به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، سید عبدالله فاطمینیا در سال ۱۳۲۵ در تبریز چشم به جهان گشود. وی از کودکی تحت تربیت دینی و علمی پدر خود (میر اسماعیل) که از جمله علمای اهل عرفان بود، قرار گرفت. سپس نزدیک به ۳۰ سال نزد حسن مصطفوی (از شاگردان سید علی قاضی) تحصیل کرد و تحت تعلیم و تربیت وی قرار داشت و همزمان تحصیلات حوزوی خویش را هم دنبال مینمود. پس از مصطفوی، او از علمایی چون علامه طباطبایی، سید محمدحسن الهی طباطبایی (برادر کوچکتر علامه طباطبایی)، محمدتقی آملی، سید رضا بهاءالدینی، محمد تقی بهجت، علامه جعفری و… که بیشترشان شاگردان قاضی بزرگ بودند در علوم اسلامی و عرفان استفاده نمود. از این رو، وی با یک واسطه، از شاگردان سید علی قاضی میباشد.
بیشتر بخوانید:
آیتالله فاطمینیا درگذشت
آیت الله فاطمینیا از کارشناسان علوم اسلامی بودند که به تحقیق و پژوهش در این زمینه نیز اشتغال داشتند؛ از دیگر فعالیتهای ایشان میتوان به تدریس در حوزههای علمیه، حضور در برنامههای مذهبی صدا و سیما به عنوان کارشناس و سخنرانی در مراکز حوزوی و دانشگاهی اشاره کرد. فاطمینیا در مورد علم رجال و عرفان نظری دارای آگاهی گسترده بود و در عین حال بیشتر به خطابه در منابر عمومی اشتغال داشت. وی از مفسران معروف و زبردست صحیفه سجادیه و نهجالبلاغه بهشمار میرفت و جلسات متعددی در این موارد به سخنرانی پرداخت.
ایشان از اساتید برجسته عرفان نظری بودند که محضر بزرگانی همچون علامه طباطبایی، آیتالله بهجت، آیت الله بهاءالدینی، آیت الله محمدتقی آملی و… را درک کردهاند.
تحصیلات و اساتید
پدر بزرگوارشان (میر اسماعیل) از علما و عارفان بزرگ در عصر خویش به شمار میرفتند که از همان کودکی تحت تربیت این ولیّ الهی قرار میگیرند. اندکی بعد ایشان را نزد حضرت آیت الله مصطفوی تبریزی (عارف کبیر و از شاگردان حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی) برای تربیت و علم آموزی میفرستند که نزدیک به ۳۰ سال تحت تربیت ظاهری و باطنی این مرد عظیم قرار داشتند.
در همین زمان، تحصیلات حوزوی خویش را هم دنبال میکردند. پس از آیت الله مصطفوی از محضر اساتیدی همچون حضرت علامه محمد حسین طباطبایی، حضرت آیت الله الهی تبریزی (برادر علامه طباطبایی)، حضرت آیت الله محمد تقی آملی، حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی، حضرت آیت الله بهجت، و دیگر بزرگان را درک کرده تا جایی که از اصحاب سرّ ایشان میشوند. از طرفی میتوان گفت که ایشان با یک واسطه، از شاگردان حضرت آیت الله قاضی هستند چرا که تقریباً تمامی اساتیدشان از شاگردان سرّ حضرت آیت الله قاضی بودند.
فعالیتهای علمی
ایشان در مورد علم رجال و عرفان نظری دارای آگاهی گسترده بودند و در عین حال بیشتر به خطابه در منابر عمومی اشتغال دارند و با این کار خود را مکتوم کردهاند تا جایی که بسیاری ایشان را یک خطیب توانا و استاد برجسته سخن میشناسند و از زوایای علمی شان بی خبرند. استاد از مفسران معروف و زبردست صحیفه سجادیه و نهج البلاغه بهشمار میرفت و جلسات متعددی در این موارد به سخنرانی پرداختهاند.
تألیفات
شرح و تفسیر زیارت جامعه کبیره، پیاده شده سخنرانیهای ایشان در این زمینه است.
دوره سه جلدی «کتاب نکتهها از گفتهها» (گزیدهای از سخنرانیهای استاد فاطمینیا، گردآورنده و ناشر: بخش فرهنگی مسجد و حسینیه الزهراء مشهد).
روضههای استاد فاطمی نیا
فرهنگ انتظار (سید عبدالله فاطمی نیا).
همچنین از ایشان مقالاتی در نشریات مختلف به چاپ رسیده است.
شاید بتوان گفت که بزرگترین ویژگی ایشان کتمان و مکتوم بودنشان بود! ایشان را کوهی از تواضع می توان یافت. این فرموده بزرگان است که:
«آقای فاطمی نیا قطعاً از اولیاء خدا هستند»
ویژگی دیگر این بزرگ مرد الهی عشق عجیب ایشان به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) بود.
کراماتی نیز از زبان برخی اهل سلوک در مورد ایشان بر زبانها جاری است، اما خودشان هیچ گاه به بیان و تایید آنها نپرداخته اند. گاهی در منبرهایشان گریزی کوتاه و لطیف می زنند، اما زود رد می شوند. به هر حال همنشینی با گلهای نابی چون آیت الله بهاءالدینی، آیت الله بهجت، علامه طباطبایی، آیت الله مصطفوی و چهل سال رفاقت صمیمانه با فرزند میرزا علی آقای قاضی که دست توانایی در سلوک و عرفان و سلک پدرشان داشتند، قطعاً گلاب نابی در وجود ایشان پدید می آورد.
در ادامه، برگزیدهای از سخنان و توصیههای اخلاقی و عرفانی این استاد اخلاق را میخوانید:
بداخلاق شوید، عبادتتان ضایع است
من تعجب میکنم از بعضیها! یک خانم مومن ۲۰ بار به عمره رفته. بار ۲۱ به او میگویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم. میگوید: «نه من نمیتوانم. دوستان همه دارند میروند عمره. من چطور نروم؟» حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق را در خانه رعایت میکنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره میروی، یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا. فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع میشود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع میشود.
نمازها چه شد؟ تو دل شکستی...
فرد وارد بازار قیامت میشود. فکر میکند خبری است. تعجب میکند. خدایا! پس چه شد؟ نمازها، عمرهها؟ میگویند: تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید! ما درد دل میکنیم. جوان عزیز! اگر عروج میخواهی، میخواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی؟ برو درستش کن! دل مادر و پدر را شکستی؟ از خانه شروع کنید!
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم میزنند، در بیرون هیات! در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیات رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
آبروی مردم را نبرید! در زمان ما هیاتیها، مسجدیها و مقدسها آبرو میبرند
خدمت آیتالله بهاءالدینی رسیدم. گفتم: آقا! راز مقام و رتبه سیدالسکوت (که بزرگان پیش ایشان میرفتند) چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفتهاند آبروبردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمیبخشد:
۱- عمدا نمازنخواندن
۲- به ناحق آدمکشتن
۳- عقوق والدین
۴- آبروبردن
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمیشوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف میکرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه میگویی؟» میگفت: پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت: «آبروی کسی را نبر!»
الان در زمان ما هیاتیها، مسجدیها و مقدسها آبرو میبرند. عزیز من! اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضیها با زبانشان میروند جهنم. روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمیزبان هستند. فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مومن مقدس را میآورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیات بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت مینشینند آبرو میبرند.
امیرالمومنین به حارث همدانی میفرماید: اگر هر چه را میشنوی، بگویی، دروغگو هستی.
مستحب با جایز فرق دارد. مستحب یعنی وقتی انجامش دادی یک چیزی هم گیرت میآید. حالا یکی از مستحبات قاضی که در مسند قضا نشسته این است که اگر متهمی را پیش او آوردند، دید موضوع اتهام از حقوق مردم است، باید ساکت شود شواهد را جمع و حکم کند. اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است. یعنی مثل نماز نافله میماند که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است. قاضی بگوید: کی؟ نه! یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی میدهند. این بنده خدا از آنها استفاده کرده است. قاضی باید اینها را بگوید. اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان میدیدیم، صرف نمیکرد امام حسین در راهش شهید بشود.
شب بلند میشود نماز شب میخواند، صبح مینشیند غیبت میکند
هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میآیند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.
شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و ... را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانهشان میآید. منتها ما چه میکنیم؟ این انوار را حفظ نمیکنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی (نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم، ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: «ایشان هر چه به دست میآورد نگه میداشت.» ولی ما انوار را ضایع میکنیم. شب بلند میشود نماز شب میخواند، صبح مینشیند غیبت میکند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین میرود.
شدیدترین گناه
گناهکار چند نوع است. عدهای گناه میکنند، بعد ناراحت و پشیمان میشوند. سوز و گداز دارند. توبه میکنند و هرگز فکر نمیکنند که روزی این توبه را بشکنند اما دوباره میشکنند. دوباره، سهباره، دَهباره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبهشکستنها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز میشود. اما اگر نه، دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد، او طعمه شیطان میشود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
برای مردم، خوب بخواهید
نقل شده است روزی «معروف کرخی» نشسته بود. عدهای از جوانان در دجله سوار بر قایق بودند و ساز و آواز سرمیدادند. چند نفر از مقدّسین آمدند، به معروف کرخی گفتند: آقا آنها را نفرین کن! چه جوانهای بدی هستند! معروف دستهای خود را بلند کرد و فرمود: خدایا به عزّت خودت قسم میدهم کسانی را که در این دنیا این قدر خوشحال کردی، در آخرت هم همینطور آنها را خوشحال کن! آنها به معروف اعتراض کردند: ای معروف! تو یک عارف هستی! چرا چنین میگویی؟ چرا یک عدّه که مشغول گناه هستند را نفرین نکردی و برای آنها دعا کردی؟ معروف کرخی پاسخ داد: وای بر شما که نادان هستید. من آنها را دعا کردم. اگر قرار شود در آخرت خوشحال باشند، باید در این دنیا توبه کنند. این دعا یعنی خدا به آنها توبه عنایت کند.
صدای خوش شنیدید، خدا را شکر کنید
اگر صدای خوشی میشنوید، خوشتان میآید، باید سجده شکر به جا بیاورید. چون عدهای درک نمیکنند. این نعمت توجه به ظرایف است.
دعای کمیل ۲۰ دقیقه است. وسطش سه ساعت سخنرانی نکنید!
اول مظلوم از انسانها امیرالمومنین است و در دعاها دعای کمیل. این دعا خیلی مظلوم است. در تیراژ بالا چاپ میشود، هر مجلسی هم که بروید دعای کمیل داریم.
اولا که وسط دعای کمیل سخنرانی میکنند که دعای کمیل میشود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است. ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را بکنیم سه ساعت.
اگر استادی، نورانیتی داری، مختصر توضیح بده! وسط دعا هر چه شعر بلد است میخواند. همه بیچاره میشوند. جوانها زده میشوند. میگویند جوان نمیرود دعای کمیل. خوب تو نمیگذاری.
مولوی میگوید در قدیم موذن بدصدایی بود. دیدند روزی صف بلندی از هدایا و تحفهها تشکیل شده برای این موذن بدصدا. تعجب کرد و علت را پرسید. گفتند: همه این افراد در صف مسیحی هستند. گفت: چرا برای من تحفه آوردهاند. گفتند: برای صدایت. گفت: صدای من که بد است. گفتند این مسیحیها شش ماه با یک دختر مسیحی سر مسلمان شدنش بحث داشتند. دختر اصرار داشت که من میخواهم مسلمان بشوم. مسیحیها هم در طول شش ماه نتوانستند او را قانع کنند. صدای تو را که شنید گفت من اصلا اسلام را نمیخواهم. این تحفه و هدایا قدردانی مسیحیان از توست.
به شیطان رو ندهید
شیطان را باید شناخت. شعار میدهند، میگویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست. ما شیطان را رو میدهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانههای پر درخت تبریز بازی میکردیم. دیدیم ناله یکی از بچهها بلند شد. دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد از مورچه کمی بزرگتر. این بچه داشت سیاه میشد طفلک. بچه عقرب از بند انگشت هم کوچکتر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش میخواهد. شما الان نمیتوانید بگویید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی میآید در آستین آدم.
شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. این طور بگویید روبهروی خدا ایستادهاید. شیطان قوی نیست، موذی است.
خداوند در قرآن میفرماید: «بر بنده من کسی تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش میروند.» جوانان عزیز! اخلاقتان را زیباتر بکنید، نمازها را مرتب بخوانید، مساله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید. مطمئن باشید شیطان میرود.
جز خدا کسی جواب مضطر را نمیدهد
آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمیدهد، همه کارهایش درست میشود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
دست مادر که بالا میرود بلاها از شما دور میشود
آقایان! حیفتان نمیآید مادرها را اذیت میکنید؟ سید رضی، جامع نهجالبلاغه، پس از مرگ مادرش گفت: «بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟» دست مادر که بالا میرود، بلاها از شما دور میشود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را میرنجانید؟ از مجلس روضه برگشته، مادر را میرنجاند. قبول باشد!
سفره خدا بزرگ است
سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت: دعا کن خدا چشمانم را برگرداند! حضرت موسی گفت: باشد. پیرزن گفت: دعا کن جمالم را هم برگرداند! حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد، دیگر زیبایی و ... . وحی آمد که موسی چرا فکر میکنی؟ مگر از تو میخواهد؟
***
آشیخ موسی دبستانی را من زیارت کردم. خیلی لطیف بود. از شاگردان آیتالله قاضی بود. یک شب بلند میشود برای نماز شب. قبل از بیدارشدن برای نماز شب در خواب میبیند که یک نفر گفت: یا موسی اقبل و لا تخف انک منالعاملین (ای موسی رو کن و نترس که تو در امانی) نماز شب را خواند و خوابید، دیگر بلند نشد. همان طور در خواب رفت.
درگذشت آیت الله فاطمینیا
آیتالله فاطمی نیا که برای دوره درمان بیماری خود در بیمارستان نیکان تهران بستری بود، سرانجام بامداد دوشنبه ۲۶ اردیبهشتماه به سوی معبود شتافت.
در ادامه فیلمی در رابطه با ایشان تماشا میکنید:
مرگ برای مومن گشایش است، از قفس پریدن است
انتهای پیام/
نظر شما