به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، دانشگاه تنها محل آموزش علمی نیست؛ بلکه یکی از مهمترین فضاهای شکلگیری هویت فردی، اجتماعی و روانی جوانان به شمار میآید. سلامت روان دانشجویان، بهعنوان یکی از پایههای کیفیت آموزش عالی، نقشی تعیینکننده در موفقیت تحصیلی، تعامل اجتماعی و آینده شغلی آنان دارد. با این حال، شواهد میدانی نشان میدهد که این مؤلفه حیاتی، در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای دانشگاهی، جایگاه شایستهای ندارد.
سلامت روان؛ مسئلهای فراموششده در دانشگاهها
در سالهای اخیر، فشارهای اقتصادی، مشکلات معیشتی، نااطمینانی نسبت به آینده شغلی، رقابتهای سنگین آموزشی، دوری از خانواده و کاهش احساس امنیت روانی، سلامت روان بسیاری از دانشجویان را تحت تأثیر قرار داده است. این فشارها بهتدریج به افزایش اضطراب، افسردگی، اختلالات خواب، افت انگیزه تحصیلی و احساس بیمعنایی در زندگی دانشجویی منجر شدهاند.
دانشجویان بسیاری از تجربه احساس تنهایی، ناتوانی در بیان مشکلات روانی و ترس از قضاوت شدن سخن میگویند؛ فضایی که در آن، مراجعه به مراکز مشاوره هنوز با نوعی انگ اجتماعی همراه است و صحبت درباره مشکلات روانی، نشانه ضعف تلقی میشود.
مراکز مشاوره؛ ظرفیت بالقوه، کارکرد محدود
مراکز مشاوره دانشجویی میتوانستند بهعنوان مهمترین بازوی دانشگاه در حوزه سلامت روان ایفای نقش کنند. اما در عمل، این مراکز در بسیاری از دانشگاهها با محدودیتهای جدی مواجهاند؛ از کمبود نیروی متخصص و امکانات گرفته تا حجم بالای مراجعات و دسترسی دشوار دانشجویان.
در برخی دانشگاهها، فرآیند دریافت خدمات مشاوره به قدری زمانبر و پیچیده است که دانشجو پیش از رسیدن به مرحله مشاوره، از پیگیری منصرف میشود. این در حالی است که سلامت روان، بیش از هر حوزه دیگری، نیازمند مداخله بهموقع و پیشگیرانه است.
دانشگاه؛ ناظر یا مسئول سلامت روان؟
پرسش اساسی اینجاست که دانشگاه تا چه اندازه خود را در قبال سلامت روان دانشجویان مسئول میداند؟ آیا این موضوع صرفاً یک مسئله فردی تلقی میشود یا بخشی از مأموریت نهادی دانشگاه است؟
واقعیت آن است که در بسیاری از دانشگاهها، سلامت روان هنوز بهعنوان یک «مسئله جانبی» دیده میشود؛ نه یک اولویت راهبردی. برنامههای آموزشی عمدتاً بر آموزش نظری متمرکزند و مهارتهای زندگی، تابآوری روانی، مدیریت استرس و سلامت ذهن، جایگاه پررنگی در سرفصلها ندارند.
سلامت روان؛ پیشنیاز آموزش باکیفیت
کارشناسان حوزه آموزش عالی معتقدند بدون توجه به سلامت روان دانشجویان، نمیتوان از آموزش باکیفیت سخن گفت. دانشجویی که با اضطراب، افسردگی یا ناامیدی مزمن مواجه است، حتی در بهترین نظام آموزشی نیز نمیتواند به شکوفایی علمی و فردی برسد.
در بسیاری از نظامهای آموزش عالی دنیا، پایش سلامت روان دانشجویان، آموزش مهارتهای زندگی و حمایتهای روانی، جزو الزامات دانشگاههاست. در حالی که در ایران، این اقدامات بیشتر جنبه توصیهای دارند و الزام اجرایی قوی برای آنها وجود ندارد.
پیامدهای بیتوجهی به سلامت روان
نادیده گرفتن سلامت روان دانشجویان، پیامدهایی فراتر از فضای دانشگاه دارد. افزایش نارضایتی اجتماعی، کاهش بهرهوری نیروی انسانی، تشدید مهاجرت نخبگان و تضعیف سرمایه اجتماعی، تنها بخشی از نتایج این بیتوجهی است.
دانشجوی امروز، نیروی انسانی فردای کشور است. بیتوجهی به سلامت روان او، به معنای نادیده گرفتن آینده اجتماعی و اقتصادی کشور خواهد بود.
گلوگاه پنهان سلامت روان دانشجویان
بر اساس آمارهای رسمی، در حال حاضر حدود ۳۱۳ مشاور فعال در دانشگاههای کشور مشغول ارائه خدمات هستند؛ آماری که نسبت دانشجو به مشاور را بهطور میانگین به حدود ۲۲۳۶ دانشجو برای هر مشاور میرساند.
رئیس سازمان امور دانشجویان با تأکید بر جایگاه راهبردی دفاتر مشاوره در دانشگاهها، یکی از مهمترین مأموریتهای این دفاتر را «سیاستگذاری و برنامهریزی متناسب با تحولات روانشناختی روز دنیا» عنوان کرده است؛ تحولات و تغییراتی که بهویژه با گسترش فضای دیجیتال و ظهور نسل Z، پیچیدگیهای تازهای پیدا کردهاند.
به گفته وی، نسل جدید دانشجویان از کودکی درگیر فناوری، شبکههای اجتماعی و زیست دیجیتال بودهاند و همین مسئله، الگوهای ارتباطی، هیجانی و روانی آنان را با نسلهای پیشین متفاوت کرده است. از اینرو، مراکز مشاوره دانشگاهی دیگر نمیتوانند صرفاً با رویکردهای سنتی به مسائل دانشجویان پاسخ دهند و نیازمند بهروزرسانی مداوم سیاستها و شیوههای مداخله هستند.
رئیس سازمان امور دانشجویان همچنین با اشاره به پیامدهای روانی همهگیری کرونا در جامعه دانشگاهی، از افزایش اختلالاتی چون افسردگی، اضطراب و فرسودگی روانی در میان دانشجویان خبر داده و هشدار داده است که آموزش عالی کشور امروز با دو تهدید جدی مواجه است: بیانگیزگی نسبت به تحصیل و تمایل فزاینده به مهاجرت.
به گفته وی، تداوم این دو روند میتواند آینده علمی و سرمایه انسانی کشور را با آسیبهای جدی و بلندمدت مواجه کند؛ آسیبهایی که جبران آنها، صرفاً با افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو یا توسعه کمی دانشگاهها ممکن نخواهد بود، بلکه نیازمند توجه عمیق و ساختاری به سلامت روان و کیفیت زیست دانشجویی است.
وزارت علوم جلوتر از بهداشت؟
بررسیها نشان میدهد وضعیت مراکز مشاوره دانشجویی در همه بخشهای آموزش عالی یکسان نیست. برخلاف تصور رایج، در مجموعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، شبکه مراکز مشاوره و سلامت روان دانشجویان طی سالهای اخیر از نظر کمی گسترش یافته و در بسیاری از دانشگاهها، این مراکز با حضور کارشناسان و متخصصان حوزه روانشناسی فعال هستند.
برخی آمارها و تجربههای میدانی حاکی از آن است که دانشجویان وزارت علوم، بیش از گذشته به مراکز مشاوره مراجعه میکنند و در موارد قابل توجهی، مسائل و مشکلات روانی، تحصیلی و فردی آنان از طریق همین سازوکارها پیگیری و مدیریت میشود. این موضوع نشان میدهد که اصل ایجاد مراکز مشاوره و فرهنگسازی برای مراجعه دانشجویان، در دانشگاههای زیرمجموعه وزارت علوم تا حدی به نتیجه رسیده است.
با این حال، وضعیت در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی متفاوت ارزیابی میشود. اگرچه این دانشگاهها بهدلیل ماهیت رشتههای پزشکی و درمانی، بهطور بالقوه باید حساسیت بیشتری نسبت به سلامت روان دانشجویان داشته باشند، اما شواهد میدانی نشان میدهد که مراکز مشاوره در این مجموعه، متناسب با حجم نیاز دانشجویان و فشارهای خاص این حوزه، بهخوبی هدایت و مدیریت نمیشوند.
دانشجویان علوم پزشکی، بهدلیل فشارهای آموزشی سنگین، شیفتهای طولانی، استرس محیطهای درمانی و مواجهه مستقیم با مسائل انسانی و مرگومیر، بیش از بسیاری از دانشجویان دیگر در معرض آسیبهای روانی قرار دارند. با این حال، به نظر میرسد زیرساختهای مشاورهای در وزارت بهداشت، چه از نظر نیروی متخصص و چه از منظر سیاستگذاری و هدایت کلان، نتوانسته همپای این حجم از فشار و نیاز حرکت کند.
کارشناسان معتقدند مسئله اصلی، نه صرفاً نبود مرکز مشاوره، بلکه ضعف در مدیریت، یکپارچگی و هدایت این مراکز است. نبود برنامههای پیشگیرانه منسجم، کمرنگ بودن پایش مستمر سلامت روان دانشجویان علوم پزشکی و غلبه نگاه درمانمحور بهجای رویکرد حمایتی و پیشگیرانه، از جمله چالشهایی است که در این حوزه مطرح میشود.
این تفاوت عملکرد میان دو وزارتخانه، ضرورت بازنگری جدی در سیاستهای سلامت روان دانشجویان، بهویژه در دانشگاههای علوم پزشکی را برجسته میکند؛ بازنگریای که میتواند با بهرهگیری از تجربههای موفقتر وزارت علوم، به ارتقای کیفیت حمایت روانی از دانشجویان منجر شود.
از بحران تا مسئولیتپذیری
اگر دانشگاهها بخواهند نقش واقعی خود را ایفا کنند، باید سلامت روان دانشجویان را بهعنوان یکی از شاخصهای اصلی کیفیت آموزش عالی به رسمیت بشناسند. این امر مستلزم تقویت مراکز مشاوره، افزایش نیروی متخصص، آموزش مهارتهای زندگی، کاهش انگ اجتماعی و تعریف برنامههای پیشگیرانه در سطح دانشگاههاست.
سکوت در برابر بحران سلامت روان دانشجویان، نه نشانه بیطرفی، بلکه نشانه غفلت نهادی است. دانشگاهها و نهادهای متولی آموزش عالی، امروز بیش از هر زمان دیگری، نیازمند بازنگری در مسئولیت خود نسبت به زیست روانی دانشجویان هستند.
سلامت روان دانشجو، یک موضوع حاشیهای نیست؛ مسئلهای بنیادین است که آینده آموزش عالی و جامعه را رقم میزند.
انتهای پیام/
نظر شما