شرایط افغانستان منجر به تقویت موقعیت جهانی چین و روسیه خواهد شد

تحلیلگر اندیشکده والدای روسیه معتقد است که بازگشت طالبان به کابل منجر به تقویت بیشتر چین، شرایط بهتر برای روسیه و تضعیف غرب در رقابت شدید آن با مسکو و پکن می‌شود.

به گزارش خبرنگار بین‌الملل ایسکانیوز، اندیشکده «والدای» روسیه در تحلیلی به قلم «تیموفی بورداچف» به بررسی اوضاع افغانستان و تاثیر آن بر منطقه اورآسیا پرداخته است. از نظر این تحلیلگر روس، وقایع افغانستان به احتمال زیاد تاثیر زیادی بر نظم فعلی بین‌المللی –به ویژه در منطقه اورآسیا- خواهد داشت. به اعتقاد وی، به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان موجب تغییر موازنه به سود کشورهایی از جمله روسیه و چین خواهد شد و در مقابل تاثیرگذاری غرب را کاهش خواهد داد. از طرف دیگر، آنطور که در این تحلیل بیان شده، پاکستان از شرایط فعلی سود خواهد برد؛ در حالی که این وضعیت برای هند بسیار نگران کننده است.

وی همچنین به تاثیرات تحولات افغانستان در ادامه تحلیل خود اشاره می‌کند؛ از جمله احتمال افزایش تلاش غرب برای مذاکره با ایران بر سر مسئله هسته‌ای، تغییر موقعیت ترکیه در منطقه به دلیل روابط نزدیک با اروپا و آمریکا. البته این تحلیلگر روس در انتهای تحلیل خود احتمال تلاش ایالات متحده برای یافتن راه‌های جایگزین به منظور تاثیرگذاری در منطقه را مطرح می‌کند.

متن کامل این تحلیل بدین شرح است:

منحصر به فرد بودن وقایع تاریخی با شرایطی تعیین می‌شود که در آن رخ می‌دهند. دولت‌ها همیشه یکسان عمل می‌کنند؛ آنچه تغییر می‌کند، شرایطی است که آنها را مجبور می‌کند طور دیگری عمل کنند. اما نکته مهم این است که هرگونه تغییر در شرایط، منجر به پیامدهای بسیار متفاوت از رویدادهای مشابه می‌شود. خروج نیروهای شوروی از افغانستان در فوریه 1989 دقیقا در آستانه تغییرات سیاسی جدی جهانی –یعنی پایان جنگ سرد در نتیجه شکست اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی آن- امکان پذیر شد.

از همین رو، پایان فاجعه بار 20 سال حضور ایالات متحده و متحدانش در افغانستان نه تنها به خودی خود، بلکه در چارچوب تغییر موازنه جهانی قدرت و کاهش کلی توانایی کشورهای غربی در نقش آفرینی برای  ایفای نقش تعیین کننده در سیاست بین الملل و اقتصاد جهان اهمیت اساسی برخوردار است. مهم نیست که شکست دیگری از ایالات متحده رخ داده است؛ پیروزی‌ها و شکست‌های زیادی در تاریخ نظامی این کشور وجود داشته و خواهد داشت. مهم شرایطی است که این شکست در آن رقم خورد. در حال حاضر، وقایع افغانستان در شرایطی رخ داده که قدرت چین در حال افزایش و در عین حال توانایی مسکو و پکن در هماهنگی در مورد مهمترین مسائل وضعیت اوراسیا در حال شکل گیری است.

تأثیرات رویدادهای مهم به شدت به شرایط –کوتاه مدت و استراتژیک- بستگی دارد. روی کار آمدن یک جنبش مذهبی رادیکال در افغانستان در اواسط دهه 1990 باعث شد که ایالات متحده تلاش کند توانایی خود را برای تعیین توسعه سیاست جهانی تقویت کند. سپس هرگونه اقدام طالبان در قلمرو افغانستان، به دلیلی مشروع برای معطوف کردن توجه بین المللی و محکومیت کردن آنها تبدیل شد. مداخله نظامی کشورهای غربی در افغانستان تقریبا مشابه عملیات بین المللی برای آزادسازی کویت در سال 1991 بود. در بلندمدت، استقرار رژیم رادیکال در کابل در سال 1996 شرایطی را برای گسترش حضور ایالات متحده و دولتهای نزدیک به آن در اوراسیای مرکزی ایجاد کرد. آسیب پذیری کشورهای آسیای مرکزی در برابر نفوذ واشنگتن به میزان قابل توجهی افزایش یافت. اما در تاشکند یا آستانه همچنان تلاش‌هایی برای ایجاد تعادل بین نفوذ روسیه و چین در منطقه با تکیه بر غرب وجود داشت. ایالات متحده تا سال 2014 حضور مستقیم نظامی خود را در منطقه در قالب پایگاه‌ها و مراکز لجستیکی که ارتش آمریکا در آن مستقر بود، حفظ کرد.

اما بازگشت طالبان به کابل در سال 2021، پس از سقوط ناگهانی دولت اشرف غنی، عواقب بسیار متفاوتی خواهد داشت. اول از همه  این امر منجر به تقویت بیشتر چین، شرایط بهتر برای روسیه و تضعیف غرب در رقابت شدید آن با مسکو و پکن می‌شود. آنچه طالبان در داخل افغانستان انجام می‌دهد یا می‌تواند انجام دهد، دلیلی بر نفی عمومی حق آمریکا برای خروج از این کشور نیست. شرایط بین‌المللی از جمله در بعد ارزشی سیاست و نقش آن در اتخاذ مهمترین تصمیمات تغییر کرده است. از نظر راهبردی، بازگشت رادیکال‌ها به قدرت می‌تواند منجر به ثبات منطقه، کاهش قابل توجه توانایی ایالات متحده در تأثیرگذاری در کشورها و انزوای نسبی هند -به عنوان کشوری که آینده خود را بیشتر با غرب پیوند داده- شود.

ما نمی‌دانیم که آیا صلح واقعا در افغانستان به وجود خواهد آمد یا نه. هر چند که در حال حاضر، برای اولین بار در 40 سال گذشته ثبات سیاسی داخلی در این کشور به محکم‌ترین حالت خود رسیده است. اول، این یک پیروزی نظامی برای یک جنبش سیاسی نسبتا تثبیت شده با رهبری و سیستم کنترل واحد است. دوم، توافق قدرت‌های اصلی منطقه‌ای مانند روسیه و چین مبنی بر اینکه باید به جنبش طالبان فرصتی داده شود تا رفتار معقولی از خود هم در داخل و خارج نشان دهد. از نظر چین، این همکاری در گرو اجرای پروژه‌های بزرگ اقتصادی و امتناع از حمایت گروه‌های مذهبی است که امنیت چین را تهدید می‌کنند. برای روسیه، این به معنای عدم وجود اهداف تهاجمی نسبت به کشورهای آسیای مرکزی است. مسکو باید در خصوص امنیت خود و همچنین کاهش جریان مواد مخدر از افغانستان اطمینان حاصل کند.

دلایلی وجود دارد که می‌توان انتظار داشت تثبیت وضعیت نظامی در افغانستان منجر به احیای تلاش‌های چین برای بازسازی اقتصادی افغانستان شود. در صورتی که انتظارات به واقعیت تبدیل شوند و ایالات متحده و اتحادیه اروپا فرصتی برای بازگشت افغانستان به وضعیت آشفته «جنگ همه علیه همه» نیابند، می‌توان انتظار داشت که «موج بی‌ثباتی» در اوراسیا شکسته خواهد شد. این یک تغییر ژئواستراتژیک مهم در منطقه خواهد بود که از نیمه دوم قرن نوزدهم زمینه رقابت بین روسیه و قدرت‌های آنگلوساکسون -ابتدا انگلیس و بعدا ایالات متحده- بوده است.

اما آنچه در افغانستان اتفاق می‌افتد و خواهد افتاد ممکن است پیامدهای متنوع‌تری داشته باشد. به احتمال زیاد، وقایع افغانستان موقعیت پاکستان را تقویت می‌کند که از قبل با چین همکاری نزدیک دارد و بر فرصت‌های اقتصادی آن متکی است. هند احساس ناامنی بیشتری خواهد کرد - این کشور سقوط دولت جمهوری خواه در کابل را ضربه جدی به منافع استراتژیک آن ارزیابی کرده است. هند احساس ناامنی بیشتری خواهد کرد؛ این کشور سقوط دولت کابل را ضربه جدی به منافع استراتژیک خود می‌داند. به احتمال زیاد تلاش‌های آمریکا و متحدانش برای برقراری گفتگو با ایران فعالتر خواهد شد. علیرغم این واقعیت که نظام کنونی ایران روابط خوبی با غرب ندارد، اما وضعیت داخلی این کشور ممکن است مستعد نفوذ خارجی باشد.

برای روسیه مهم است که چگونه کاهش حضور آمریکا در اوراسیا بر موقعیت ترکیه تأثیر خواهد گذاشت. در حالی که این کشور سعی می‌کند محتاطانه عمل کند، هنوز از نظر اقتصادی با ایالات متحده و اروپا ارتباط تنگاتنگی دارد. در صورت تقویت کنترل چین و روسیه بر فضای همسایگی مشترک، آنکارا ممکن است مجبور شود روابط خود را با متحدان ناتو احیا کند. همچنین نمی‌توان تلاش‌های آشفته ترکیه برای احیای روابط با کشورهای آسیای مرکزی که از نظر زبانی نزدیک هستند را نادیده گرفت. این امر نیز نیازمند توجه روسیه است.

شکست ایالات متحده در افغانستان به طور کلی برای روسیه نه تنها به معنای کاهش توانایی‌های حریف اصلی در امور بین المللی است، بلکه تغییر کلی در وضعیت استراتژیک به شمار می‌آید. به طور خاص، ما اکنون نمی‌توانیم این احتمال را از ذهن بیرون کنیم که ممکن است تحت شرایط جدید سیاست روسیه در قبال کشورهای آسیای مرکزی تغییر کند.

اکثر کشورهای آسیای مرکزی به طرق مختلف با روسیه در ارتباط هستند اما همکاری‌های دوجانبه گاهی اوقات با مشکل مواجه می‌شود. پس از اینکه ایالات متحده بخش مهمی از منابع خود را برای دخالت در امور منطقه از دست داد، مسکو حتی ممکن است با مسئولیت فزاینده‌ای برای ثبات آن روبرو شود.

اما ایالات متحده احتمالا به دنبال راه‌هایی برای بازگشت به بخش مرکزی اوراسیا خواهد بود. شکست در افغانستان تأثیر جدی بر توانایی‌های نظامی و اقتصادی این قدآمریکا نداشت. پس از پایان شوک اولیه، باید برای دور جدیدی از نفوذ منطقه‌ای آماده شویم. در حال حاضر، ، منافع عینی چین در این مبارزه در کنار روسیه قرار دارد و این امر وضعیت را در مقایسه با شرایط قبلی بسیار تسهیل می‌کند.

سقوط کابل در 15 آگوست 2021، یک رویداد مهم تاریخی بود؛ زیرا به معنای پایان واقعی تلاش‌های ایالات متحده برای اعمال نفوذ بر سیاست بین الملل به شمار می‌آید. چنین تلاش‌هایی هرچند تحت شعارهای ایدئولوژیک جدید ادامه خواهد یافت، اما ایالات متحده مدتهاست تلاش‌ها برای ایجاد نظمی جامع تحت رهبری خود را کنار گذاشته است. در واقع، ما با تغییر دیگری در موازنه قدرت روبرو هستیم که اکنون ماهیت روابط بین‌الملل را مشخص می‌کند؛ و این تغییر مانند هر موردی، فرصت‌های و سوالات جدیدی را برای روسیه به ارمغان می‌آورد که در آینده نزدیک باید به آنها پاسخ داده شود.

انتهای پیام/

کد خبر: 1109983

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =