به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۱۵ تیرماه غزل شماره ۱۴ میپردازیم:
فال حافظ/ سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کُن بر این غریب / گفت در دنبالِ دل ره گم کند مسکین غریب
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار / خانه پَروردی چه تاب آرد غمِ چندین غریب
خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم / گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیر زلفت جایِ چندین آشناست / خوش فتاد آن خالِ مشکین بر رُخِ رنگین غریب
می نماید عکسِ می در رنگِ رویِ مهوشت / همچو برگِ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
بس غریب افتاده است آن مورِ خط گِردِ رُخَت / گرچه نَبوَد در نگارستان خط مشکین غریب
گفتم ای شامِ غریبان طرۀ شبرنگِ تو / در سحرگاهان حذر کُن چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقامِ حیرتند / دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب
شرح و تفسیر غزل شماره ۱۴ دیوان حافظ شیرازی
شرح و تفسیر بیت یکم
گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب / گفت در دنبالِ دل ره گم کند مسکین غریب
گفتم ای سلطان ماهرویان، به این بی کس و غریب رحم کن. در جوابم گفت : غربت در دنبال دل راهش را گم می کند . یعنی در اثر متابعت از هوای دل از حد اعتدال خارج شده و بالاخره دیوانه و شیدا می شود. یعنی کسانی که زمام اختیار را به دست دل می سپارند بالاخره سرگردان می مانند. [ دنبال = عقب و پشت سر هم . ره گم کند = در اینجا به معنی از حد اعتدال خارج شدن است . غریب = کسی که از وطن خود دور باشد ]
شرح و تفسیر بیت دوم
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار / خانه پَروردی چه تاب آرد غمِ چندین غریب
به جانان گفتم اندکی توقف کن و زود مگذر . جانان در جوابم گفت: معذورم بدار زیرا یک خانه پرورد ، غمِ این همه غریب را چگونه طاقت بیاورد . یعنی طاقت نمی آورد . [ معشوق می گوید اینکه می گویی توقف کن و زود مگذر تا عشاق اظهار غموم بکنند . اما من تحمل آن را ندارم چون که یک خانه پرور ، طاقت تحمل انظار بیگانه را ندارد تا چه برسد که عرض هموم آنها را بشنود . ( خانه پرورد = به کسی گویند که فقط در خانه محدود بوده و هرگز در خارج از منزل با بیگانگان اختلاط نکرده باشد مثل شاهزادگان)
شرح و تفسیر بیت سوم
خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم / گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
نازنینی که در بستر شاهانه سنجابی در خواب راحت آرمیده چه غم دارد از غریبی که تشک اش از خار و بالین اش از سنگ خاره باشد . یعنی جانانی که در نهایت رفاه و آسایش و با ذوق و صفا باشد چه می داند حال عشاق بیچاره را که چگونه اسیر درد و بلا و غم و اندوه اند . چه هر کس هر چه به سرش آمده همان را می داند . [ نازنین = دارای ناز . خار = تیغ . خاره = نوعی سنگ . بستر = تشک . سنجاب = حیوانی است به رنگ خاکستری که به پوستش هم سنجاب گویند]
شرح و تفسیر بیت چهارم
ای که در زنجیرِ زلفت جای چندین آشناست / خوش فتاد آن خالِ مشکین بر رُخِ رنگین غریب
ای جانان که جانِ این همه آشنا در زنجیر زلفت گرفتار شده. در آن رخ رنگین ، آن خال مشکین عجب زیبا واقع شده . کلمه غریب در این بیا به معنای عجیب است.
شرح و تفسیر بیت پنجم
مینماید عکسِ می در رنگ رویِ مهوشت / همچو برگِ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
عکس سرخی شراب بر چهره مهوشت، عجیب و غریب می نماید عینا مانند صفحه نسرین که برگ ارغوان بر رویش عجیب و غریب دیده می شود . یعنی از تاثیر باده ، سرخی صورت ات با سفیدی بشره ات متلون گشته و بی نهایت زیبا دیده می شود.
شرح و تفسیر بیت ششم
بس غریب افتاده است آن مورِ خط گردِ رُخَت / گرچه نَبوَد در نگارستان خط مشکین غریب
آن خط مشکین که چون مورِ سیاه در گردِ رخت سبز شده بسیار عجیب واقع شده . اگر چه در نگارخانه چین خط مشکین عجیب نیست . [ نگارستان = اسم خانه ای است در چین که نقاشی به نام مانی آن را پیدا کرده است و نقوش و تصاویر خود را در آن نقاش خانه رسم کرده است و غیر از مانی هر استادی که یک تصویر بدیع و غیر مکرر به وجود آورده در آن نقاش خانه نقش شده است . پس نگارستانی است پُر از نقوش غریبه که در اکثر کتب مذکور و مسطور است ]
شرح و تفسیر بیت هفتم
گفتم ای شامِ غریبان طرۀِ شبرنگِ تو / در سحرگاهان حذر کُن چون بنالد این غریب
گفتم ای جانان که طرّۀ شبرنگ تو سیاه تر از ظلمت شام غریبان است . اگر این عاشق غریب تو وقت سحر بنالد از گریه و زاری او هنگام سحر حَذر کن زیرا که آه و ناله سحری بسیار موثر واقع می شود. [ طرّه = قسمت بالای پیشانی که به سر متصل می شود ]
شرح و تفسیر بیت هشتم
گفت حافظ آشنایان در مقامِ حیرتند / دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب
جانان همی که سخنان حافظ را شنید. گفت: حافظ، آشنایان در مقام حیرت اند. پس اگر غریبی چون تو غمین و بیمار بنشیند بعید نیست . یعنی عشاقی که قدیمی و آشنایند . برای وصلت وسیله نیافته و در حیرت اند . پس تو که مرد غریب و بیگانه هستی اگر ملول و غمین بنشینی عجیب نیست.
انتهای پیام/
نظر شما