در سالهای اخیر، رشد سریع رسانههای اجتماعی در کشورهای در حال توسعه، توجه بسیاری از پژوهشگران علوم اجتماعی را به تأثیر این رسانهها بر نگرشهای سیاسی و هویت اجتماعی معطوف کرده است. مقالهی «الگوهای جهانی استفاده از رسانههای اجتماعی و احساسات سیاسی» نوشتهی احسان شاهقاسمی، فرزاد غلامی و زهره علیخانی، اعضای هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه تهران، تلاشی است در همین راستا. این مقاله در سال 2025 در نشریهی بینالمللی Discover Global Society منتشر شده است.
نویسندگان با استفاده از دادههای ثانویهی معتبر از مرکز پژوهشی Pew، تلاش کردهاند رابطهی میان ویژگیهای جمعیتشناختی، میزان استفاده از رسانههای اجتماعی، و نگرشهای سیاسی را در چند کشور بررسی کنند. هدف اصلی پژوهش، پاسخ به این دو پرسش است:
۱. آیا متغیرهای جمعیتی مانند سن، جنسیت، دینداری و اندازه خانواده بر احتمال استفاده از رسانههای اجتماعی اثر دارند؟
۲. آیا استفاده از رسانههای اجتماعی با دو شاخص سیاسی رضایت از دموکراسی و احساس تعلق جهانی رابطه دارد؟
مرکز پژوهشی Pew Research Center، نهادی مستقل، غیرانتفاعی و معتبر در ایالات متحده است که دادههای تجربی در حوزههای اجتماعی، سیاسی، رسانهای و فرهنگی تولید میکند. دادههای پیمایشی این مرکز، که از طریق روشهای استاندارد و علمی گردآوری میشوند، بهصورت عمومی در دسترس هستند و پژوهشگران میتوانند فایلهای داده و گزارشهای تحلیلی آن را از وبسایت رسمی Pew دریافت کنند. دسترسی آزاد به چنین منابعی، امکان تحلیل تطبیقی و بینالمللی را برای پژوهشگران کشورهای مختلف، بهویژه در غیاب پیمایشهای گسترده بومی فراهم میکند.
مقاله با تمرکز بر دادههای ده کشور از جمله هند، اندونزی، برزیل، نیجریه، کنیا و آفریقای جنوبی، به تحلیل آماری روابط میان متغیرهای جمعیتی، فرهنگی و سیاسی پرداخته است. از روشهایی مانند آزمون t مستقل، آزمون منویتنی و رگرسیون لجستیک استفاده شده تا اثر هر متغیر بهصورت دقیق تحلیل شود. به دلیل حجم بالای دادهها و تنوع کشورها، یافتههای این مقاله قابلیت تعمیم بالایی دارند و میتوانند پایهای برای سیاستگذاری رسانهای و آموزش سواد دیجیتال در کشورهای غیرغربی باشند.
نکته مهم در این مقاله، بهرهگیری از بانک دادههای پیمایشی جهانی، بهویژه دادههای معتبر و قابل اعتماد Pew است. در شرایطی که انجام پیمایشهای سراسری در ایران با موانعی روبهروست، چنین منابعی فرصتی ارزشمند برای پژوهشگران ایرانی فراهم میکند. این مقاله نمونهای موفق از پژوهش دادهمحور جهانی با رویکرد بومی است؛ الگویی که میتواند الهامبخش بسیاری از پژوهشگران در کشورهای در حال توسعه باشد.
از یافتههای مهم مقاله آن است که جنسیت و کشور محل زندگی، قویترین عوامل پیشبینیکننده برای احتمال استفاده از شبکههای اجتماعی هستند. این نشان میدهد که متغیرهای زمینهای فرهنگی و اجتماعی در الگوهای مصرف رسانهای نقش محوری دارند. در کنار آن، سن و دینداری (بر اساس دفعات دعا) نیز با استفاده از شبکههای اجتماعی رابطه دارند، اما این رابطه نسبتاً ضعیف است. همچنین، رضایت از دموکراسی و احساس همبستگی جهانی نیز با استفاده از رسانههای اجتماعی مرتبطاند، اما اندازه اثر این متغیرها بسیار ناچیز گزارش شده است.
از جمله نقاط قوت مقاله میتوان به استفاده از دادههای معتبر، قابلیت مقایسهی کشورها، تمرکز بر جنوب جهانی، و دقت در گزارشهای آماری اشاره کرد. انتخاب کشورهایی چون کنیا، نیجریه و هند نشان میدهد که نویسندگان آگاهانه تلاش کردهاند از سوگیری رایج پژوهشهای غربمحور فاصله بگیرند. همچنین، ذکر اندازه اثر و استفاده از آزمونهای مناسب آماری، شفافیت علمی مقاله را افزایش داده است.
با این حال، مقاله محدودیتهایی نیز دارد. نخست، مطالعه از نوع ثانویه و مقطعی است و نمیتوان از آن رابطهی علّی استخراج کرد. برای مثال، مشخص نیست که آیا استفاده از شبکههای اجتماعی باعث کاهش رضایت از دموکراسی میشود یا برعکس، افراد ناراضی بیشتر به شبکهها روی میآورند. دوم، رسانههای اجتماعی بهصورت کلی سنجیده شدهاند و تفاوت پلتفرمها نادیده گرفته شده؛ در حالیکه هر پلتفرم ساختار الگوریتمی خاص خود را دارد. سوم، تنها دو شاخص سیاسی بررسی شدهاند و شاخصهای کلیدیتری مانند قطببندی، مشا رکت آنلاین یا اعتماد سیاسی حذف شدهاند.
همچنین، اثرات ساختاری کشورها مانند وضعیت مقررات اینترنتی، سطح سواد دیجیتال، یا زیرساختهای فناوری در مدل لحاظ نشدهاند. در نهایت، اندازه اثر بسیاری از روابط معنادار آماری بسیار پایین است و کاربرد عملی چندانی برای سیاستگذاری ندارد؛ هرچند نویسندگان این نکته را بهاختصار بیان کردهاند.
در جمعبندی، این مقاله گامی مهم در جهت استفاده از دادههای پیمایشی معتبر برای تحلیل رفتار کاربران رسانههای اجتماعی در کشورهای جنوب جهانی است. بهرهگیری از منابع دادهای باز مانند Pew نهتنها کیفیت پژوهشها را افزایش میدهد، بلکه زمینهای فراهم میکند تا پژوهشگران ایرانی نیز بتوانند در غیاب پیمایشهای ملی، از ظرفیتهای جهانی برای مطالعات اجتماعی و ارتباطی بهره بگیرند.
تلاش نویسندگان در طراحی این پژوهش و استفاده آگاهانه از دادههای بینالمللی، شایسته احترام و قدردانی است. امید است ادامهی این مسیر با پژوهشهای بومیسازیشده و اجرای پیمایشهای میدانی در داخل کشور تقویت شود.
انتهای پیام/
نظر شما