به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، آییننامه ارتقای اعضای هیئت علمی در سال 1395 تغییر کرده و برخی موارد به آن اضافه و از آن حذف شده است. انتقادات بسیار زیادی به تمام آییننامهها از گذشته تا کنون وارد شده که در این آیین نامه نیز با وجود تغییرات مرتفع نشده است. در گفت و گویی با اصغر زمانی عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی و دکترای مدیریت آموزش عالی به بررسی مشکلات آیین نامه و اثرات آن بر روی فعالیت های پژوهشی و همچنین راهکارهای رفع این مشکلات پرداخته ایم. بخش اول گفتوگو به شرح زیر است:
آیین نامه ارتقا با وجود تغییراتی که در سال های گذشته کرده است هنوز ایرداتی جدی دارد و انتقادات بسیار زیادی به آن می شود. نظر شما درباره این آیین نامه چیست؟
مسئله آییننامه ارتقا اعضای هیئت علمی موضوعی است که باید از جهات مختلف بررسی شود. من در پژوهش خود یک بررسی تطبیقی در خصوص ارتقای اعضای هیات علمی کشورهای پیشرفته دنیا و ایران انجام دادم. در همین راستا در سفری به مالزی با اساتید آنجا درباره شیوه ارتقای آنها صحبت و همچنین نظرات و تجربههای برخی رایزنان علمی کشور را نیز در مورد نحوه ارتقا اعضای هیات علمی در دیگر کشور ها را مورد بررسی قرار دادم.
بعلاوه در یکی دیگر از پژوهش های خود که دنبال کردم مسئله تیم سازی اعضای هیئت علمی در فعالیتهای پژوهشی و انجام پژوهشهای مشترک را مد نظر قرار دادم و نقش آیین نامه های ارتقا در این رابطه را مود توجه قرار داده و نظرات اعضای هیات علمی را در این رابطه جویا شدم. به عبارتی در مصاحبههایی که با اساتید داشتم دلایل نداشتن فعالیت پژوهشی مشترک وخصوصا تیمی را و نقش آییننامه ارتقا در تحقق نیافتن این مسئله را مورد بررسی قرار دادم. نتیجه اینکه مسئله اصلی در آییننامههای ارتقا قبلی و فعلی این است که «چه کسی» «چگونه» و با «چه شاخصی» ارتقا افراد و اعضای هیات علمی را بررسی میکند. در این آییننامه که پس از تصویب از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به دانشگاهها ابلاغ شده «چه کسی» به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و به دنبال آن هیات های ممیزه هردانشگاه اطلاق شده است و این موضوع مساله ساز خیلی از چالشها است. باید مساله چه کسی و چگونه و با چه شاخصی به نحوی حل شود.
ابلاغ آیین نامه از بالا به پایین چه مشکلاتی را به وجود آورده است؟
چون این آییننامه از بالا ابلاغ میشود به مسائل بسیار مهمی توجه نکرده است. برای مثال شرط ارتقا به مرتبه دانشیاری داشتن یک طرح خارجی است. اما در رشتههایی مانند فلسفه و الهیات، تاریخ، ریاضی محض و... پیدا کردن طرح خارجی کاری بسیار دشوار و حتی گاهی غیرممکن است. درمصاحبههایی که با برخی از اعضای هیئت علمی دانشگاهها داشتم این مشکل به دفعات بیان شد. مثلا یکی از اعضای هیئت علمی به صراحت میگفت از آنجا که برخی طرح خارجی ندارند برای رسیدن به مرتبه دانشیاری ناچار به پرداخت مبلغی به یک شرکت یا ... برای تعریف پروژه هستند و گرفتن یک طرح خارجی به روابط افراد در سازمانها بستگی دارد.البته نمیتوان اعضای هیئت علمی را متهم به بیاخلاقی کرد زیرا بسیاری از آنها و بلکه اکثرا افرادی اخلاقمدار هستند اما واقعیت آن است که:
آنچه شیران را کند روبهمزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج
ویا به عنوان مثال دوم به برخی مواردی که اعضای هیات علمی در سطوح صف انجام می دهند عملا توجه نشده است . مساله هایی مثل سخنرانی ها و یا گزارش های تخصصی و از این قبیل.
در گذشته نوشتن مقاله به اندازه امروز مورد توجه اساتید نبوده است. علت آن چیست؟
یکی از مسائل مبتلابه آموزش عالی شکاف بین نسلی میان اعضای هیئت علمی است. اساتید قدیمی که نسلشان ( از نظر خدمت رسمی در آموزش عالی) رو به پایان است اهداف والاتری داشتند و بعضا خیلی اعتقاد به تبدیل کردن پژوهشها و یافتههای خود به مقاله و کتاب و استفاده از امتیاز نداشتند. بعد از آن اساتیدی آمدن که میان دو نسل قرار دارند و علاوه بر آن که معتقد به رعایت اخلاق آکادمیک و تولید دانش هستند اما به ناچار به تولید مقاله برای ارتقا نیزمیپردازند. زیرا آیین نامه این ها را به این سمت می کشاند. رفته رفته به نسلی رسیدیم که( درصد بالاتری از دونسل قبلی) به مدرک و پول فکر میکند و اگر از آن ها درخواست انجام پروژه و پژوهشی شود اولین سوالی که می پرسند این است که چقدر پول می دهند یا در کجا و کی چاپ می شود و چقدر امتیاز دارد. این نتیجه آیین نامه ارتقا و جهت دهندگی آن و بسیاری از مسایل دیگر است که باعث شده این موارد ثانویه در اولویت قرار گیرند .
آیین نامه ارتقا از نظر شما چه اشکالاتی دارد؟
مشکل اصلی آییننامه یکسان دیدن رشتههاست و نباید رشتههایی مانند علوم تربیتی با الهیات، ریاضی و فیزیک و.... یکسان دیده شود. من در گفتوگو با برخی عزیزان ستادی این موضوع را مطرح کردم اما آنها معتقد بودن که اینگونه نیست. اما در عمل این موضوع مشاهده میشود و نمیشود چیزی که در آییننامه آمده و تبدیل به قانون شده است را نادیده گرفت. یکی از مشکلات دیگری که اعضای هیئت علمی در مصاحبههایی که با آنها داشتم بارها مطرح کرده اند تغییرات مداوم آییننامه است که سبب شده سالها زحمت آمادهسازی مدارک اساتید برای ارتقا، به دلیل این تغییرات ،تلف شده و مجبور به فراهم کردن شرایط مجدد آییننامه جدید شوند. همچنین آییننامه که جهتدهنده فعالیتهاست در بسیاری از موارد با اسناد بالادستی کشور مانند نقشه جامع علمی کشور همراستا نبوده و مغایرت دارد. به عنوان مثال در نقشه جامع علمی کشور بر تعاملات بینالمللی و انجام پروژهها و پژوهشهای تیمی تاکید شده است اما در آیین نامه ارتقا اگرچه به مقاله مشترک امتیاز بیشتری تعلق می گیرد ولی امتیاز اعضا نسبت به مقاله تک اسم کمتر می شود. مهم تر اینکه آیین نامه ارتقا به نظر من عضو هیات علمی را در چارچوب یک کادر بسته قرار می دهد و تاحدودی خلاقیت و علایق عضو هیات علمی را نادیده می گیرد.
آیا مسئولان وزارت علوم درباره این مشکلات راهکاری اندیشیده اند؟
تا جایی که اطلاع دارم این موضوع در حال حاضر از دغدغه های مسئولان وزارت علوم است و در جواب به یکساننگری رشتهها در آییننامه و شرایط خاص هر دانشگاه نیز، ظاهرا به هیئتهای ممیزه اختیاراتی داده شده و مسئولان دانشگاهها اختیار دارند بر اساس اصول آییننامه درباره این قضیه تصمیمگیری کنند. که این خود مشکل دیگری را رقم می زند.
آیا تفویض اختیار به هیئت ممیزه راهکار مناسبی است؟
نکته مهم و اصلی تفویض اختیار به اعضای هیئت ممیزه دانشگاهها یا کمیته منتخب است. زیرا گاهی مسئله مهم دخالت نظرات شخصی اعضا در تصمیم گیری است. نکته اینجاست که آیا این اعضا افرادی عالم و عادل هستند که فارغ از مشکلات و مسایل شخصی و دیدگاه های سیاسی و جناحی تصمیمگیری کنند؟ضمن احترام به تمامی همکاران در هیات های ممیزه گاها شاهد گلایه اعضای هیئت علمی از این موضوع بوده ام که در جلسه هیئت ممیزه یا کمیته منتخب عدالت رعایت نشده و یا کمیته ها و هیات ها گاها حتی نحوه امتیاز دهی و نقاط ضعف و قوت عضو هیات علمی را محرمانه دانسته و به خود هیات علمی هم اعلام نکرده اند تا خود را بر این اساس توانمند سازد و اشکالات خود را برطرف کند. همچنین گاها شنیده شده که برخی از آثار و فعالیت های اعضای هیات علمی مستقیما توسط مسئولین دانشگاه یا موسسات پژوهشی به دلایلی به جز علمی پذیرفته نشده و بالعکس. پس با منوط کردن شرط موافقت و اخذ مجوز رییس موسسه یا دانشگاه با فعالیت علمی عضو هیات علمی، ضمن محدود کردن عضو هیات علمی، عملا پذیرش فعالیتهای پژوهشی یا عدم پذیرش به ریاست دانشگاه یا موسسه تفویض گردیده و این زمینه موجب برخی ملاحظات و بی عدالتی ها شده است.
یکی از رسالت های دانشگاه مسئولیت های اجتماعی است. آیا در آیین نامه به این مسئله توجه شده است؟
اگر چه در آیین نامه ما ماده 4 آیین نامه را در مورد فعالیت علمی و اجرایی داریم .اما در آییننامه برای فعالیتهای اجتماعی به صورت خاص امتیازی در نظر گفته نشدهاست و اگر استادی بخواهد در راستای مسئولیت اجتماعی خود خدماتی را به نهادی مانند بهزیستی، جامعه و... ارائه دهد امتیازی دریافت نخواهد کرد مگر با موافقت موسسه یا دانشگاه. همچنین به دلیل دادن اختیار تصمیمگیری به ریاست موسسات و دانشگاه ، اگر این افراد به هر دلیلی ولو غیر اداری و آکادمیک نخواهند،مجوز فعالیت به شما نمیدهند. این مسئله برای من پیش آمده است که پنج سال است با وجود مکاتبات فراوان برای اجازه فعالیت بیرونی هنوز مجوزی دریافت نکردهام.
برای مثال یکی از دانشگاههای غیرانتفاعی از من درخواست کرده بودند از آنجا که عضو هیئت علمی پژوهشی هستم در زمانهایی از روز به صورت تلفنی برای فعالیتهای پژوهشی به آنها مشاوره بدهم اما با درخواست مجوز من موافقت نشد و یا با اینکه با حکم مدیر کل حوزه وزارتی در یکی از دانشگاه ها مسئولیتی به اینجانب محول شده بود که نیاز به حضور 3 یا 4 ساعت در هفته در آن دانشگاه را داشت، و برای این حضور هم از مرخصی استحقاقی استفاده می کردم ، اما با وجود تصویب گروه ، موسسه مجوز فعالیت را صادر نکرد و بسیاری از فعالیت های علمی و یا مسئولیت های اجتماعی دیگر. در واقع مسئولیت اجتماعی عضو هیات علمی در برخی موسسات و دانشگاه ها تحت تاثیر سلیقه و منیت های مسئولین آن جا قرار می گیرد.
آیا شما با این تفویض اختیار به دانشگاه ها موافقید؟
تفویض اختیار وزارت علوم بدون نظارت دقیق چنین نتیجههایی که در قبل گفته شدرا در پی دارد. تفویض اختیار باید با نظارت و پاسخگویی همراه باشد. البته این موضوع به یک دولت یا جناح خاص اختصاص ندارد و در تمام دولتها دیده شده است. به همین دلیل من مخالف تفویض اختیار بدون نظارت و پاسخگویی هستم. و حق استیناف خواهی دقیق و مناسب عضو هیات علمی باید به درستی حفظ شود. در متن آییننامه صراحتا به چگونگی و نحوه وجایی مستقل و عادل برای استینافخواهی اشاره نشده است ولی به طور کل باید اعتراض به هیئت ممیزه دانشگاه و بعد به وزارت علوم اعلام شود. البته نباید از دایره انصاف خارج شد و همه را به یک چشم دید. زیرا بسیاری از موسسات و دانشگاه ها عادلانه و عالمانه رفتار می کنند و این تفویض اختیار راهگشا هم هست. ولی هستند موسسات و دانشگاههایی که به هر دلیل عدالت تحت تاثیر برخی حواشی قرار می گیرد و واقعیت آن است که استیناف فرد در این چرخه به آسانی به نتیجه نمیرسد.
شما برای حل مشکل درباره جایگاه و فرد تصمیم گیرنده چه پیشنهادی دارید؟
بنابراین در «چه کسی» تعیینکننده ارتقا مشکل وجود دارد. پیشنهاد من این است که براساس اسناد بالادستی آموزشعالی یک آییننامه و جهتدهی کلی درست و پس از ابلاغ آییننامه، اختیار ارزیابی به گروههای علمی تفویض شود و پایه سنجش فرد از گروه باشد. با وجود آنکه در گروهها نیز امکان اختلاف نظر و تضاد جناحی و شخصی وجود دارد اما اعضای گروه راحتتر میتوانند کیفیت کار یکدیگر را سنجیده و درمورد آن نظر بدهند.این که تعدادی از افراد تحت عنوان هیئت ممیزه یا کمیته منتخب برای بررسی پژوهشها انتخاب شده و در یک جلسه چند ساعته بر اساس آییننامه به تمام کتابها و مقالات امتیاز بدهند نادرست است زیرا امکان مطالعه و بررسی کیفی فعالیتهای پژوهشی در این مدت زمان اندک وجود ندارد.
چرا اساتید به پژوهش های تیمی توجه لازم را ندارند؟ آیا در آیین نامه به این موضوع پرداخته نشده است؟
در اسناد بالادستی کشور مانند سند نقشه جامع علمی کشور، افق چشمانداز و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بر روی کار پژوهشی گروهی (تیمی) تاکید شده است اما اساتید در صورت انجام کار تیمی به ضربدری کار کردن و تبانی متهم میشوند. همچنین انجام کار مشترک امتیاز کمتری نسبت به کار فردی دارد. با آنکه کار تیمی دو نفره در آییننامه 150 امتیاز و کار فردی 100 امتیاز دارد، اما به کار فردی تمام 100 امتیاز و به کار تیمی دو نفره و بیشتر، بخشی از 150 امتیاز تعلق میگیرد و همین موضوع باعث میشود اساتید نسبت به کار فردی تمایل بیشتری داشته باشند. البته کار تیمی پژوهشی مشکلات خاص خود را هم دارد.
امتیاز نویسنده اول بودن در مقالات چه تاثیری بر کار تیمی می گذارد؟
نکته بعدی مسئله نویسنده اول بودن در آییننامه است. با آنکه شرط مقاله تک اسم در آییننامه فعلی نیست ،اما به صورت نانوشته همچنان در اذهان برخی افراد تصمیم گیرنده موضوع داشتن مقاله تک اسم وجود دارد. اما بر اساس قوانین جدید عضو هیئت علمی برای ارتقا باید در 3 یا 5 مقاله نویسنده اول باشد و این موضوع باعث بروز اختلاف در کار تیمی میشود. همچنین مسئله دیگری در این خصوص باعث شده است در فعالیت پژوهشی مشترک دانشجویان و اساتید، بسیاری دانشجویان از اینکه تمام کار را انجام دادهاند و درنهایت نام استاد به عنوان نویسنده اول درج شده است شکایت کنند. البته آیین نامه در این خصوص عنوان داشته که استاد راهنما حتی اگر نفر دوم هم باشد امتیاز نفر اول را می گیرد ولی مشکل ناهماهنگی وجود دارد مثلا برخی مجلات پژوهشی اعلام می کنند نویسنده اول یا نویسنده مسئول باید صرفا هیات علمی باشد و یا گاهی در تیمها نیز توافق رضایتمندی بر روی اسم اول و دوم وجود ندارد.
یکی از مشکلات آیین نامه توجه نکردن به تفاوت های دانشگاه ها است. چه پیشنهادی برای این مسئله دارید؟
پیشنهاد من این است از آنجا که ممکن است بسیاری از اساتید در رشتههای مختلف، درباره اسناد بالادستی کشور اطلاعی نداشته باشند، وزارت علوم صرفا پیشنهاد و طرح کلی خود را بر اساس این اسناد تهیه کرده و به دانشگاهها اختیار تصمیمگیری متناسب با ماموریت های خود، چشم انداز خود،برنامه های استراتژیک خود و شرایط جغرافیایی خود را بدهد. مثلا در آییننامه فعلی داشتن استاد راهنمایی و مشاوره دانشجوی ارشد و دکتری امتیاز محسوب میشود اما تکلیف دانشگاهی که در شهرستان قرار داشته و دانشجوی این مقاطع را ندارد چیست؟ نتیجه این مسئله درخواست مکرر دانشگاهها برای مجوز پذیرش دانشجوی دکتری و کارشناسی ارشد در رشتههای مختلف است که تنها باعث گسترش کمی بیش از پیش دانشگاهها میشود.یا آیین نامه دانشگاه هایی مثل فنی و حرفه ای، یا تربیت معلم و ... باید بر اساس رسالت و ماموریت آنها تدوین شود.
یکی از انتقادات به آیین نامه توجه نکردن به تفاوت های رشته ها و توانمندی افراد است، نظر شما در این باره چیست؟
توجه نکردن آییننامه به تفاوت رشتهها باعث شده است که در رشتههایی مانند فنی و حرفهای به جای توجه به پرورش نیروی مهارتمحور و خبره و تلاش در این راستا اساتید مجبور به نگارش مقاله می شوند. بنابراین وزارت علوم باید برای هر رشته، آییننامهای مجزا تدوین کند. درصورتی که امکان انجام چنین کاری وجود ندارد، حداقل برای حوزههای مختلف یعنی فنی و مهندسی، علوم پایه، علوم انسانی و سایر رشتهها قوانین مجزا تعریف کند.
اصل ارتقا در تمام مشاغل برای توسعه و بالندگی فردی است و هر فردی بر اساس تفاوتهای فردی و رشتهخود این مسیر را در سالهای مختلف کاری طی میکند. افراد پس از اشتغال، آینده شغلی خود را سنجیده و برای ارتقا شغلی تلاش میکنند. اعضای هیئت علمی نیز از ابتدای شروع فعالیت مسیر شغلی خود را دیده و در راستای طی کردن آن برنامهریزی میکنند. این مسئله در راستای رکود پیدا نکردن در کار مهم است که هم عضو هیئت علمی و هم وزارت علوم به دنبال آن باشد. در نتیجه آییننامه ارتقا به عنوان جهت دهنده فعالیت باید به علایق و توانمندی افراد نیز توجه کند.و تاحدودی فرد برای انتخاب مسیر شغلی آتی در چارچوب اصولی آزاد باشد. اما اکنون آیین نامه خیلی بسته است و بسته هم اجرا می شود.
توجه به ماهیت رشته ها به ویژه تفاوت رشته های علوم انسانی با سایرین از چه جهت حائز اهمیت است؟
یک رئیس دانشگاه در مصاحبهای از من پرسید که چرا در رشته شما مقاله ISI بسیار کم است، من 50 مقاله منتشر کرده ام. از او رشتهاش را پرسیدم که گفت مهندسی برق خوانده است. به او گفتم رشته من علوم تربیتی است و مقالات من به آسانی رشته شما در نشریات خارجی ISI منتشر نمیشود. به طور کلی انتشار مقاله ISI در رشته علوم انسانی سخت تر از رشته های مهندسی است.همچنین تضاد ها در رشته علوم انسانی بیشتر است. علت این موضوع را باید در ماهیت رشتههای علوم انسانی جست و جو کرد. از آن جا که حوزه علوم انسانی حوزه تفکر و اندیشه است تضاد و تعارضات در حوزه اندیشه و تفکر بسیار جدی است، برای مثال همین بحثهای سیاسی و جناحی در جامعه به دلیل تفکر متفاوت است اما در رشتههای دیگر مانند شیمی، الکترونیک و... چنین تعارضی در این حد وجود ندارد . لذا برای ارتقا نیز نباید شرایط یکسانی برای رشته ها در نظر گرفت زیرا رشته ها در شرایط و ماهیت متفاوتند.
چگونه می توان ماموریت گرایی را مطابق آیین نامه ایجاد کرد؟
از آنجا که در آییننامه به ماهیت رشتهها، بومیگرایی و مأموریت گرایی توجه نشده است باید وزارت علوم پس از تدوین آییننامه بخشی از اختیار را به دانشگاهها تفویض کند و جذب و ارتقای اعضای هیات علمی هم بر اساس شرایط رشته و ماموریت گروه مربوطه و دانشگاه باشد. در سالهای گذشته وزارت علوم به دانشگاهها و موسسات اعلام کرده است که میتوانند موادی را که وزارت علوم در آیین نامه به آن نپرداخته است را در نظر بگیرند. اما ابتدا باید ببینیم چرا این تعداد دانشگاه باید هرکدام یک رشته x را پذیرش دانشجو داشته باشند؟ دلیل باید مشخص شود و اینکه رسالت هردانشگاه چیست؟ اگر دسته بندی و ماموریت محوری بر اساس نیاز کشور و جامعه و رسالت دانشگاه مورد توجه قرار گیرد و قطب بندی علمی مناسبی صورت پذیرد؛ می توان بر آن اساس نیز تصمیم گرفت برای تنظیم و یا اصلاح آیین نامه. اما اگر این موارد مشخص نشود ناچارا مثل آیین نامه فعلی همه رشته ها یک دست دیده می شوند.
چه موانعی بر سر راه این مسئله وجود دارد؟
در زیر پوست دانشگاه مشکلاتی دیده و نادیده وجود دارد. صحبت های بسیاری انجام شده است تا برخی موارد در امتیازدهی لحاظ شود اما مشکلی که وجود دارد این است که کمیته منتخب و هیات ممیزه گاها با نظر رییس دستگاه انتخاب می شود. پس به نوعی تمام موارد منوط به تایید رئیس دانشگاه یا موسسه شده است. و اگر رئیس دانشگاه با فعالیت های شما مخالف باشد و اخلاق آکادمیک در فضای دانشگاه جریان نداشته باشد شما متضرر می شوید. برای مثال برخی اعضای هیئت علمی در برنامه های تلویزیونی شرکت میکنند یا برای روزنامه ها مطلب می نویسند اما برای هیچ کدام از این فعالیت ها امتیازی در نظر گرفته نشده است. همچنین اگر اساتید گزارش تخصصی 30 صفحه ای هم بنویسند اما چون کتاب و مقاله نیست ، امتیاز مقاله یا کتاب محاسبه نمی شود.
متاسفانه گاهی نوعی قلدری آکادمیک در گروههای علمی، دانشگاه ها و موسسات پژوهشی وجود دارد. در نشریات علمی از آن جا که اگر فردی سمتی در نشریه دارد ، محدودیت پذیرش امتیازات مقاله چاپ شده در همان نشریه را دارد ، گاهی دیده میشود که افراد دخیل در دو نشریه مقالات یکدیگر را در نشریههای خود چاپ میکنند.با یک نگاه به نشریات این موضوع قابل تامل است. همچنین در برخی موارد دیده شده است اگر اسم شخصی در مقاله و طرح پژوهشی آورده شود آن مقاله تایید خواهد شد در غیر این صورت مقاله را رد میکنند. اینها بخشی از بی اخلاقیهای موجود در فضای علمی و دانشگاهی کشور است که در راستای آیین نامه شکل میگیرند. تاکید می کنم حتی اگر این بی اخلاقی ها کم هم باشند ولی وجود دارند. مساله دیگر اینکه تعدد نظرات و با تفاوت دیدگاه ها در خصوص اصلاح آیین نامه ارتقا وجود دارد که یک جمع بندی منسجم را دشوار می کند.
انتهای بخش اول مصاحبه...
انتهای پیام/
نظر شما