معمای حل نشده ۲۰۲۱؛ جهان چگونه با طالبان تعامل خواهد کرد!

تحلیلگر اندیشکده شورای آتلانتیک معتقد است، کشورها هنوز نمی‌دانند چگونه باید پس از ۴۰ سال جنگ ویرانگر -از تهاجم شوروی گرفته تا عقب نشینی اخیر ایالات متحده- با کابل تعامل کنند.

به گزارش خبرنگار بین‌الملل ایسکانیوز، اندیشکده «شورای آتلانتیک» آمریکا در گزارشی به قلم «هریس صمد» به بررسی شرایط و الزامات به رسمیت شناختن طالبان توسط جامعه جهانی پرداخته است. از نظر نگارنده این گزارش، تعامل با طالبان به منظور به رسمیت شناختن حاکمیت این گروه بر افغانستان با پیچیدگی‌های زیادی مواجه است. در این گزارش، از جمله مواردی که حکمرانی طالبان را زیر سوال می‌برد، شبکه‌های تامین مالی این گروه در گذشته برشمرده شده است. این تحلیلگر آمریکایی تاکید می‌کند که اگر جامعه جهانی نتواند شیوه درستی برای تعامل با طالبان اتخاذ کند، تبعات آن نه تنها کشور افغانستان، بلکه همسایه‌های این کشور و حتی کل جهان را تهدید می‌کند.

متن کامل گزارش مذکور بدین شرح است:

افغانستان در شرایط حساسی در روابط خود  با سایر کشورها قرار دارد. هم طالبان و هم اکثر جامعه بین‌الملل رویکرد «انتظار و نظاره» را در ارتباط با افغانستان در پیش گرفته‌اند. زیرا کشورها هنوز نمی‌دانند چگونه باید پس از ۴۰ سال جنگ ویرانگر -از تهاجم شوروی گرفته تا عقب نشینی اخیر ایالات متحده- با کابل تعامل کنند.

در مسئله کمک‌های بشردوستانه، جامعه بین المللی عملکرد کاملا ناهماهنگی دارد؛ زیرا هر کشوری برنامه ارسال کمک‌های خود را [به طور مستقل] ادامه می‌دهد (به این دلیل که سرمایه‌های خارجی افغانستان همچنان مسدود است).

هیچ کشوری از نظر دیپلماتیک تمایل ندارد در به رسمیت شناختن حکومت طالبان پیش قدم شود. دلایل خوبی هم برای آن وجود دارد؛ بیم مشروعیت بخشیدن به این حکومت. طالبان اگر بخواهد توسط جامعه بین المللی پذیرفته شود، باید موارد متعددی را به اثبات برساند.

نادیده گرفتن افغانستان نیز به دو دلیل مهم اشتباهی خطرناک است.

نکته اول عدم وجود ارتباطات بین المللی -و عدم ارائه اهداف فراگیر و ارزش‌هایی که باید علاوه بر تعاملات در دستور کار این گروه قرار گیرد- باعث اعمال سیاست‌های نظیر روابط آشفته واشنگتن با پاکستان و همچنین عدم ارزیابی درست از چگونگی تاثیر تحولات اخیر منطقه در بلند مدت می‌شود.

‏ثانیا توانایی جامعه بین‌المللی برای پاسخگو کردن طالبان به تعهداتش تحت قوانین بین‌المللی حقوق بشر را کاهش می‌دهد.

رویکرد کنونی کوته بینانه است و از آنجایی که «داعش-ولایت خراسان» به روند تهدید افغانستان و همسایگانش ادامه می‌دهد، واشنگتن در خطر بازگشت به یک دستور کار محدود، ناکارامد در برابر تروریسم و بدون هیچ برنامه گسترده‌ای برای آنچه از افغانستان می‌خواهد، قرار دارد.

بحران‌های متقاطع با پیامدهای جهانی

بحران‌های متقاطع افغانستان –از جمله فروپاشی قریب‌الوقوع اقتصادی، همه‌گیری بیماری کرونا، وخامت اوضاع امنیتی، شبکه‌های مالی غیرقانونی و قاچاق گسترده- تهدیدی فوری برای خود افغانستان، منطقه و جامعه بین‌المللی است.

اگرچه برآورد سازمان بهداشت جهانی در مورد مرگ و میر ناشی از کوید ۱۹ در افغانستان از کمترین آمارها در ماه‌های اخیر بوده، اما سازمان ملل متحد در جولای اعلام کرد «به نظر می‌رسد آمار گزارش شده کمتر از میزان واقعی باشد که این به دلیل کمبود آزمایش‌های گسترده بوده است».

 افغانستان همچنین با فروپاشی «انسانی» و «اقتصادی» همراه با پیامدهای فاجعه آمیز مواجه است. سازمان ملل پیش‌بینی کرده که بیش از نصف جمعیت این کشور در زمستان امسال در معرض خطر گرسنگی قرار بگیرند. با توجه به اینکه عدم دسترسی به خدمات اولیه و استاندارد پایین زندگی عوامل محرک ستیزه‌جویی [در این کشور] است، این مسئله تنها چالش طولانی مدت ایجاد شده توسط داعش-ولایت خراسان و گروه‌های مشابه را پیچیده می‌کند. در عین حال به نظر می‌رسد وابستگی دیرینه طالبان به تامین غیرقانونی منابع مالی، قاچاق و حمایت از جنایات افزایش خواهد یافت. زیرا این گروه اکنون باید کل کشور را اداره کند و خدمات اساسی را -از مراقبت‌های بهداشتی و آموزش گرفته تا ایجاد امنیت و اجرای قانون- به میلیون‌ها نفر ارائه کند. این شبکه‌ها درهم تنیدگی‌های منطقه‌ای و بین المللی عظیمی دارند.

در نتیجه افغانستان همچنان با مشکلات زیادی مواجه است؛ پاکستان نیز که ده‌ها سال به طور مستقیم تحت تأثیر درگیری‌های افغانستان قرار داشته (و در حال حاضر میزبان میلیون‌ها پناهجوی افغان است) نیز پیامدهای این بحران‌ها را احساس خواهد کرد؛ مانند سایر کشورهای منطقه و جهان که این موج را حس خواهند کرد.

قدرت یک جبهه متحد

در صورتی که قدرت‌های خارجی به ارسال کمک‌های موقت خود به افغانستان بدون در نظر گرفتن سوال هماهنگ با یکدیگر ادامه دهند، نمی‌توانند طالبان که در پیشینه تاریخی خود همیشه ابهامی درباره قوانین حقوق بشر در مواضع رسمی خود داشته را در خصوص مسئولیت‌هایش پاسخگو کنند.

به آن به عنوان رویکرد «تفرقه بینداز و حکومت کن» نگاه کنید: جامعه بین‌المللی نمی‌تواند چارچوب گسترده‌تری را برای تعاملات بلندمدت ارزش‌محور با افغانستان ترسیم کند. بازیگران بین‌المللی به نوبه خود توافقات یکجانبه با طالبان را پیش می‌گیرند تا منافع خودشان را تامین کنند. چنین سناریویی به گروه طالبان قدرت نفوذ و گزینه‌هایی برای ابقای تاثیرات خود بدون نیاز به پاسخگویی در جامعه جهانی می بخشد.

به منظور پاسخگو کردن طالبان در قبال تعهداتش تحت قوانین بین‌المللی حقوق بشر، ابتدا باید جامعه جهانی بر سر الزامات روشن به رسمیت شناختن دیپلماتیک به توافق برسد و سپس آن را [به طالبان] ابلاغ کند.

 البته این مسئله به این معنا نیست که از کمک‌های بشردوستانه به عنوان یک اهرم تاکتیک استفاده شود؛ بلکه کمک‌ها باید بدون توجه به وضعیت سیاسی ارسال شوند. اما در عوض، طالبان مجبور است این تصور را در نظر بگیرد که برای ادغام بیشتر دولتش در نظام سیاسی جهانی فراتر از دریافت کمک‌های اضطراری، باید تعهدات واضح و قابل تاییدی را تحت قوانین بین المللی حقوق بشر بپذیرد. کمک‌ها نباید سیاسی شود؛ مسئله به رسمیت شناخته شدن و تعامل دیپلماتیک باید از منظر متفاوتی در نظر گرفته شود.

از همه مهمتر، معیارهای معین با محوریت امنیت انسانی برای به رسمیت شناختن دیپلماتیک نشانگر این است که کسانی که طالبان آنها را به عنوان شرکای بین المللی بالقوه خود می‌بیند، با چنین ارزش‌هایی همسو هستند و این گروه باید حداقل این ایده‌ها را در نظر داشته باشد که این تنها راه امیدواری برای تعاملات با جامعه جهانی خواهد بود. با این حال، استفاده از این اهرم برای پاسخگو کردن این گروه فقط در صورتی امکان پذیر است که ذینفعان خارجی دیدگاه مشترکی درباره تعاملات سیاسی افغانستان اتخاذ کنند.

چه باید کرد

پرسش محوری باید این باشد که چگونه –نه اینکه آیا– با افغانستان تعامل کنیم. جامعه بین المللی چگونه می‌تواند به جلو حرکت کند: در ادامه به این می‌پردازیم که جامعه بین المللی چگونه می‌تواند در این راستا حرکتی رو به پیشرفت داشته باشد.

  1. هر یک از کشورها یا گروه‌هایی که در سال‌های اخیر میزبان گفتگوهای چندجانبه بوده‌اند یا نقش‌های دیپلماتیک مهمی را ایفا کرده‌اند - مانند قطر، پاکستان، هند یا سازمان همکاری شانگهای- باید به عنوان یک واحد تشکیل جلسه دهند. این امر این نشان دهنده اهمیت نهادهای منطقه ای و محلی برای آینده افغانستان، به ویژه در پی خروج واشنگتن از این کشور است. نقش منطقه در سال‌های پیش رو پررنگ‌تر خواهد بود؛ زیرا اگر وضعیت دوباره به جنگ داخلی تبدیل شود، کشورهای همسایه (خارج از خود افغانستان) که این نهادها را نمایندگی می‌کنند بیشترین آسیب را خواهند دید.
  2. چنین نهادی باید بر سر یک مجموعه مختصر از ارزش‌ها و نکاتی که جامعه بین‌المللی در کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت  از دولت طالبان انتظار دارد -به‌ویژه برای زنان و اقلیت‌های مذهبی- پیش‌نویس کرده و به توافق برسد. این موارد ممکن است شامل معرفی مجدد آموزش دختران برای مقاطع تحصیلی بالاتر از ابتدایی و پس از آن در نظر گرفتن سهمیه برای فعالیت زنان در موسسات دولتی و عمومی با هدف نهایی توسعه تدریجی برابری جنسیتی باشد. این ایده‌ها باید همراه با تغییر نگرش گسترده‌تری از سوی رهبران طالبان صورت پذیرد. رویکردی که فرصت‌های برابر را برای زنان بدون متوسل شدن به انجام مقطعی -به جهت خاموش کردن اعتراضات- ایجاد می‌کند. با توجه به تسلط نگران کننده این گروه بر قدرت و توجه شدید به برداشت آن در خارج از افغانستان، این اهرم پتانسیل قابل توجهی برای حمایت از زنان و دختران افغان در مبارزه برای حقوق برابر دارد.
  3. حائز اهمیت‌ترین مورد این است که کمک‌های بشر دوستانه باید بدون توجه به وضعیت سیاسی افغانستان و در سطح جهانی با استفاده از دستگاه های اطلاعاتی جمعی بسیاری از قدرت‌ها مانند ایالات متحده، پاکستان، ایران، قطر، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و سایر کشورها ارسال شود. این نکته به جهت استفاده از تمام ظرفیت‌های موجود و اطمینان از رسیدن کمک به جمعیت هدف و به حداقل رساندن فساد و سوء استفاده در روند ارسال کمک‌های بشردوستانه است.

ترس از مشروعیت بخشیدن به طالبان بی دلیل نیست و تعجیل برای به رسمیت شناختن این گروه  نیز نادرست است. با این وجود مقاومت جهانی برای به رسمیت شناختن طالبان به صورت دیپلماتیک، باید با تصمیم آگاهانه و هماهنگ شده با جامعه بین الملل و نه محصول انفعال جامعه بین المللی باشد. پس از آن، چشم انداز به رسمیت شناختن طالبان به صورت دیپلماتیک باید به عنوان اهرم فشاری برای مسئولیت‌پذیری و پاسخگو ساختن طالبان مورد استفاده قرار گیرد. پیامدهای یک فروپاشی اقتصادی یا انسانی در افغانستان -اگر نگوییم جنگ داخلی- بسیار فراتر از مرزهای این کشور خواهد رفت و حداقل بر نزدیک به دو میلیارد نفر در جنوب آسیا تأثیر خواهد گذاشت.

انتهای پیام/

کد خبر: 1121270

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =