تفسیر غزل حافظ/ ای شاهد قدسی که کِشَد بندِ نقابت

برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۱۹ تیرماه غزل شماره ۱۵ می‌پردازیم:

فال حافظ/ ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

ای شاهد قدسی که کِشَد بندِ نقابت / وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
خوابم بشد از دیده در این فکرِ جگرسوز / کاغوش که شد منزلِ آسایش و خوابت

درویش نمی پُرسی و ترسم که نباشد / اندیشه آمرزش و پروای ثوابت
راهِ دلِ عشاق زد آن چشمِ خماری / پیداست از این شیوه که مستست شرابت

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت / تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی / پیداست که نگارا بلند است جنابت

دور است سرِ آب از این بادیه هشدار / تا غولِ بیابان نفریبد به سرابت
تا در رهِ پیری به چه آئین رَوی ای دل / باری به غلط صرف شد ایامِ شبابت

ای قصرِ دلفروز که منزلگه اَمنی / یارب مکُناد آفت ایام خرابت
حافظ نه غلامیست که از خواجه گُریزد / صلحی کُن و بازآ که خرابم ز عتابت

شرح و تفسیر غزل شماره ۱۵ دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر بیت یکم

ای شاهدِ قدسی که کِشد بندِ نقابت / وی مرغِ بهشتی که دهد دانه و آبت

ای محبوب قدسی یا ای فرشته قدسی ، که بندِ نقابت را باز می کند ؟ یعنی که به تماشای دیدار مطهّرت مشرف می گردد ؟ بند کشیدن کنایه از دیدن روی محبوب است . یعنی وصالت برای که میسّر می گردد . و ای مرغ بهشتی دانه و آب تو را که می دهد ؟ یعنی مأکولات و مشروبات تو را که تهیه می کند .

شرح و تفسیر بیت دوم

خوابم بشد از دیده در این فکرِ جگرسوز / کاغوش که شد منزلِ آسایش و خوابت

خوابم از چشم رفت از این فکر جگرسوز که آغوش که خوابگاه تو شد یعنی در آغوش که خوابیده و غنوده ای .

شرح و تفسیر بیت سوم

درویش نمی پُرسی و ترسم که نباشد / اندیشه آمرزش و پروایِ ثوابت

احوالی از درویش نمی پُرسی یعنی درویش را مورد تفقد قرار نمی دهی . می ترسم که فکر آمرزیدگی و کسب ثواب نداشته باشی . یعنی از اینکه احوالی از درویش نمی پُرسی و به حالش رسیدگی نمی کنی . می ترسم که از احوال مذکور در تو نباشد یعنی فکر مورد عفو قرار گرفتن و کسب ثواب نداشته باشی.

شرح و تفسیر بیت چهارم

راهِ دلِ عشاق زد آن چشمِ خماری / پیداست از این شیوه که مستست شرابت

آن چشم مخمورانه راهِ دلِ عشاق را زد یعنی با تیر غمزه و مژگان خود دل عشاق را دیوانه کرد . از این شیوه و صنعت پیداست که شرابت قتال است . یعنی از شدت مستانگی است که چشمانت دل ها را دیوانه کرد و مستانگی شدید هم از قتال بودن شراب است.

شرح و تفسیر بیت پنجم

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت / تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت

تیری که از غمزه بر دلم زدی به هدف اصابت نکرد و خطا رفت . عجبا ، فکر صائب تو بعد از این چه تدبیر کند . یک تیر دیگر هم می زند به قلبم ؟ یا اینکه اهمال نموده و ترک می کند.

شرح و تفسیر بیت ششم

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی / پیداست نگارا که بلند است جنابت

هر ناله و فریاد و فغانی که کردم نشنیدی . معلوم می شود ای نگار، پیشگاه تو خیلی بلند است و رفیع . یعنی از کمال رفعت ناله کسی به آنجا نمی رسد که بشنوی . چنانکه گفت اند : یارب غمِ ما را که به عرضِ تو رساند / کانجا که تویی باد رسیدن نتواند.

شرح و تفسیر بیت هفتم

دور است سرِ آب از این بادیه هشدار / تا غولِ بیابان نفریبد به سرابت

در این بادیه عشق ، سرچشمه وصال دور است . عقلت را جمع کن که غول یعنی رقیب ، تو را با دروغ گول نزند . یعنی با دادن وعدۀ وصال جانان ، تو را به تهلکه نیاندازد . [ هشدار = در اینجا به معنی عقلت را جمع کن . غول = آدم بیابانی را گویند که به عقیده عوام الناس وجود خارجی دارد ولی حدیث شریف نفی کرده است ]

شرح و تفسیر بیت هشتم

تا در رهِ پیری به چه آئین رَوی ای دل / باری به غلط صرف شد ایامِ شبابت

ای دل عجبا که در طریق پیری یعنی هنگام پیری به چه آیین و به چه طریق سلوک می کنی . ایام جوانی تو که بیهوده تلف شد . یعنی جوانی را با غرور و جهالت گذراندی . لااقل در پیری جبران کن . [ آیین = اسلوب و قانون . باری = لااقل . شباب = جوانی ]

شرح و تفسیر بیت نهم

ای قصرِ دلفروز که منزلگه اَمنی / یارب مکُناد آفتِ ایام خرابت

خواجه به قصر جانان خطاب کرده و می فرماید : ای قصری که سبب سرور و خوش حالی می باشی و منزلگه دوستی و آشنایی هستی . از خدا مسئلت می نمایم که آفت ایام خرابت نکند . [ دلفروز = باعث سرور خاطر . آفت = بلا ]

شرح و تفسیر بیت دهم

حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد / صلحی کُن و بازآ که خرابم ز عتابت

حافظ غلامی نیست که از خواجه خود بگریزد . یعنی اگر هزار بلا هم بیند از خواجه خود فراری نمی شود . حالا لطف کن و خشم و غضب را ترک کن یعنی از رویه ات عدول کن که از عتاب ات خرابم . [ حافظ از جور و جفایت تو را ترک نمی کند و از پیشت نمی رود اما از عتاب ات بیش از حد متالم است . پس حالا لطف کن و عتاب را ترک کن . ( عتاب = آزردن . بازآ = در اینجا به معنی عودت و عدول است ) ]

انتهای پیام/

کد خبر: 1188921

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =