تفسیر غزل حافظ / دردِ ما را نیست درمان اَلغیاث

برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۲۲ آذر غزل شماره ۹۶ می‌پردازیم:

بیشتر بخوانید:

فال حافظ / ای خونبهای نافه چین خاک راه تو

دردِ ما را نیست درمان اَلغیاث / هجرِ ما را نیست پایان اَلغیاث
دین و دل بردند و قصد جان کنند / اَلغیاث از جورِ خوبان اَلغیاث

در بهایِ بوسه ای جانی طلب / می کنند این دلستانان اَلغیاث
خونِ ما خوردند این کافر دلان / ای مسلمانان چه درمان اَلغیاث

همچو حافظ روز و شب بی خویشتن / گشته ام سوزان و گریان اَلغیاث

شرح و تفسیر غزل شماره ۹۶ دیوان خواجه حافظ شیرازی

بیت اول

دردِ ما را نیست درمان اَلغیاث / هجرِ ما را نیست پایان اَلغیاث

مدد کنید که برای علاجِ دردِ ما درمانی وجود ندارد . کمکم کنید و به دادم برسید که جدایی و هجران ما انتها ندارد . [ الغیاث = مدد خواستن ]

بیت دوم

دین و دل بردند و قصد جان کنند / اَلغیاث از جورِ خوبان اَلغیاث

این زیبا رویان علاوه بر اینکه دین و دلمان را بردند قصدِ جانمان را هم دارند . از جور و ستم این خوبرویان به دادم برسید و کمکم کنید .

بیت سوم

در بهایِ بوسه ای جانی طلب / می کنند این دلستانان اَلغیاث

این محبوبان دلربا در مقابلِ یک بوسه یک جان می خواهند . به فریادم برسید . [ دلستانان = دلربایان ]

جای اعتراض است به خواجه که در برابرِ یک بوسۀ جانان ، دادن جان را خیلی مهم می داند . در حالی که عاشق حاضر است به بهای یک بوسه هزار جان فدا کند .

بیت چهارم

خونِ ما خوردند این کافر دلان / ای مسلمانان چه درمان اَلغیاث

این معشوقان بی رحم خون دل ما را خوردند ، ای مسلمانان علاجِ دردِ ما چیست ؟ کمکم کنید . [ خون ما خوردند = خون کسی را خوردن کنایه از کشتن و بی رحمی نسبت به کسی / کافردلان = معشوقان بی رحم و ستمکار ، خواجه معشوقان را بدان سبب کافر دل می خواند که سنگدلی و ستمگری را که صفتی است برای کافران ، بر عاشقان روا می دارند . و نیز خوردن خون در دین اسلام حرام است . ]

بیت پنجم

همچو حافظ روز و شب بی خویشتن / گشته ام سوزان و گریان اَلغیاث

کمکم کنید که شب و روز مانند حافظ از خود بی خود شده و گریان و سوزان گشته ام . [ بی خویشتن = از خود بیخود و بی طاقت / گریان و سوزان = در حالی که می گریم و می سوزم ]

کد خبر: 1210627

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =