به گزارش خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز، سال ۱۳۸۱ بود که طرحی بر سر زبانها افتاد که میتوانست تغییرات جدی در نظام سلامت ما ایجاد کند اما طرحی که قرار بود پنج ساله اجرا شود محدود به اجرا در تعداد محدودی از روستاها شد و حالا ۲۰ سال است که خاک میخورد و هر چهارسال که وزیری بهداشت جدیدی قرار است مشخص شود، وعده اجرا شدن پزشک خانواده هم نقل محافل میشود اما دلیل دو دهه در سکوت ماندن این طرح چیست؟
پزشک خانواده چه کسی است؟
اولین سوالی که مطرح میشود این است که پزشک خانواده چیست و قرار است دقیقا چه کاری انجام دهد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که پزشک خانواده، پزشکی است که مسئولیت دارد خدمات سلامت را بدون تبعیض سنی، جنسی، ویژگیهای اقتصادی اجتماعی و ریسک بیماری در اختیار افراد تحت پوشش خود قرار دهد. او میتواند درصورت نیاز بیمار را به پزشک متخصص ارجاع دهد و سرپرست یک تیم سلامت نیز هم باشد که جمعیتی مشخص را تحت پوشش خود دارد. به زبان ساده یعنی پزشکی که در جریان همه موضوعات سلامت مربوط به شما هست و برای هرمشکلی ابتدا از او کمک میخواهید و اگر لازم باشد، او شما را برای درمان بیشتر به متخصص ارجاع میدهد.
نگاه سلیقهای و جناحی
یکی از مهمترین موانعی که بر سر راه پزشک خانواده بود، تغییر مدیران و نگاههای سلیقهای و جناحی به این موضوع بود. طرح خوبی که به زمان و همت برای اجرا نیاز دارد، در دعوای حزبی و جناحی گرفتار میشد و هر مدیری که سر کار میآمد یا طرح مدیر قبلی را بایکوت میکرد یا با تغییرات گسترده در پرسنل سمت و سوی وزارت خانه را به جهتی میبرد که مسائل مهم فراموش میشود، درحالی که بیست سال زمان کمی برای به پختگی رسیدن طرح پزشک خانواده نبود و اگر کارگروهی تشکیل میشد، موانع و کم و کاستیها را بررسی میکرد و با نظرات متخصصان امر فارغ از هر دیدگاه سیاسی که دارند، طرح را به اجرا میرساند امروز شاهد اشتباهات متعدد پزشکی و سرگردانی مردم در درمانگاهها و بیمارستانها نبودیم.
پزشکی برای خانواده ۵۰۰ نفری
از دیگر مواردی که میتوان در به بنبست رسیدن طرح اشاره کرد، اشتباهی بود که در قدم اول اجرا برداشتند و آن اختصاص جمعیت زیاد به پزشکان خانواده بود. پزشکی که ۵۰۰ تحت پوشش دارد، نمیتواند به وضعیت سلامت همه آنها اشراف داشته باشد و این کار باعث شد که طرح بعد از مدتی از مسیر اصلی خود منحرف و پزشک خانواده به کسی تبدیل شود که فقط برگه ارجاع به متخصص را امضا میکرد و این هدفی نبود که طرح برای آن مطرح شد. درحال حاضر با وجود جمعیت بسیار پزشکان عمومی که هرساله از دانشگاهها فارغ التحصیل میشوند، به نظر نمیرسد که تربیت عدهای برای پزشک خانواده شدن، کار دشواری باشد اما شاید حلقه گم شده در این میان همت باشد که برخی مدیران ندارند. پزشکان عمومی بسیاری بیکار هستند و برای داشتن موقعیت شغلی بهتر مجبور به ادامه تحصیل و کسب تخصص میشوند درحالی که اگر پزشک خانواده اجرا شده بود، شاهد اشباع پزشکان عمومی و کمبود در تخصصها نبودیم.
سیستم پرداخت نامشخص مانع دیگری برای خاک خوردن بیست ساله طرح پزشک خانواده بود. پرداختیها به تیم سلامت به ازای خدمات انجام میشود و طبیعتا پزشکی که به ۵۰۰ نفر خدمات ارائه داده، دریافتی بیشتری از پزشکی دارد که با جمعیت محدود کار کرده است و این پزشکان را به داشتن تعداد بیشتری از افراد تحت پوشش هدایت میکند البته که راهکار ساده این موضوع اختصاص اعتبار و ایجاد محدودیت در تعداد افراد تحت پوشش بود که با مدیریت درست به سامان میرسید اما این اتفاق نیافتاد.
موانع فرهنگی
مانع بعدی بیشتر از اینکه ساختاری باشد، فرهنگی است. مردم خود به متخصص مراجعه میکنند، نوبت میگیرند و بعد به پزشک خانواده اطلاع میدهندکه نوبت گرفتهام! یا گاهی به پزشک خانواده اعتماد ندارند و اصرار میکنند که برای درمان به متخصص مراجعه کنند. اعتمادسازی در مردم برعهده وزارت بهداشت است که سیستم را به گونهای بچیند که مردم مطمئن باشند که تشخیص اشتباه نمیگیرند و از طرفی اگر ساز و کار محکمی برای پیگیری اشتباهات پزشکی مطرح باشد، پزشک هم میداند که اگر خطا کند باید پاسخگو باشد. تمام اینها منوط به وجود یک سیستم نظارتی قدرتمند است که منتظر نمیماند تا بیمار آسیب ببیند و از این اتاق به آن اتاق برای گرفتن امضا بدود و دست آخر با دستهای خالی از شکایتش پشیمان شود، بلکه خود با نظارت مستمر راه ایجاد خطا را میبندد.
مسئله بعدی همکاری نکردن، پزشکان متخصص، بیمهها و پرسنل بیمارستانها و کلینیکها بود. این افراد باید توجیه میشدند که بیماری که باید از سطح پایینتر ارجاع میشد اما خود تصمیم گرفته که مستقیم به متخصص یا بیمارستان مراجعه کند را پذیرش نکنند اما این اتفاق نمیافتاد. بیمهها هم با پزشک و بیمار همکاری درستی نداشتند و پرداختیها به درستی انجام نمیشد. تمام این شلختگیها انگشت اتهام را به سمت خود طرح برد درحالی که باید نحوه اجرا زیر سوال میرفت.
ضعف ساختاری
یکپارچگی اطلاعات معضل بعدی بود. متخصصان آی تی این میان میتوانستند کمک خوبی کنند و با طراحی سامانه یکپارچهای که همه بیمارستانها و کلینیکهای سراسر کشور را تحت پوشش قرار دهد، به اجرای طرح پزشک خانواده کمک کنند. این یکپارچگی باعث میشد تا اطلاعات مراجعات پیشین بیمار در اختیار بیمارستان باشد و با اشراف به روند درمانی او اشتباه پزشکی در این میان رخ ندهد و بیمارانی که سرخود و بدون رعایت کردن سیستم ارجاع مراجعه کردهاند هم شناسایی شوند.
قصه ادامهدار کمبود بودجه
کمبود بودجه هم که درد مشترک تمام طرحهای روی زمین مانده است اما آیا بیست سال زمان کمی برای تامین اعتبار یا حداقل پیشبینی راهی برای تامین اعتبار است؟ آیا نمیشد در این زمان دو دههای راهی برای اجرای طرح پیشنهاد کرد. عیناللهی؛ وزیر جدید بهداشت هم در تعریف برنامههای خود وعده اجرا شدن پزشک خانواده را داده و باید دید که طلسم بیست ساله میشکند یا این طرح هم به تاریخ میپیوندد.
انتهای پیام/
نظر شما