به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران، کتاب محکمه HPV یک بازرسی حقوقی-پزشکی درباره پرونده واکسن مقابله با ویروس پاپیلومای انسانی یا همان HPV و اثرات واکسن گارداسیل بر دختران اروپایی و آمریکایی است. این کتاب ضمن بررسیهای خود مدعی شده واکسن مورد اشاره آثار مخرب بسیاری بر دختران اروپایی و آمریکایی داشته است. کتاب مذکور توسط محمد مظفرپور به فارسی ترجمه شده و در اختیار عموم مردم قرار گرفته است. باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران با هدف ترویج فضای گفتمان علمی بخشهایی از کتاب را منتشر میکند.
لازم به ذکر است مسئولیت صحت اطلاعات مندرج در کتاب بر عهده نویسندگان بوده و به مخاطبان عزیز توصیه میشود درباره استفاده یا عدم استفاده از واکسن یا داروهای مربوط، تنها از نظر و مشورت پزشکان و متخصصان امر استفاده کنند. بخش هشتم از محتوای کتاب محکمه HPV به این شرح است؛
حتی امروز هم کسیا سومین نوبت تزریق خود را به خوبی به یاد دارد. راهرویی طولانی که در آن به سمت اتاق تزریق میرفت. او وقتی به گذشته نگاه میکند چیزی را به یاد میآورد که ذهنش را درگیر کرده است: بوها، صدا و حس احتیاط؛ هرچند نمیتواند بگوید چرا چنین چیزی اتفاق افتاد. کسیا در آن جلسه به پزشک بالینی گفت حالش خوب نیست و دایم خسته میشود و درد میکشد. او پرسید آیا لازم است این تزریق را به تاخیر بیندازد؟ پرستار در جواب به او اطمینان داد آنچه حس میکند ربطی به واکسن ندارد و او میتواند دوز سوم را هم بدون هیچ مشکلی دریافت نماید. پرستار از کسیا پرسید که آیا پس از دریافت دوز دوم هیچ واکنشی تجربه کرده است؟ کسیا به جز سردرد، خستگی و دردهای عضلانی ناشی از بیماری آن روزهایش نمیتوانست جزییات دقیقی از شش ماه گذشته را به یاد بیاورد. او با پرستار درباره سردردهایش حرف زد که هفتهای چهار یا پنج بار به آنها دچار میشد و تمام روز طول میکشیدند. پرستار هم به او گفت نباید نگران باشد و اندکی سردرد، طبیعی است.
او برگه را پر کرد و سومین تزریق را که تزریق آخر بود انجام داد. کسیا پس از این تزریق برای اولین بار احساس گیجی کرد. حالت تهوع پیدا کرد و بازویش بیش از هر وقت دیگری درد گرفت. طی هفتههای بعد، وضعیت سلامتی او شدیدا رو به وخامت رفت. کسیا به پزشک خود مراجعه کرد و گفت که در یک کارآزمایی بالینی برای یک واکسن جدید شرکت کرده است. اینجا بود که پزشک وی نگران شد. او در پرونده پزشکی کسیا یادداشتی نوشت و کسیا هم دید که او دو علامت تعجب در کنار این یادداشت گذاشته است.
پزشک از او خواست دوباره با مجریان کارآزمایی درباره علایمش حرف بزند چرا که همه شاخصههای آزمایش خون او خوب بودند. یک ماه پس از آخرین تزریق، کسیا برای یک جلسه بعدی به همان بیمارستان رفت و به خاطر توصیه پزشکش دوباره با کادر درمان درباره علایم خود حرف زد. این بار آنها جدیتر به حرفهایش گوش دادند. او به آنان گفت دارد دست و پا میزند تا بلکه بتواند یک زندگی روزمره عادی داشته باشد و قبلا چنین چیزی را هرگز تجربه نکرده است. با این حال آنها بار دیگر به او گفتند علایم او از جنس علایمی نیستند که از واکسن انتظار میرود و او باید مرتب پیش پزشک خود برود. کسیا توضیح آنان را پذیرفت چرا که در هر صورت، آنها کارشناس بودند و او هم میدانست که ایمنی آن واکسن، آزمایش شده است. او سعی کرد این مساله را از ذهنش بیرون کند چرا که ۵۰ درصد احتمال داشت که اصلا به او واکسن نزده باشند و به جای آن، دارونمای سالین دریافت کرده باشد.
ادامه دارد...
نظر شما