تفسیر غزل حافظ / لعلِ سیرابِ بخون تشنه لبِ یارِ من است

برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۱۶ شهریور غزل شماره ۵۱ می‌پردازیم:

بیشتر بخوانید:

فال حافظ/ طفیل هستی عشقند آدمی و پری

لعلِ سیرابِ بخون تشنه لبِ یارِ من است / وز پیِ دیدن او دادن جان کارِ من است
 شرم از آن چشمِ سیه بادش و مژگانِ دراز / هر که دل بُردنِ او دید و در انکار من است

ساروان رخت به دروازه مبر کآن سر کُو / شاه راهیست که منزلگه دلدار من است
بندۀ طالعِ خویشم که درین قحطِ وفا / عشقِ آن لولی سرمست خریدارِ من است

طبلۀ عطرِ گل و زلفِ عبیر افشانش / فیضِ یک شمه ز بویِ خوشِ عطارِ من است
باغبان همچو نسیمم ز درِ خویش مران / کآبِ گلزارِ تو از اشکِ چو گلنارِ من است

شربتِ قند و گلاب از لبِ یارم فرمود / نرگسِ او که طبیبِ دلِ بیمارِ من است
آنکه در طرزِ غزل نکته به حافظ آموخت / یارِ شیرین سخنِ نادره گفتارِ من است

شرح و تفسیر غزل شماره ۵۱ دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر بیت یکم

لعلِ سیرابِ بخون تشنه لبِ یارِ من است / وز پیِ دیدن او دادن جان کارِ من است

لعل به خون تشنه و تر و تازه ، لب یار من است . و برای دیدن لب یار یا برای دیدن خودِ جانان و یا بعد از دیدن جانان و یا لب جانان ، کارِ من جان دادن است . [ لعل = اسم یک گوهر مشهور و معین / سیراب / در لغت به معنی از آب سیر گشته ولی مجازاََ به معنی طراوت و لطافت است / به خون تشنه = تشنه خون ، عبارت است از سرخی زیاد ]

شرح و تفسیر بیت دوم

شرم از آن چشمِ سیه بادش و مژگانِ دراز / هر که دل بُردنِ او دید و در انکار من است

از آن چشمان سیاه و مژگانِ دراز ، شرمش باد هر آن که دلبری و شیوۀ آن جانان را دیده و با وجودِ این در انکار من است . یعنی شرمنده باد آن کسی که سود او جنون و رسوایی مرا انکار می کند . زیرا جانان با آن چشم و مژگان به هر که توجه کند . اسیر کمند عشق می کندش و بعد از عشق دیوانگی و جنون ضروری است . [ برخی گویند : غرض از انکار من یعنی عشق مرا انکار می کند . یعنی گوید تو عاشق نیستی ]

شرح و تفسیر بیت سوم

ساروان رخت به دروازه مبر کآن سر کُو / شاه راهیست که منزلگه دلدار من است

ای ساربان رخت و اثواب مرا از دروازۀ شهر بیرون مبر ، زیرا سر کوی آن جانان شاه راهی است که هم آنجا سر منزل دلدار من است . یعنی مسیر و گردشگاهش است . زیرا آن محله و آن سر کوی ، مجمع دلبران است . پس در اینصورت آنجا را ترک می کنی کجا می روی . [ ساربان = شتربان / رخت = اثواب خانه / دروازه = درهای محله که شب ها برای ایمن ماندن از ورود دزد بسته می شود / شاهراه =یعنی بهترین راه زیرا شاه به معنای بهتر و خوب است / سر منزل = ابتدای محل نزول ]

شرح و تفسیر بیت چهارم

بندۀ طالعِ خویشم که درین قحطِ وفا / عشقِ آن لولی سرمست خریدارِ من است

غلام طالع خود هستم که در این قحطی وفا ، یعنی در دورانی که کسی به کسی وفا نمی کند . این از اقبال من است که عشق و محبت آن لولی مرا بی اختیار به خود جذب نموده ، عاشق خود کرده است. [ قحط = نایاب / قحط وفا = کسی به کسی وفا نکند / لولی = نام طایفه ای از کولیان عجم است که مابین شیراز و اصفهان ییلاق قشلاق دارند / سرمست = سرخوش ]

شرح و تفسیر بیت پنجم

طبلۀ عطرِ گل و زلفِ عبیر افشانش / فیضِ یک شمه ز بویِ خوشِ عطارِ من است

طبلۀ عطر گل ، مراد خود گل است و زلف عبیر افشان ، باز هم مراد خود گل است ، یک فیض جزیی است از بوی خوش عطار من . یعنی گل ، بوی خوش و معطر خود را از جانان من استقاضه کرده است . حاصل کلام : بوی خوشی که در گل وجود دارد یک شمه و یک ذره از بوی خوش جانان من است . [ طبله = تقریباََ مثل طبق است ولی گرد نیست / فیض = در اصطلاح بهره و نفعی به کسی رسیدن ]

شرح و تفسیر بیت ششم

باغبان همچو نسیمم ز درِ خویش مران / کآبِ گلزارِ تو از اشکِ چو گلنارِ من است

ای باغبان مرا چون نسیم از درِ باغ مَران . یعنی نسیم ، درِ باغ قرار نگرفته زود می گذرد . پس حالا مرا هم مانند نسیم مکن . یعنی زود از درِ باغ مرانم . بلکه بگذار وارد باغت شوم و آن را سیر و تماشا نمایم و در گوشه ای از آن قرار بگیرم . زیرا آب گلزار تو از اشک چون گلنار چشم من است . یعنی باغت از اشک چشم من سیراب می شود . [ باغبان = باغ چی یا باغچه چی ]

شرح و تفسیر بیت هفتم

شربتِ قند و گلاب از لبِ یارم فرمود / نرگسِ او که طبیبِ دلِ بیمارِ من است

چشمان چون نرگس او که طبیب دلِ خستۀ من است . برای مداوا از لب یار شربت گلابدار برایم تجویز کرده است .

شرح و تفسیر بیت هشتم

آنکه در طرزِ غزل نکته به حافظ آموخت / یارِ شیرین سخنِ نادره گفتارِ من است

آنکه در طرز و اسلوب غزل گفتن به حافظ نکته آموخت . یار شیرین بیان و نادره گفتار من است . [ طرز = نمط و اسلوب / نادره گفتار = مراد از کسی که سخنان او را کسی دیگر نتواند بگوید ]

کد خبر: 1197011

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =