارتها را برای تحقق هدف مربوطه لحاظ کنند. با طراحی محتوای دوره و تجربه یادگیری، بازنویسی سرفصلها با ترکیب علوم پایه و کاربردی، پروژهمحوری و مهارتهای نرم را در اهداف مربوطه بگنجانند.
در این رابطه، ایجاد نقشه آموزشی (curriculum mapping) برای اطمینان از پوشش کامل مهارتهای کلیدی و ارزیابی همسو توسعه یا بهروزرسانی واحدها و مواد درسی با رویکردی کارا محور و یادگیری فعال میتواند موثر واقع شود.
همچنین به کارگیری روشهای نوین مانند یادگیری ترکیبی (blended)، یادگیری مبتنی بر پروژه، کارگاههای عملی و تحلیل موردکاوی و نیز استفاده از فناوریهای آموزشی و سامانههای مدیریت یادگیری برای پشتیبانی از یادگیری و دسترسی برابر توسط اساتید، میتواند بسیار راهگشا باشد.
اساتید با بکارگیری طراحی ارزیابیهای مبتنی بر توانمندیها و خروجیها به جای حافظهمحوری، میتوانند گامی موثر در این زمینه داشته باشند.
اساتید با برقراری ارتباط و همکاری فعال با صنایع و نهادهای اجتماعی برای کارآموزی، پروژههای صنعتی و پژوهشی هدایتشده توسط صنعت، میتواند در تحقق این هدف کمک کنند.
همچنین با بهروزرسانی منظم محتوا بر اساس نیازهای بازار و فناوریهای روز، میتوانند نقشآفرینی کنند. با شرکت در دورههای توسعه حرفهای مداوم در تدریس نوین، ارزیابی و استفاده از فناوریهای آموزشی برای انتقال بهتر مفاهیم، میتواند در تسریع این هدف نقش آفرینی کنند.
لازم به ذکر است، برای تحقق هدف نقشآفرینی اساتید در بازنگری دروس، بایستی تمامی نقشها باید با یک چارچوب مشترک، استانداردهای ملی و رویکرد خروجی- محور همسو شوند. باید فرصتهای مناسب برای حضور و نقشآفرینی همه اعضای هیئتعلمی بدون افزایش بیمورد بار کاری فراهم شود. همچنین همکاری با صنعت و جامعه باید یک رسم منظم و پایدار باشد، نه فقط پروژههای یکبار مصرف.
و در اخر باید اشاره شود برای داشتن فرایند بازنگری دائمی، لازم است بازخورد منظم از دانشجویان، کارفرمایان و همکاران علم آموزشی صورت پذیرد، تا این رویه، بطور خودکار و مرتب انجام شود.
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر شما چه سازوکاری میتواند در این زمینه اثربخش باشد؟
درباره سازوکارهای اثربخش برای بازنگری دروس دانشگاهی، چند گام و ساختار کلیدی پیشنهاد میشود که میتواند سرعت اجرا، کیفیت خروجیها و عدالت آموزشی را به هم پیوند دهد. این سازوکارها به گونهای طراحی شدهاند که هم با سیاستهای ملی همسو باشد و هم امکان اجرای عملی در واحدهای دانشگاهی مختلف را فراهم کند.
چارچوب حاکمیتی و حکمرانی مشترک؛ تشکیل یک شورا یا کارگروه ملی با حضور نمایندگان وزارت علوم، شورای اعتبار بخشی، دانشگاههای مادر، نمایندگان صنعت و کارفرمایان و نمایندگان دانشجویان.
تعیین استانداردهای پایه و قالبهای خروجی-محور (OBE) با تعهد به همسویی با مدلهای بینالمللی و Bologna یا معادلهای داخلی.
چارچوب گزارشدهی و پاسخگویی: گزارش سالانه از پیشرفت بازنگری و شاخصهای کلیدی برای ارزیابی.
مدل اجرایی فازمند و همسو با منابع؛ فاز نخست (پایلوت): اجرای محدود در چند دانشگاه یا واحد منتخب رشتههای کلیدی، با تعریف شاخصهای موفقیت مانند اشتغال، رضایت دانشجو، و همسویی با صنعت. فاز توسعه: گسترش به سایر واحدها بر اساس درسگزارشی و بازخورد pilotها، با تقویت زیرساختهای دیجیتال و منابع آموزشی مشترک.
تخصیص منابع هدفمند: بودجه مشخص برای بازنگری محتوا، فناوری آموزشی، پژوهشهای صنعتی هدایتشده، و توسعه منابع انسانی هیئتعلمی. ارتباط مستمر با صنعت و جامعه
ایجاد کانالهای دائمی هماهنگی با industry council یا شورای همسویی با صنعت برای بهروزرسانی مداوم سرفصلها و پروژههای کارآموزی.
- قراردادهای کارآموزی معتبر، پروژههای صنعتی هدایتشده و فازهای آزمایشی برای آزمودن سرفصلها در عمل.
- کیفیت، ارزیابی و بازخورد
ابزارهای ارزیابی مبتنی بر توانمندی و خروجیها به جای حفظیگری صرف (rubrics، پروژههای کاربردی، ارائهها).
- بازخورد مداوم از دانشجویان، کارفرمایان و اعضای هیئت علمی و بازنگری دورهای بر اساس این بازخوردها.
- فرایند اعتبارسنجی منظم با گزارشهای شفاف برای همه واحدها.
- زیرساختهای دیجیتال و داده- محوری
تقویت پلتفرمهای یادگیری دیجیتال، کتابخانههای دیجیتال، دسترسی به دادههای آموزشی و منابع علمی بهروز برای همه دانشگاهها.
- ایجاد داشبوردهای مدیریتی برای رصد شاخصهای کلیدی (براساس دادههای آموزشی، پژوهشی، اشتغال).
- توسعه حرفهای اعضای هیئتعلمی و تیمهای مدیریت تغییر
- دورههای توسعه حرفهای مستمر در روشهای تدریس نوین، ارزیابی مبتنی بر خروجیها و استفاده از فناوریهای آموزشی.
- تیمهای مدیریتی و آموزشگاهی با وظیفه پشتیبانی واحدها در اجرای تغییرات و حل مسائل محلی.
- عدالت آموزشی و دسترسی برابر
- طراحی درسها و منابع آموزشی با رویکرد دسترسی برابر و پشتیبانی از دانشجویان با نیازهای خاص.
- تضمین وجود منابع کافی برای واحدهای کمدارایی و مناطق کمتر برخوردار تا شکافها کاهش یابد.
- فرهنگ سازمانی و مدیریت تغییر
- پیوستگی آموزشهای تغییرات به جای فشارفوری: ایجاد فرهنگ بازخورد، شفافیت تصمیمگیری و مشارکت گسترده همه ذینفعان.
- مدیریت ریسک: پیشبینی و مدیریت ریسکهای احتمالی مانند همسویی کمتر با سیاستهای ملی یا تفاوتهای شدید منابع در واحدهای مختلف.
آیا در پایان نکتهای مورد نظر شما است که نپرسیده باشیم؟
بازنگری دروس، کلید موفقیت همسویی با بازار کار است: یک چارچوب ملی روشن، همراه با آزمایشهای عملی در واحدهای منتخب و بازخورد مستمر از صنعت و دانشجویان. جریان تصمیمگیری باید همزمان با حفظ استقلال دانشگاهها به سمت یک مدل هماهنگ و خروجی- محور پیش رود تا هم سرعت اجرا بالا رود و هم کیفیت و عدالت حفظ شود.
یادمان باشد ارتباط پایدار با صنعت و سرمایهگذاری در زیرساختهای دیجیتال، منابع آموزشی و توسعه حرفهای اعضای هیئتعلمی، سه ضلع اصلی این سازوکار اثربخش است.
انتهای پیام/
فاطمه اشرفی
ریاست دانشکده علوم پایه

نظر شما