به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، در دل مرزهای غربی ایران تاریخ تلخی از جنایت و خشونت نهفته است. نویسندگانی از جمله کیانوش گلزار راغب با نوشتن کتاب هایی چون «عصرهای کریسکان»، «قندیل»، «سیطره» و «بردهسور»، دریچهای تازه برای نسل امروز گشودهاند، دریچهای که از پشت ایدئولوژی و شعار عبور میکند و به واقعیتهای تیره و سنگین پشت مرزها مینگرد.
گروههایی مثل کومله، دموکرات و پژاک، سالها به نام حمایت از کرد و آزادی کردستان فعالیت کردهاند. اما روایت رسمی این فعالیتها همیشه یکجانبه بوده است. در حالی که آنسوی پرده، جنایاتی است که بازماندگان، شاهدان محلی و برخی اسناد تاریخی از قتل، سرقت، تجاوز و آزار غیرنظامیان سخن گفتهاند که کمتر در رسانههای عمومی منعکس شده است.
افزون بر کومله و دموکرات، پژاک (وابسته به حزب کارگران کردستان، PKK) نیز در مرزهای ایران حضور نظامی داشته است. از سوی مردم محلی و بازماندگان، روایتهایی مبنی بر ربایش یا سوءاستفاده مطرح شده است. این روایتها در بستر تاریخی محلی، جایی که مرز، امنیت را به ابزاری برای فشار مبدّل میسازد اهمیت دوچندانی مییابد.
چرا این مسائل باید برای مردم روشن شود؟ نخست، به خاطر عدالت تاریخی، نسلهای کرد در ایران حق دارند بدانند که میان مقاومت مشروع و خشونت مضر، کدام بخش از مبارزه آنها به چه قیمتی رقم خورده است. دوم، برای پیشگیری از تکرار آن؛ اگر جنایات گذشته به درستی شناسایی شوند، میتوانند آینهای برای راهبردهای آینده باشند. مبارزه با تبعیض باید با اخلاق انسانی همراه باشد و گروهها باید در پاسخگویی به اعمال خود مسئولیتپذیر باشند. سوم، برای گفتوگوی میان جامعه کرد و دیگر اقوام ایرانی، شناخت مشترک از تاریخ گام نخست اعتماد متقابل و همزیستی پایدار است.
در این مسیرِ بازخوانی تاریخی، کتابهای کیانوش گلزار راغب نقشی محوری ایفا میکنند. این آثار، نه صرفاً یک روایت ایدئولوژیک، بلکه پژوهشهای میدانی و مستندند که از دل روستاها، اردوگاهها و خاطرات بومی بیرون آمدهاند. راغب با نگاهی داستانی و تاریخی، روایتهایی را جمعآوری کرده که بیصدا در زوایای فراموششده مرزها پنهان شدهاند. در «عصرهای کریسکان»، او زندگی مردمانی را به تصویر کشیده که در سایهٔ منازعه، قربانی دو نوع گروههای مسلح کردی شدهاند. در «قندیل»، خاطراتی از اردوگاهها و جنگ سرد کردستان به چشم میخورد، بخشهایی که اغلب در تاریخ عمومی ثبت نشدهاند.
در «سیطره»، راغب به تحلیل ساختاری قدرت در این گروهها میپردازد، چگونه ایدئولوژی مبارزه با ظلم، به موقعیتهای قدرت بدل شد و این موقعیتها گاه تا حد کنترل زندگی مردم محلی پیش رفتند. «بردهسور» نیز گوشهای دیگر از تاریکی را آشکار میکند، چگونگی سوءاستفاده از زنان، رابطهی نیروهای مسلح تروریستی با جامعه محلی، و هزینه انسانی که با شعار «آزادسازی کردستان» پرداخت شده است.
در همین راستا کیانوش گلزار راغب نویسنده کتاب های فوق در گفتوگو با ایسکانیوز در پاسخ به این سوال که نوشتن کتابهایی با موضوع جنایات گروهکهای مرزهای کردستان از کجا شروع شد گفت: نگارش این کتاب ها در واقع از نگارش کتاب «شنام» شروع شد. این کتاب که در سال ۸۹ چاپ شد در واقع خاطرات شخصی خودم بود یعنی همان عملیات شنان در مریوان به فرماندهی حاج احمد متوسلیان و متعاقبا اسارت خودم و برادرم به دست سازمان کومله و دورهای که با شهادت برادرم و اسارت ۱۴ ماهه من ادامه پیدا کرد و آنجا با آقای سعیدزاده راوی کتاب عصرهای کریسکان و آقای خداداد مطلق راوی کتاب برده سور آشنا شدم.
وی با بیان اینکه میتوان گفت کتاب های شنام، عصرهای کریسکان و برده سور یک سه گانهای را تشکیل میدهد که تماما درون سازمان کومله در فضای کردستان و با محوریت اسارت و شهادت دوستان در دوران اسارتشان شکل گرفته است تصریح کرد: هر کدام از این افراد قصههای متفاوتی در دل اسارت زندان کومله و دموکرات دارند. خارج از آن سه گانه که مربوط به خاطرات خودمان در دوران دفاع مقدس است و خارج از آن خاطرات دوران اسارت گنجینه ارزشمندی است که حاکی از تلاش، مبارزه، خودباوری و جانفشانی رزمندگان دوران دفاع مقدس است و میتواند سرمشق و الگویی برای تمام دوران قرار بگیرد.
گلزار راغب اظهار کرد: در واقع ما با خاطرات کردستان با یک سری خاطرات تاریخی صرف مواجه نیستیم بلکه با یک موضوع به روز مواجهیم یعنی همچنان گروهکها فعال هستند و گاهی اوقات که فرصت پیدا میکنند جامعه را به سمت تنش و اغتشاش میکشانند و کتاب های بعدی ما موضوع روز جامعه ما است که به آن وارد شدیم و شاید بتوان گفت برای اولین بار است که وارد مقولههایی از جمله مسئله نفوذ جاسوسی شدیم که در کتاب سیطره خاطرات آقای نادر کیانی یک نیروی نفوذی به دل سازمان کومله و دموکرات است که مدت ۷ سال با جانفشانی در آنجا به اسرار درونی این گروهکها دست پیدا کردند و ثمره کارهایش باعث میشود که اطلاعات بسیار گران قیمتی به دست نیروهای امنیتی ما بیفتد.
وی در پاسخ به این سوال که اسم آقای نادر کیانی راوی کتاب سیطره واقعی است یا از اسم مستعار استفاده شده بیان کرد: این اسم واقعی خودشان است و از اسم مستعار استفاده نکردند و خودشان بیان میکنند که اگر در آنجا گم شدند و کسی به ایشان دسترسی پیدا نکرد بتوانند پیگیری کنند تا بدانند ایشان کجا هستند. ایشان بدون هماهنگی به دل خطر میرود بخاطر همین است که نادر کیانی به عنوان یک نیروی نفوذی مسلط در دل گروهکها لرزه انداخته و این اتفاق بین سالهای ۸۰ تا ۸۷ افتاده است.
نویسنده کتاب سیطره ادامه داد: خیلی دلم میخواست با توجه به شعارهای جذابی که گروهکها در تبلیغاتشان به کار میگیرند واقعاً ببینیم که عملاً خودشان چقدر پایبند به شعارهایشان هستند. اگر کسی دنبال اطلاعات در خصوص شعار «زن ،زندگی، آزادی» از شعار تا عمل است کتاب سیطره در خصوص سازمان کومله و کتاب قندیل در خصوص سازمان پژاک را مطالعه کند. میبینیم که وقتی شعار جذابی به نام «زن، زندگی، آزادی» میدهند عملاً به کجا منتهی میشود و شاهدیم که عملا زنان و نوجوانان ما را به چه سقوطی در دل گروهکها میکشانند.
وی با اشاره به اینکه مطالب داخل این کتابها کاملا مستند است افزود: دست ما در این ژانر خیلی بسته است. به لحاظ رعایت مسائل امنیتی و رعایت حال راویان خیلی از مطالب را نتوانستیم داخل کتاب بیاوریم و ضمن اینکه محتوای کتابها کاملاً مستند است اما بسیاری از مستندات هم نمیتوانستیم بازگو کنیم زیرا باعث لو رفتن محل زندگی افراد، وابستگان یا عوامل دخیل میشد اما ما سعی کردیم که کتاب را به شیوهای نگارش کنیم که جاذبههای داستانی و قصه پردازی را در دل خودش ایجاد کنیم و هیچگونه تخیل و داستان پردازیای در نوشتن آنها دخیل نشده است.
گلزار راغب در پاسخ به این سوال که فرق گروهک کومله و دموکرات و پژاک و پکک در چه چیزی است گفت: مایی که ۵۰ سال است روی اینها کار میکنیم هنوز به صورت دقیق متوجه نشدیم که فرق کومله و دموکرات و بقیه گروهکها چیست. همه اینها مدعی آزادی کردستان هستند و به اصطلاحا برای مردم کرد میجنگند اما از طرفی میبینیم که دائما به جان هم میافتند و همدیگر را قتل عام میکنند و به همدیگر انگ میزنند. خود کومله حالا تبدیل به سه شاخه کومله کمونیستی، کومله زحمتکشان و کومله مهتدی شده است و انشعابات اینها به قهقرا رفته است. در واقع میتوان گفت شعار همه اینها آزادی است و در عمل چیز دیگری را ثابت میکنند.
وی در پاسخ به این سوال که وضعیت هم اکنون این گروهکهای تروریستی چگونه است تصریح کرد: در سال ۶۲ و ۶۳ عملیاتهایی صورت گرفت و از کردستان ایران اخراج شدند و وارد خاک کردستان عراق شدند و در آنجا صدام پایگاههایی در اختیار اینها قرار داد و عملا به پادو و نوچه صدام حسین تبدیل شدند و بر علیه ایران اقدام میکردند و با بمباران حلبچه تعداد زیادی از اینها کشته شدند و تعدادی توسط ایران دستگیر شدند. از طرف دیگر با توجه به اینکه از صدام حسین حمایت میکردند از چشم مردم کردستان ایران و عراق افتادند یعنی زمانی که عراق حلبچه را بمباران کرد به جای اینکه به حمایت از مردم کرد ایران یا عراق اقدامی انجام دهند به حمایت از صدام پرداختند و حتی حملات صدام را محکوم هم نکردند.
نویسنده کتاب برده سور در پایان سخنانش عنوان کرد: این گروهکها تا سالها در درون اردوگاهها منزوی و گوشه گیر شدند و امکان نفوذ به داخل ایران را هم کمتر پیدا کردند اما در سالهای اخیر با حضور رسانهها و شبکه های اجتماعی یک مقدار نمایش بیشتری دارند اما عملا قدرتی ندارند برای مثال وقتی میگوییم اردوگان فکر نکنید که چند هزار نفر حضور دارند بلکه اردوگاهی که با خانواده نهایتا به ۲۰۰ نفر برسند آنجا هستند اما گاها تیمهای خرابکاری به داخل ایران میفرستند که خودنمایی کنند و بگویند ما هنوز هستیم.
انتهای پیام/
نظر شما