نگاه مدیران دانشگاهی به کارآفرینی، لوکس و شعارگونه است

مدیران دانشگاهی، نگاهی لوکس و شعاری به کارآفرینی دارند، به همین دلیل سرعت حرکت دانشگاه‌ها به سوی کارآفرینی بسیار کمی است و در نتیجه فرصت‌های زیادی برای پیشرفت کشور از دست خواهد رفت.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری ایسکانیوز، رشته کشاورزی تنها رشته‌ دانشگاهی در ایران است که دارای گرایشی مرتبط با کارآفرینی است. جستجوی عبارت کارآفرینی در سامانه‌های مقالات علمی، نشان می‌دهد که تعداد زیادی از مقالات این حوزه حاصل پژوهش‌های دانشجویان و استادان گرایش ترویج و آموزش کشاورزی و توسعه روستایی است. استادان این رشته معتقدند، کشاورزی به دلیل تنوع شغلی و ظرفیت‌هایی که در روستاها وجود دارد، فرصت خوبی برای رشد کارآفرینی است.

در این راستا با روح الله رضایی دانشیار گروه ترویج و آموزش کشاورزی و توسعه روستایی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان، درباره کارآفرینی در رشته کشاورزی و مشکلات آن در دانشگاه‌های ایران گفت‌وگو کردیم که در ادامه آمده است؛

مهندسی کشاورزی تنها رشته‌ای است که گرایشی با محتوای موضوعات کارآفرینی دارد. به نظر شما این گرایش چه مزایا و فرصت‌هایی برای رشته کشاورزی فراهم می‌کند؟

من بیش از ۱۰ سال است که در دانشگاه زنجان با مباحث کارآفرینی درگیر بوده‌ام، چه در قالب آموزشی و چه در قالب پژوهشی مانند پایان‌نامه‌های دانشجویی یا ارائه دروس برای دانشجویان لیسانس و تحصیلات تکمیلی.

کارآفرینی در همه رشته‌ها از جمله رشته‌های کشاورزی، موضوع مهمی است. البته ماهیت رشته‌های کشاورزی به لحاظ تنوع شغلی که در آن بیش از ۴۰ رشته یا زمینه شغلی وجود دارد و همچنین به لحاظ پتانسیل و ظرفیت ظرفیت بسیار زیاد مناطق روستایی، به گونه‌ای است که اهمیت کارآفرینی در این رشته دوچندان است.

تعداد دانش‌آموختگان رشته‌های کشاورزی در سالهای اخیر افزایش یافته است. به این موضوع از دو زاویه می‌توان نگاه کرد، از یک سو این افزایش منابع انسانی فرصت است و از سوی دیگر تهدید.

اگر منابع انسانی را مهمترین منبع در کشور محسوب کنیم، از این نظر دست ما در بخش کشاورزی باز است. البته به شرط این که برنامه و خط‌مشی درستی برای استفاده از این منابع انسانی وجود داشته باشد؛ اما اگر نگاه و برنامه‌ریزی درستی برای ورود این دانش‌آموختگان به عرصه‌های کسب و کار وجود نداشته باشد، می‌تواند به تهدید تبدیل شده و باعث بروز بحران بیکاری و نارضایتی شود.

نزدیک به هشت گرایش تخصصی در رشته‌های کشاورزی وجود دارد که هر کدام زیر گروه‌های خودشان را دارند. اگر بخواهیم همه این گرایش‌ها را در دو دسته بگنجانیم؛ می‌توان نخست به علوم و سپس به شاخه تکنیکال و فنی تقسیم کرد.

جنبه‌های فنی در همه رشته‌ها وجود دارند و در رشته کشاورزی شامل زراعت، باغبانی، گیاه‌پزشکی و ماشین‌آلات می‌شود. این‌ها نرم‌افزارهای رشته‌ کشاورزی است که مسائل تخصصی و فنی مرتبط با مسائل کشاورزی را مطرح می‌کنند؛ اما بعد انسان‌افزاری یا اجتماعی و اقتصادی مباحث کشاورزی زیر مجموعه رشته ما قرار می‌گیرد. ترویج و آموزش کشاورزی و توسعه روستایی دو بعدی هستند که می‌توانند مکمل هم باشند.

همه رشته‌ها امروز به این نتیجه رسیده‌اند که نگاه تک بعدی و فنی و مهندسی به رشته‌ها و موضوعات علمی نمی‌تواند اثربخشی کافی را داشته باشد. به همین دلیل، قصد دارند چند بعدی باشند، به این معنا که هم بعد انسانی و هم بعد غیر انسانی و فنی موضوعات را در نظر بگیرند.

به نظر من جای خالی کارآفرینی در سایر رشته‌ها احساس می‌شود. این موضوع می‌تواند صدماتی وارد کند که هیچ وقت قابل جبران نباشد. برای مثال ضعف در این حوزه، بدون شک برنامه‌ریزی‌، تعیین راهبرد و سیاست‌های رشته‌های کشاورزی را با مشکل مواجه می‌کند.

البته رشته‌ای تحت عنوان کارآفرینی در برخی دانشگاه‌ها وجود دارد؛ اما به نظر من، لازم است که در سایر رشته‌ها و گرایش‌ها هم گنجانده شود و بتوانند این مباحث مکمل هم باشند.

جای خالی کارآفرینی در رشته‌های دانشگاهی و دیگر مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد، نشان می‌دهد که کارآفرینی امروز به صورت شعاری در دانشگاه‌های ایران مطرح می شود و کار جدی برای تحقق آن انجام نمی شود. به نظر شما، اگر کارآفرینی به صورت واقعی در دانشگاه‌ها اتفاق بیفتد، چه مزایایی برای جامعه دارد؟

لازم می‌دانم در ابتدا مقدمه‌ای درباره ضرورت کارآفرینی در دانشگاه عرض کنم و سپس به این سوال پاسخ بدهم. دانشگاه‌ها در طول حیات خودشان فراز و نشیب‌های زیادی داشته‌اند؛ اما به طور کلی دو انقلاب علمی مهم در سیر تکاملی دانشگاه‌ها برجسته است.

نخستین انقلاب مربوط به اواخر قرن نوزدهم است که اصطلاحاً دانشگاه‌های نسل دوم شکل گرفتند. به این معنا که سرعت تحولات بیرونی و فشاری که بر روی دانشگاه‌ها وجود داشت، ایجاب می‌کرد که تا حدی حیطه مسئولیت خود را گسترش بدهند و با تحولات جهان همگام شوند.

تاکید دانشگاه‌های نسل اول بیشتر بر روی آموزش و تدریس بود؛ اما در جریان این انقلاب علمی، کارکرد دومی برای دانشگاه‌ها تحت عنوان پژوهش با هدف برقراری ارتباط دانشگاه با محیط پیرامون خودش تعریف شد. حدود یک قرن بعد از آن یعنی در اواخر قرن بیستم هم دانشگاه‌های نسل سوم ظهور کردند. کارکرد دانشگاه‌های نسل سوم، توسعه فناوری، نوآوری و تربیت دانش‌آموختگان ماهر و توانمند برای ورود به عرصه‌های کسب و کار بود.

به طور خلاصه می‌توان گفت که هدف دانشگاه‌های نسل اول، آموزش برای آموزش بود. به این معنا که دانشگاه قرار بود اساتید و آموزشگران خیلی خوبی تحویل جامعه بدهد، صرف نظر از این که این افراد در بازار کار می‌توانند اثربخش باشند یا نه.

هدف دانشگاه‌های نسل دوم، آموزش برای پژوهش شد. به این معنا که کمی از آموزش فاصله گرفتند و به سمت تربیت پژوهشگران توانمند رفتند؛ اما در نسل سوم این نگاه تک بعدی کاملاً تغییر کرده و هدف تربیت نیروی انسانی متناسب با شکاف‌ها و نیازهای بازار است.

این رویکرد که در کشورهای توسعه یافته به ویژه کشورهای اروپایی مرسوم است، دیگر تک بعدی نیست و با نوعی جامعه نگری در ارتباط با موضوع آموزش عالی همراه است. در این رویکرد، آموزش خیلی کاربردی دیده می‌شود.

بر اساس بحث «زنجیره ارزش فناوری» در رشته‌ اقتصاد، زنجیره فناوری دارای حلقه‌های مختلفی است، از آموزش و پژوهش گرفته تا زیرساخت‌های صنعتی‌سازی و نهایتا بازاریابی و تجاری‌سازی. تربیت نیروی انسانی باید کاملا هدفمند و متناسب با هر کدام از این حلقه‌ها انجام شود. فقط در این صورت است که آموزش‌های دانشگاهی منجر به کارآفرینی و تولید ثروت در جامعه می‌شود.

در مورد پرسشی که در مورد مزایای تحقق کارآفرینی مطرح شد، باید بگویم که از دو بعد می‌توان به این موضوع نگاه کرد، یکی جنبه درونی و دیگر جنبه بیرونی. جنبه درونی آن، بیشتر به خود دانشگاه برمی‌گردد. تحقق کارآفرینی در دانشگاه می‌تواند مزایای مالی داشته و به کسب منابع درآمدی جدید کمک کند.

همانطور که می‌دانید در خیلی از کشورها به دلیل کاهش منابع دولتی، بودجه‌های دولتی دانشگاه‌ها به شدت تحت فشار هستند. به همین دلیل، لازم است دانشگاه‌ها خود اتکا بوده و استقلال مالی داشته باشند. این موضوع به ویژه در کشور ما که دانشگاه‌ها به شدت به بودجه دولتی وابسته هستند، اهمیت دو چندانی دارد.

 ضرورت توسعه دانشگاه‌های کارآفرین هم بعد بیرونی این موضوع است. به این معنا که دانشگاه‌ها به عنوان یک نهاد اجتماعی موثر در جامعه، چه جایگاهی دارند؟ دانشگاه‌ها یکی از مولفه‌های اصلی نظام دانش و نوآوری در جوامع مختلف محسوب می‌شود.

امروز این رویکرد قدیمی از بین رفته که دانشگاه را محلی آرام و کنجی خلوت برای تولید مقاله و تفکر می‌دانست و از دانشگاه انتظار می‌رود که نقشی فعال‌تر و پویاتر در رابطه با جامعه ایفا کند. دانشگاه‌ها باید به مسائل و نیازهایی که در جامعه وجود دارد پاسخ بدهند و در بهبود سطح رفاه و کیفیت زندگی مردم جامعه نقش داشته باشد و این محقق نمی‌شود مگر اینکه دانشگاه‌ها این موضوع را در خود نهادینه کنند.

از طرف دیگر، کارآفرین‌ها نیروی محرکه توسعه اقتصادی کشورها شناخته می‌شوند و می‌توان آن‌ها را به عنوان پیشران‌ها یا بازوهای اصلی توسعه کشورها در نظر گرفت. از آنجایی که مهمترین نهاد متولی تربیت نیروهای کارآفرین، دانشگاه است، این امر محقق نمی‌شود مگر اینکه دانشگاه‌ها بتوانند ویژگی‌های کارآفرینی را در خود ایجاد یا تقویت کنند.

جنبه درونی و بیرونی ضرورت کارآفرینی را مطرح کردم. البته عوامل دیگری هم وجود دارد که باعث شده ضرورت کارآفرینی در دانشگاه ها خیلی بیشتر خود را نشان دهد. مانند این که افزایش تعداد دانش‌آموختگان و معضل بیکاری. مفهوم دانش‌آموختگی امروز در کشورهای مختلف جهان تغییر کرده است. به این معنا که دانش‌آموختگان دیگر افراد تحصیل کرده یا دارای مدرک تحصیلی نیستند، بلکه افرادی توانمند و ماهر هستند که می‌توانند در عرصه‌های مختلف جامعه موثر باشند.

به علاوه، فناوری‌های مختلفی ظهور کرده‌اند، سطح توقعات جامعه افزایش یافته است و به همین دلیل دانشگاه باید در مقابل این انتظارات پاسخگو باشد. از طرف دیگر، نیازهای بازار کار تغییر کرده و محیط خیلی رقابتی‌تر شده است.

عامل دیگر، تغییر در برنامه‌ها و سیاست‌های دولت به ویژه کاهش منابع مالی است. همچنین مجموع تحولاتی که در خود دانشگاه‌ها انجام شده مانند تغییر در ساختار، برنامه‌ و سیاست‌ها، سبب پررنگ‌تر شدن این ضرورت شده است.

برخی می‌گویند دانشگاه‌های ایران در حال حرکت به سوی کارآفرینی هستند و باید صبر کرد. به این معنا که زمانی دانشگاه نداشتیم، امروز دانشگاه داریم. زمانی دانشگاه‌ها تنها آموزش‌محور بودند؛ اما امروز پژوهش‌محور شده‌اند و به مرور به دانشگاه کارآفرین هم می‌رسیم. به نظر شما این رویکرد چه مشکلی دارد؟

واقعیت این است که امروز رفتن یا نرفتن به سمت کارآفرینی یک انتخاب نیست و بیشتر به یک ضرورت تبدیل شده است. اعتقاد من این است که بحث‌های کارآفرینی دو دهه پیش در ایران خوب شروع شد؛ اما متاسفانه امروز به سرانجام خود نرسیده و به همین دلیل رضایت‌بخش نبوده است.

حرکت لاک‌پشتی به سمت کارآفرینی، سبب می‌شود خیلی از فرصت‌ها را از دست بدهیم. در مباحث مدیریت راهبردی، گفته می‌شود که اگر کشورها نتوانند خود را سریعا با موج تکنولوژیکی و فناورانه همگام کنند، قفل یا  lockdown  اتفاق می‌افتد. به این معنا که اگر در حالت اولیه می‌توانستیم از ۹۰ درصد فرصت استفاده کنیم،  این فرصت به ۱۰ درصد یا ۱۵ درصد کاهش خواهد یافت.

به همین دلیل، سرعت همگام شدن با این تحولات و اینکه بتوانیم طی یک برنامه خیلی منسجم و اثربخش وارد کارآفرینی شویم، خیلی مهم است. درست است که این اتفاقات در طول زمان و به‌صورت تدریجی اتفاق می‌افتد؛ اما زمان ورود ما به این بازار مهم است.

مباحث کارآفرینی با توجه به معضل بیکاری از دهه ۷۰ در کشور مطرح شد. این مباحث در آن زمان خیلی لوکس و شعارگونه بود؛ اما انتظار می‌رفت که در مدت ۳۰ سال، تحولات اثربخشی در این زمینه اتفاق ‌بیفتد. البته من نمی‌خواهم خیلی سیاه به این موضوع نگاه کنم، چون برخی دانشگاه‌ها حرکت‌های بسیار خوبی انجام دادند؛ اما این حرکت‌ها مقطعی و پراکنده بوده و به شکل منسجم و سازمان‌یافته کل دانشگاه‌های ما به این سمت حرکت نکردند.

لطفا به صورت مصداقی در مورد حرکت‌های مثبتی که در این زمینه اتفاق افتاده، توضیح دهید. آیا سرعت این حرکات در کشور، یکنواخت بوده است؟

طرحی تحت عنوان کاراد (آیین‌نامه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاه‌های کشور) در سال‌ ۸۰ مطرح شد. این برنامه حداقل روی کاغذ برنامه خوبی بود و ساختار خیلی مناسبی برای توسعه کارآفرینی در دانشگاه‌ها پیش‌بینی کرده بود. بر اساس این طرح، دانشگاه‌ها باید کمیته‌ها و مراکز کارآفرینی تشکیل می‌دادند. وظیفه کمیته‌ها برنامه‌ریزی و سیاستگذاری بود و مراکز کارآفرینی هم بازوی اجرایی کمیته‌ها بودند.

وقتی چنین آیین‌نامه ابلاغ بشود، دانشگاه‌های بزرگ‌، راحت‌تر می‌توانند خود را با آن انطباق دهند چون هم دست‌شان به لحاظ منابع مالی بازتر است و هم ساختارشان خیلی چابک‌تر و سریع‌تر است. در مقابل، دانشگاه‌های شهرستان تا بتوانند ضرورت این برنامه را برای مدیران توجیه کنند، مدت‌ها زمان می‌برد. حتی اگر مدیران هم توجیه باشند، در تامین منابع مالی به مشکل می‌خورند. به همین دلیل، حرکت خیلی جدی و منسجمی در دانشگاه‌های در حال توسعه صورت نگرفت.

دانشگاه‌های مادر مانند دانشگاه تهران، تربیت مدرس، اصفهان و شیراز، اقدامات موثری در قالب طرح کاراد انجام دادند. فعالیت دانشگاه‌های مادر در این زمینه نسبت به دانشگاه‌های در حال توسعه یا پیرامونی حرکت منسجم‌تری بود.

نخست به این دلیل که دانشگاه‌های مادر دسترسی بیشتر و بهتری به منابع مالی دارند و سرعت همگامی آنها با این تغییرات بیشتر است. در مقابل مثلاً دانشگاه رازی کرمانشاه در زمینه کارآفرینی رشته‌های کشاورزی فعالیت‌های خیلی خوبی انجام داد و گام‌های موثری در جهت توانمندسازی فارغ‌التحصیل خود برداشت؛ اما این تلاش‌ها مقطعی بودند.

با وجود این که طرح کاراد تا دو سه دوره مورد بازنگری قرار گرفت؛ اما باز هم خوب اجرا نشد. یکی به دلیل نبود باور و اعتقاد درست به کارآفرینی و همچنین عدم شناخت مدیران نسبت به مفهوم کارآفرینی. متاسفانه نگاه مدیران به کارآفرینی خیلی لوکس بود و به همین دلیل این موضوع در اولویت برنامه‌ها قرار نگرفت.

هرچند مراکز و کارآفرینی به لحاظ ساختاری در دانشگاه‌ها تأسیس شد؛ اما به لحاظ عملکردی اتفاق مثبتی در بیشتر دانشگاه‌ها نیفتاد. شاید یکی دیگر از مشکلات هم نبود نظارت مناسب از طرف وزارت علوم بود و اینکه دانشگاه‌ها به صورت جدی، ملزم نشدند که این موارد را پیاده کنند.

این مشکلات باعث شد که برنامه از مسیری که پیش‌بینی شده، خارج شود. مشکلی دیگری که وجود داشت این بود که طرح کاراد محدود شد به چند مورد شامل؛ تغییر سرفصل‌ها، اضافه شدن واحد درسی کارآفرینی به رشته‌های مختلف و  برگزاری چند سمینار، نشست یا ورکشاپ که معمولا در حوزه ترویج آموزش کارآفرینی بود.

انتهای پیام/

کد خبر: 1105708

برچسب‌ها

وب گردی

وب گردی

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =