۳ مهر؛ در تاریخ چه گذشت؟

امروز ۳ مهر برابر با ۲۵ سپتامبر تقویم میلادی است. روزی که در تاریخ آبستن وقایع و اتفاقات زیادی در ایران و جهان بوده است.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری ایسکانیوز، امروز ۳ مهر برابر با ۲۵ سپتامبر تقویم میلادی است. روزی که در تاریخ آبستن وقایع و اتفاقات زیادی در ایران و جهان بوده است. به مرور برخی از این وقایع می‌پردازیم.

بیشتر بخوانید:

۲ مهر؛ در تاریخ چه گذشت؟

۲۷۵م :سنای روم پس از شش ماه مخالفت ژنرالهای ارتش با هر پیشنهاد برای انتخاب امپراتور تازه، بالاخره۲۵ سپتامبر سال ۲۷۵ میلادی «مارکوس کلودیوس تاسیتوس» ۷۶ ساله را به این سمت برگزید و ژنرالها هم بر این انتخاب صحه گذاردند. تاسیتوس قبلا به دلیل کهولت از سمت های دولتی کنار گذارده شده بود. وی تنها هفت ماه حکومت کرد و در جریان لشکر کشی به شرق، با هدف گوشمالی دادن آلانی ها که از شمال قفقاز (منطقه «اوستیا») به قلمرو روم در شمال دریای سیاه تعرض می کردند در کاپادوکیه (در کتیبه های ایران باستان: کاپاتوکا) ترور شد. تاریخ از وی به عنوان مردی که برای کمک به نویسندگان بودجه ویژه مقرر داشت و بر تعداد کتابخانه های عمومی روم افزود یاد کرده است. لازم به یادآوری است که آلانها (الانی ها) ایرانیانی بودند که در قفقاز شمالی و آزوف و شمال گرجستان زندگی می کرده اند، به پارسی سخن می گفتند و فرهنگ و تمدن ایرانی داشتند که این فرهنگشان و برخی از واژه های پارسی در میان آنان تا به امروز باقی مانده است. قفقاز جنوبی که تا سال ۱۸۲۸ گوشه ای از ایران بود «اران» خوانده می شد که بعدا دولت شوروی آن را جمهوری آذربایجان نام نهاد.

۵۵۲م:۲۵ سپتامبر سال ۵۵۲ میلادی میان هیات اعزامی ایران از تیسفون به قسطنطنیه و دولت روم بر سر ترک مخاصمه نیروهای دو کشور در ساحل دریای سپاه (منطقه ساحلی گرجستان امروز، منطقه آبخیز = آبخازیه) که ایران در آن نبرد پیروز شده بود توافق حاصل شد. دولت روم شرقی پیشنهاد متارکه جنگ را داده بود.

طبق قراردادی که در همین روز امضاء شد و متن آن موجود است قرار شد که دولت روم که آغازگر این جنگ بود بابت غرامت، سه هزار و چهارصد کیلوگرم طلا به ایران بدهد.

به نوشته مورخان، دولت ایران (دوران سلطنت انوشیروان دادگر) تنها نخستین قسط آن را که ۸۵۰ کیلوگرم بود دریافت کرد و رومی ها سپس چند بار تعلل و درخواست مهلت کردند که خسرو انوشیروان در سال ۵۷۹ فوت شد و موضوع عملا منتفی گردید.

۱۹۴۱م:متفقین که ایران را در اشغال نظامی داشتند ۲۵ سپتامبر ۱۹۴۱ (مهرماه ۱۳۲۰) دکترعیسی صدیق استاد دانشگاه (معروف به پدر آموزش و پرورش نوین ایران) را به دلیل تمایل زیاد به وطندوستی (ناسیونالیسم ایرانی) از ریاست سازمان انتشارات و تبلیغات کشور (وزارت ارشاد فعلی) برکنار کردند. وی درست یک سال پیش از آن به این سمت منصوب شده بود. متفقین دکتر صدیق را به دلیل پارسی کردن هر چه بیشتر واژه های متداول از زبانهای دیگر، توجه به آموزش عمومی تاریخ و فرهنگ ایران و نیز اصرار به گسترش مدارس از ابتدایی تا عالی؛ بیش از حد میهندوست تشخیص داده بودند و ادامه روش او را به حال خود (در طول جنگ) خطرناک خوانده بودند. وی بعدا (پس از جنگ جهانی دوم) چند بار وزیر فرهنگ و آموزش و پرورش و بعدا سناتور شده بود. متفقین همزمان با برکناری دکتر صدیق، تقریبا همه فارغ التحصیلان ایرانی مدارس عالی آلمان را برکنار، بازداشت و یا تبعید کردند.

۲۵ سپتامبر سال ۲۰۰۸ گزارش رسید که پلیس افغانستان دانشجویان دانشگاه بلخ را که مانع از پایین کشیدن تابلوی فارسی این دانشگاه از سر در آن شده بودند مورد ضرب و شتم قرارداده است. این تابلو از زمان تاسیس دانشگاه در سال ۱۹۸۵ در آنجا بود که دولت طالبان بعدا یک تابلوی پشتو نیز در آنجا قرارداد و پس از سرکوب طالبان با کمک آمریکا، دانشگاه بلخ دارای یک تابلو انگلیسی هم شد ولی اخیرا (معلوم نیست به چه دلیل) تصمیم گرفته شد که تابلو زبان فارسی آن را بردارند که اعتراض شروع شد. چنین کاری اخیرا در یک مورد دیگر مشاهده شده بود. رئیس جمهور افغانستان یک پشتون است ولی ادامه چنین ضدیت هایی ممکن است خشم تاجیکهای دو طرف آمودریا و پارسی زبانان را باعث شود. همین جنگ داخلی جاری افغانستان را کافیست.

۱۳۲۰ش:یک ماه پس از تعرض نیروهای انگلستان و شوروی به ایران به بهانه خطر دوستی ایران و آلمان برای متفقین، به خواست دولتهایی که ایران را اشغال نظامی کرده بودند و تحت فشار آنها که هدفشان تضعیف حس میهندوستی در جوانان ایران و آمادگی دفاع از وطن بود، از سال تحصیلی ۱۳۲۰ - ۱۳۲۱ برنامه آموزش نظامی در دبیرستانها و دانشکده های کشور لغو شد. تا آن زمان، با این که ایران به صورت جداگانه دبستان و دبیرستان نظام داشت، مقدمات آموزش فنون نظامی و آشنایی با روش های دفاعی، یکی از دروس اجباری دوره های متوسطه و عالی کشور بود. تاریخ نشان داده است که از دوران اقتدار امپراتوری روم تا کنون، دولتهای برتری جو کوشیده اند که احساسات ناسیونالیستی ایرانیان خفته بماند و ایران از بنیه نظامی چشمگیر برخوردار نباشد که این دو عامل رابطه مستقیم با یکدیگر دارند؛ اگر احساسات ملی زنده شود تقویت نظامی متعاقب آن خواهد بود و بالعکس.

۱۳۲۴ش:دکتر فریدون کشاورز نماینده پارلمانی حزب توده در جلسه مورخ سوم مهرماه ۱۳۲۴ مجلس شورا در نطقی گفت که ماموران فرمانداری نظامی تهران در جریان حمله به باشگاه این حزب و مقر آن واقع در خیابان فردوسی جنوبی اورا با این که خود را معرفی کرده بود کتک زدند . وی در این نطق وجود فرمانداری نظامی را در هر کشور نشانه حکومت دیکتاتوری در آن کشور خواند و خواست که در ایران دیکتاتور زدایی شود. وی گفت که هیچ دلیلی برای ادامه حکومت نظامی وجود ندارد.

در جریان حمله ماموران حکومت نظامی تهران به دفاتر و باشگاه حزب توده و خانه صلح ، تنی چند از مقامات این حزب مضروب شده بودند.

۱۳۴۶ش:طرح نظام تازه آموزش و پرورش ایران که در طول ماهها تنظیم شده بود سوم مهرماه ۱۳۴۶ هجری خورشیدی به صورت یک کتاب قطور جهت بررسی و اظهار نظر اصحاب نظر انتشار یافت که به موجب آن دوره ابتدایی به پنج سال و دوره متوسطه به چهار سال کاهش می یافت و در عوض یک دوره سه ساله راهنمایی تحصیلی با هدف شکوفا ساختن استعداد نوجوانان و هدایت آنان بر پایه ذوق و استعدادی که از خود نشان دهند به دوره متوسطه مربوط به وجود می آمد. این کتاب حاوی جزئیات برنامه های نظام تازه و شرح انگیزه و هدفهای آن بود که برای دست اندرکاران آموزش و پرورش، روزنامه نگاران، استادان و کارشناسان مربوط ارسال شده بود.

در پی انتشار این طرح، برخی به جای اظهار نظر درباره متن آن، زبان به انتقاد سیاسی گشودند که این طرح زاییده افکار دو کمونیست سابق (دکتر هادی هدایتی و دکتر منوچهر تسلیمی وزیر آموزش و پرورش و معاون او) است!.

طرح به همان صورت توسط وزیر بعدی آموزش و پرورش به اجرا درآمد.

طبق این طرح، تعلیمات عمومی عبارت است از ابتدائی به علاوه راهنمایی (۸ سال اول). در مرداد ماه ۱۳۸۴ وزارت اموزش و پرورش جمهوری اسلامی اطلاعیه ای به روزنامه های تهران داده بود که دوره راهنمایی را بر تعلیمات عمومی اضافه می کند. حال آن که این کار ۳۸ سال پیش از آن صورت گرفته بود!. از همان آغاز کار، مشکل در اجرای طرح بود،زیرا بدون این که معلمان مربوط، برای تحقق هدفهای آن آموزش ضمن خدمت دیده باشند با همان روش سابق به کلاس های نظام تازه فرستاده شده بودند. کوتاهی دیگر در اجرای این نظام این بود که کار تدریس در دوره راهنمایی تحصیلی را که حساسترین بخش این نظام بود به فوق دیپلمه ها سپردند. حال آن که دوره راهنمایی تحصیلی جای دوره اول دبیرستان را گرفته بود که مدرسین آن دوره ،لیسانسیه ها بودند.

طرح مورد بحث، دوره راهنمایی تحصیلی را جزیی از تعلیمات عمومی به حساب آورد که بر اساس قانون تعلیمات اجباری باید مطلقا رایگان باشد و بر همین پایه، دولت وقت از ۱۳۵۳ به خرید و انحلال مدارس ابتدایی و راهنمایی غیر دولتی اقدام کرد که قانون اساسی جمهوری اسلامی همه تحصیلات عمومی و متوسطه را رایگان کرده است و بر اساس این قانون، ایران اکیدا نمی تواند مدرسه پولی در این سطوح تحصیلی داشته باشد، ولی می بینیم که از دهه ۱۳۷۰ در ایران ایجاد مدرسه پولی تحت عنوان «غیر انتفاعی !» از سر گرفته شده است و ...

۱۳۲۱ ش: آغاز بررسی لایحه دولت در مجلس که اجازه نشر ۲۰۰ میلیون تومان اسکناس تازه را خواسته بود. همین اسکناس ها باعث آنچنان تورمی در ایران شد که آثار نامطلوب آن تا سالها پس از پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت.

۱۳۲۵ ش: عشایر فارس با سوء استفاده از اوضاع نابسامان کشور، با هدف باج خواهی از دولت، شهر کازرون را مسلحانه متصرف شدند که رویدادی ناگوار در تاریخ وطن، و عملی خلاف منش ایرانی بود.

۱۸۸۱م:«لو هسونLu Xun» نویسنده برگ چین در قرن بیستم ۲۵ سپتامبر ۱۸۸۱ به دنیا آمد، ۵۵ سال عمر کرد و در سال ۱۹۳۶ درگذشت. کتاب های او به پیروزی انقلاب چین کمک بسیار کرده است. او کوشید که در کتابها و مقالاتش مردم چین را که در پی تعرض مغول و اشغال چین در قرون وسطا و متعاقب آن مداخله گری قدرت های جهانی در قرون جدید و معاصر، به صورت انسانهایی شکیبا، قانع و آرامش طلب (توسری خور) درآمده بودند تکان دهد، به حرکت در آورد و فرهنگ سکوت و تحمل را (که یک عادت ثانوی شده بود) از آنان بزداید. لو هسون «خود فریبی»، انفعال و برخی خصلت های بد از جمله سخن چینی، دو رویی، چاپلوسی، رشوه و ترس را نتیجه تاثیر حکومت مغولها بر چین می دانست. درحقیقت، فکر انقلاب فرهنگی چین از «لو» است. «لو» در طول ۱۳ سال ۲۱ کتاب نوشت از جمله: خاطرات یک دیوانه، ارزش جنگ افزار، فردا، کونگ یی جی، توفان در فنجان چای، واقعیت های زندگی آن کیو، تاریخچه ادبیات چین، روشنایی سفید، خرگوش و گربه، برضد تجاوز و .... پس از فوت، مقالات لو هسون نیز از روزنامه ها جمع آوری و در یک مجموعه شش جلدی منتشر شده است. وی در نوشته هایش، قدرت های جهانی را پس از مغولها از عوامل بدبختی چین در قرن نوزدهم یشمار آورده است.

۱۸۹۷م:امروز زادروز ویلیام فاکنر نویسنده معروف و برنده جایزه نوبل ادبیات است که ۲۵ سپتامبر سال ۱۸۹۷ به دنیا آمد و ۶۵ سال زندگی کرد. وی در نگارش، تکنیک (روش) خاصی به کار می برد که بی شباهت به داستانسرایی قدیم ایران نیست. او در نوشته هایش می کوشید که اهمیت ارزشها ـ به ویژه ارزش خانواده، ارزشهای فرهنگی و ... را تبلیغ کند و می گفت که تمدن صنعتی ارزشهای تمدن کشاورزی را که مردم معنویت بیشتری داشتند، از میان برده است. فاکنر که در کشورهای متعدد از جمله فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و انگلستان زندگی کرده بود، همیشه فکر می کرد که خوب نمی نویسد و همین طرز فکر، او را از غرور پیروزی دور ساخت و به بهترنویسی هرچه بیشتر وادار کرد. فاکنر بر ضد هر گونه تبعیضی بود و حتی می گفت: روزنامه نگاران هم تبعیض می کنند و تبعیض آنها این است که تنها بعضی ها را بزرگ می کنند و به شهرت و قدرت می رسانند، حال آن که باید افکار و کارها را منعکس کنند. کتابهای معروف فاکنر عبارتند از: روشنایی در ماه اوت، یک گل سرخ برای امیلی، میراث زشت نژادی و ....

۱۹۷۰م:۲۵ سپتامبر ۱۹۷۰ نویسنده آلمانی " اریک ماریا رمارک " در ۷۲ سالگی در گذشت. وی در نیمه دوم عمر به آمریکا مهاجرت کرده بود ، اما کتابهایش را همچنان به زبان آلمانی می نوشت و همزمان ، یک مترجم به زبان انگلیسی بر می گردانید و کتاب باهم در یک زمان به دو زبان انتشار می یافت.

معروفترین کتابهای او عبارتند از : جبهه غرب آرام است، زمانی برای زیستن و زمانی برای مردن ، طاق نصرت ، جاده فرعی ، شب در لیسبون و....

کتابهای اریک عمدتا نتیجه تجربه های زندگانی خود اوست . در همه آثار او نکوهش شدید مادیگری به چشم می خورد.

۱۹۶۰م:بانو " امیلی پست" مولف " اتیکت" در این روز (۲۵ سپتامبر) در سال ۱۹۶۰ درگذشت. وی که کارشناس رفتار اجتماعی بود پس از تالیف نخستین اتیکت که در باب آداب معاشرت بود ، ۹ جلد دیگر در همین زمینه و برای مثال "اتیکت در مراسم عروسی" نوشت که تا ۱۹۶۰ هرکدام ۹۰ بار تجدید چاپ شدند و الگو قرار گرفته اند. امیلی در داستان نگاری و نگارش کتابهای غیر داستانی نیز مهارت و تجربه داشت.

پس از فوت امیلی، عروس او، الیزابت، موسسه ای با عنوان "اتیکت" به وجود آورده و به تکمیل و انتشار آثار مادر شوهر ادامه می دهد. امیلی ۲۷ اکتبر ۱۸۷۳ در شهر بالتیمور (ایالت مریلند آمریکا) به دنیا آمده بود.

۲۰۰۳م:« کنت اندریست » تاریخدانی که گفته شده سرگذشت بومیان آمریکا ( سرخپوستان ) را تحت عنوان « مرگ طولانی » دقیق و بی طرفانه نوشته بود ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۴ در ۹۰ سالگی در کالیفرنیا درگذشت. او که در ۱۹۳۷ از دانشگاه مینه سوتا در رشته روزنامه نگاری فارغ التحصیل شده بود پس از چند سال تجربه در این کار، به تکمیل تحصیلات خود در رشته تاریخ پرداخت و بقیه عمر را صرف تالیف تاریخ ، نوشتن مقالات و مطالب تاریخی کرد. از او کتابهای معتدد تاریخ باقی مانده است ولی شهرت جهانی «اندرست» مربوط به تاریخ سرخپوستان و تلاش آنان برای حفظ بقاء خود در برابر مهاجرت مسلحانه اروپاییان به سرزمین هایشان است . نخستین چاپ این کتاب که هنوز تجدید می شود در ۱۹۶۴ انتشار یافته بود.

۱۹۱۲م:دانشگاه کلمبیا در نیویورک ۲۵ سپتامبر ۱۹۱۲ به ضمیمه دانشکده روزنامه نگاری خود دوره فوق لیسانس این حرفه را دایر کرد که نخستین دوره فوق لیسانس روزنامه نگاری در جهان است. تا آن زمان، استادان مربوط و اصحاب نظر، ژورنالیسم را یک رشته آکادمیک مستقل نمی دانستند بلکه همانند پزشکی معتقد به تجربی بودن آن بودند و می گفتند همان طور که با رفتن به دانشگاه، یک فرد نمی تواند شاعر و نقاش شود، با شرکت در کلاس روزنامه نگاری هم کسی روزنامه نگار نمی شود مگر استعداد، ذوق و معلومات اولیه را داشته باشد. بنابراین با تاسیس دوره فوق لیسانس و دکترای روزنامه نگاری موافق نبودند. جوزف پولیتزر ناشر چند روزنامه در نیویورک عقیده دیگری داشت. او که روزنامه نگاری را حرفه ای بزرگ، شریف و روشنگر و مدافع مردم و وطن تعریف کرده است خواسته بود که این رشته، فوق لیسانس و دکترا هم بدهد. با همین فکر، وی در ۱۹۰۲ مبلغی از پول خود را به دانشگاه کلمبیا داد تا چنین دوره هایی دایر کند که دانشگاه پول او را رد کرد. پولیتزر که چنین دید در وصیتنامه اش دو میلیون دلار به این دانشگاه اختصاص داد و بقیه اش را به دادن جوائز روزنامه نگاری و ادبی. دانشگاه کلمبیا پس از فوت پولیتزر راهی نداشت جز قبول پول و دایر کردن دوره های مورد نظر پولیتزر و گرنه دولت پول را برداشت می کرد و به این ترتیب دوره فوق لیسانس روزنامه نگاری از ۲۵ سپتامبر ۱۹۱۲ در کلمبیا دایر شد.

۱۹۸۳م:بیست و پنجم سپتامبر (به وقت شرق روسیه ۲۶ سپتامبر) سال ۱۹۸۳ دستگاه هشدار دهنده ارتش شوروی (ارلی وارنینگ) زنگ خطر حمله اتمی به شوروی را به صدا در آورد و علامت داد که رادار بزرگ مستقر در سیبری حرکت موشکهای آمریکا به سوی خاک شوروی را ثبت کرده است. طبق دستور العملی که در اختیار ارتش بود، قرار بود که به محض به صدا در آمدن چنین زنگ خطری، موشکهای اتمی شوروی که بر روی سکوها قرار داشتند و به سوی آمریکا و پایگاههای نظامی آن در گوشه و کنار جهان از انگلستان تا آلمان و ایتالیا و کره جنوبی و ژاپن نشانه گیری شده بودند پرتاب شوند و متعاقب آن بمب افکنهای دور پرواز حامل بمب اتمی به سوی هدفهایشان به حرکت درآیند و زیردریایی های شوروی کشتی های آمریکا و پایگاههای آنها را موشک باران کنند. همه چیز برای شروع حمله متقابل آماده بود و تنها نیاز به تماس سرهنگ «ستانیسلاو پتروفStanislav Petrov» با کاخ کرملین داشت و مقرر بود که در صورت تاخیر دریافت پاسخ، بیش از ۳ دقیقه، به مسئولیت خود دستور حمله متقابل را بدهد که سرهنگ پتروف در آخرین لحظه پیش از تماس با کرملین، نسبت به دقت زنگ خطر و آغاز حمله در آن شرایط که روابط دو ابر قدرت چندان وخیم نبود تردید کرد و دستور کسب اطلاع مجدد و تایید حرکت موشکهای آمریکا را داد که خبر رسید، دستگاه «ارلی وارنینگ» دچار اختلال شده بود و پس از نخستین زنگ، موشک در حال حرکت دیده نشده است. در نتیجه، همه چیز به حالت عادی باز گشت.

این موضوع تا سال ۱۹۹۸ به مدت ۱۵ سال محرمانه نگهداشته شده بود. در این سال پس از افشاء قضیه، تازه جهانیان متوجه شدند که اگر سرهنگ پتروف در آن شب تردید نکرده بود کره زمین با همه موجوداتش منهدم شده بود زیرا که در همان ساعت اول نزدیک به شش هزار سلاح اتمی بکار می رفت که ۵۰۰ تای آن برای انهدام کره زمین کافی است. سرهنگ پتروف که اینک دوران بازنشستگی را می گذراند در چند مصاحبه، چگونگی قضیه را بیان کرده و گفته است که در آن دقایق چه بر او گذشت زیرا که تنها چند دقیقه وقت تصمیمگیری داشت.

سرهنگ پتروف

۱۶۳۰م:۲۵ سپتامبر سال۱۶۳۰ اعلام شد که طاعون در شمال ایتالیا همه گیر شده است و متعاقب آن پولدارها شهرها را ترک گفتند و به روستاها فرار کردند. این طاعون باعث مرگ یک میلیون ایتالیایی شد. از سال ۱۳۰۰ میلادی هر چند سال یکبار طاعون سراسر اروپا را در بر می گرفت و یک دهم مردم جان می سپردند. فقرا بیش از داراها از طاعون که در آن زمان راه درمان نداشت آسیب می دیدند. سربازان آلمانی ارتش اتریش که به لمباردیا حمله برده بودند متهم به واردکردن این طاعون به ایتالیا شدند، زیرا نخستین قربانی آن یک سرباز آلمانی در شهر میلان بود، ولی آلمانیها به نوبه خود سربازان فرانسوی را که همزمان پیه مونته ایتالیا را مورد حمله قرار داده بودند مسئول انتقال طاعون به شمال ایتالیا معرفی می کردند، زیرا قبل از ایتالیا، جنوب فرانسه آلوده طاعون شده بود.

۱۷۸۹م:اصلاحیه معروف قانون اساسی آمریکا موسوم به "بیل آو رایتز Bill of Righrs " که حقوق مردم این کشور را تضمین کرده است ۲۵ سپتامبر سال ۱۷۸۹ به تصویب رسید. در این اصلاحیه، موارد متعدد حقوق پایه از جمله آزادی بیان، ابراز نظر و عقیده، آزادی قلم و مطبوعات (Press) و آزادی تشکیل اجتماعات تضمین شده است.

براساس همین قانون، انتشار روزنامه و هرگونه نشریه چاپی در آمریکا نیاز به دریافت پروانه از دولت ندارد. البته هنوز تلاش آزاد طلبان برای تعمیم دادن این قانون به رادیو - تلویزیونها که آنها هم که به نوعی وسیله انتشار بیان و عقیده هستند به جایی نرسیده است و پروانه این رسانه ها را یک کمیسیون فدرال (دولت مرکزی) به نام FCC برای مدت یک سال صادر می کند و این پروانه، اگر ایستگاه ضوابط را ضمن کار یک ساله خود رعایت کرده باشد قابل تجدید شدن است.

بازرسی بدنی و منزل، مصادره و توقیف اموال و بازداشت فرد (اتباع و ساکنان قانونی آمریکا) نیز بدون حکم قاضی و حضور متهم در محکمه (با وکیل رسمی، در صورتی که فرد تقاضا کند) و تفهیم حقوق ممنوع است.

۱۹۵۹م:۲۵ سپتامبر سال ۱۹۵۹ " اس. دبلیو. آر. دی . باندرانایکه " نخست وزیر وقت کشور سریلانکا به دست یک راهب بودایی کشته شد. وی که فارغ التحصیل دانشگاه آکسفورد انگلستان بود در باز گشت به وطن - به قول خودش با جراتی که کارهای دکتر مصدق در ایران به او داده بود - در سال ۱۹۵۲ (۱۳۳۱ خورشیدی ) حزب" آزادی ملیون سریلانکا " را تاسیس کرد . تنها اصحاب حرفه ،کارگران ، کشاورزان و معلمان می توانستند وارد این حزب شوند. درهای حزب به روی فئودالهای ، بازیگران سیاسی (سیا سی کاران حرفه ای ) ،بازرگانان عمده و ثروتمندان بسته بود. وی سپس با چهار حزب سوسیالیست و سوسیال دمکرات کشورخود ائتلاف کرد و با شعار سریلانکا متعلق به سریلانکایی ها است و زبان رسمی کشور باید زبان بومی باشد و ... در سال ۱۹۵۶ انتخابات را برد و نخست وزیر شد.

باندرانایکه به همه وعده های انتخاباتی اش وفا کرد و زبان انگلیسی را که یادگار استعمار انگلستان بود از رسمیت انداخت و یک سیاست مستقل ملی در پیش گرفت و با کشورهای کمونیست رابطه برقرار ساخت و ....

پس از ترور باندرانایکه ، احساسات مردم تحریک شد و خواهان آن شدند که همسر او " سیریما " که تجربه کافی هم در کار سیاست و دولت نداشت برجایش بنشیند و " سیریما " تا لحظه مرگ در سال ۲۰۰۰ سه دور متناوت نخست وزیر سریلانکا بود. در این میان حزب آزادی ملیون و احزاب موتلفه سریلانکا در سال ۱۹۹۴ "چاندریکا "دختر باندرانایکه را هم رئیس جمهوری کردند و از این سال تا سال ۲۰۰۰ ، دختر رئیس جمهوری و مادر نخست وزیر او بود.

۲۰۰۴م:رویداد بازگرداندن «یوسف اسلام» از نیمه راه واشنگتن به لندن، به دستور وزارت امنیت ملی آمریکا در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۴ ، اقدامی بی سابقه تلقی شده بود که قبلا مشابه آن به آن صورت مشاهده نشده بود.

یوسف اسلام که سه دهه پیش نام خود را از «استیفن جیورجیو» به یوسف تغییر داد و مسلمان شد و از خوانندگی دست کشید در بازگشت به لندن گفت که تعجب می کند چرا اورا به آمریکا راه ندادند، حال آن که در ماه مه (چهار ماه پیش از آن) در واشنگتن بود و با برخی مقامات کاخ سفید نیز درباره فعالیتهای نوعدوستانه مذاکره کرده بود. گفته شده بود که وی از جمله کسانی بوده که عملیات تروریستی را که منجر به آسیب افراد بیگناه می شود نکوهش کرده و ارتباطی با این عملیات نداشته است. یوسف (در آن زمان ۵۶ ساله) متولد انگلستان و یک انگلیسی است و در زمان خوانندگی به «کت استیو» شهرت داشت.

یوسف که هنگام ورود به لندن در حلقه محاصره خبرنگاران قرار گرفته بود اظهار داشت: با دختر۲۱ ساله اش «میمنه» با یک هواپیمای شرکت هواپیمایی آمریکایی یونایتد عازم واشنگتن بود. کارکنان این شرکت در فرودگاه لندن، قبلا نام اورا در فهرست «پرواز ممنوع» وزارت امنیت ملی آمریکا ندیده بودند و مشکلی در سوار شدن به هواپیما نداشت. اما، پس از ورود به آسمان آمریکا و نزدیک به دو ساعت مانده تا رسیدن به فرودگاه «دالس» شهر واشنگتن به خلبان هواپیما خبر دادند که نام من در فهرست پرواز ممنوع (واچ لیست) است و حق ورود به آن کشور را ندارم. خلبان مجبور شد که مسیر هواپیما را با اتلاف وقت صدها مسافر و تحمل هزینه به سوی فرودگاه «بانگور» واقع در ایالت «مین» تغییر دهد و در اینجا فرود آید و مرا به ماموران پلیس و امنیت تحویل دهد که با اولین پرواز به لندن باز گردانده شدم، لکن به دخترم اجازه دادند که وارد آمریکا شود. من هنوز غرق در تعجب هستم که چرا نباید وارد آمریکا می شدم و چرا به این صورت پرهیاهو، دلهره آور و بی سابقه مرا فرود آوردند و باز گرداندند. بازگرداندن یک توریست خارجی از فرودگاه مقصد امری عادی است، ولی از میان راه و از آسمان کاری است که سابقه نداشته است و من پی گیر آن خواهم بود.

یکی از برادران یوسف که ساکن آمریکاست گفته است که یوسف عاشق صلح و دوستی و برادری انسانهاست و می خواهد که به عنوان سفیر صلح معروف باشد.ظاهرا وزیر امورخارجه انگلستان در ملاقات معمولی در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل با وزیر امورخارجه امریکا، در این زمینه از او توضیح خواسته بود.

مقامات وزارت امنیت ملی آمریکا اشاره کرده بودند که نام یوسف در فهرست ممنوع الورودهای به آمریکا بود و شاید اشتباه تایپی و جا به جایی حروف سبب شده بود که هنگام سوار کردن وی به هواپیما در فرودگاه لندن متوجه قضیه نشوند و ماموران این وزارت که فهرست مسافران عازم آمریکا را دریافت می کنند متوجه شدند که یک ممنوع الورود در میان مسافران هواپیمای "یونایتد" است، و این لیست عمدتا مربوط به کسانی است که ارتباط و مناسبتهایی با تروریستها دارند. دولت اسرائیل هم قبلا یوسف را متهم به دادن کمک مالی به «حماس» کرده و یک بار مانع از ورود وی به آن کشور شده بود و از فرودگاه بازگردانده بود.

با این که یوسف به دلیل گرویدن به اسلام با خواندن آواز وداع کرده، در سال ۲۰۰۳ دو نوار آواز در مخالفت با جنگ عراق پر کرده بود که احتمالا محتوای این نوارها عدم رضایت مقامات آمریکایی را فراهم ساخته است.

اخراج یوسف اسلام با این روش بی سابقه و پر هیاهو در دویست و پانزدهمین سالگرد تصویب اولین اصلاحیه های ده گانه قانون اساسی آمریکا صورت گرفت که به موجب آن که به «بیل آو رایتز» معروف است و در سپتامبر سال ۱۷۸۹ تصویب شده اند آزادی بیان، قلم، مطبوعات، اجتماعات، مذهب و اعتراض تضمین گردیده است. قانون اساسی آمریکا آزادی حمل اسلحه را هم تضمین کرده است.

در بسیاری از مقالاتی که در سه روز اول پس از این رویداد در این زمینه انتشار یافته آمده بود: چرا از هواپیمای با صدها مسافر در میان راه خواسته شد که تغییر جهت دهد و یوسف را که شهرت بین المللی دارد در نزدیکترین فرودگاه به مرز آمریکا پیاده کند تا باز گردانده شود؟. چه فرقی می کرد اگر یوسف از فرودگاه شهر واشنگتن باز گردانده می شد و این همه سر و صدا و اعتراض بپا نمی کرد، چه سیاستی در کار بود؟. معمولا در همه کشورها روال کار بر این است که امر اخراج (دیپورت) افراد با حکم قاضی دادگاه باشد نه مامور پلیس. یک فرد باید امکان دفاع از خود و پاک کردن سابقه اش را داشته باشد. یوسف که با زور و اجبار به هواپیما سوار نشده بود، چرا چنین عملی در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۴ که انتظار آن از آمریکا به عنوان کشوری قانونمند نمی رفت سر زد؟. دارندگان گذرنامه انگلستان نیاز به ویزا برای ورود و دیدار کوتاه از آمریکا را ندارند. بنابراین، وی این حق را داشت که اتهامش در یک دادگاه آمریکا ثابت شود و حرفهایش را در آنجا بزند. گزارش وزارت امنیت اتهامی یکطرفه و یک سوء ظن است که دولت آمریکا دست کم از آغاز قرن ۲۰ با چنین وضعیتی در کشورهای دیگر مبارزه کرده است و شوروی سابق را که چنین می کرد کشور پشت پرده آهنین می نامید. کشور آمریکا یک مهاجر نشین است که جز یک میلیون سرخپوست بقیه ۲۹۰ میلیون جمعیت آن از خارج و عمدتا در یک قرن اخیر به آنجا مهاجرت کرده اند و در نتیجه باید در آنجا رعایت احوال خارجیان و مسافران بیش از کشورهای دیگر بعمل آید و ....

۷۶۸: پپین سوم Pepin III شاه فرانکها (قومی در جنوب آلمان و شمال فرانسه که بعدا کشور "گل" به نام آنان فرانسه خوانده شده است) درگذشت و پسرش شارلمانی (شارل بزرگ) یکی از دو جانشین او شد. این رسم فرانکها بود که پس از پدر کشور او میان پسرانش قسمت شود و بعدا پس از مرگ برادر، شارلمانی شاه فرانسه و سپس بسیاری از سرزمین های اروپایی شد. جهان آن زمان دو مرد مقتدر داشت، در شرق هارون الرشید و در غرب شارلمانی

۹۰۰: گروهی ازسیاهپوستان جنوب افریقا، در غرب کالهاری کشور توت سوه Toutswe را که امروز بوتسوانا Botswana نامیده می شود باری خود تاسیس کردند.

۱۶۴۴: اولاس ریمر Olaus Rimer دانشمند دانمارکی سرعت نو را دقیقا اندازه گیری کرد.

۱۸۱۸: برای نخستین بار در بیمارستان گایز Guys لندن عمل تزریق خون (Transfusion) صورت گرفت.

انتهای پیام/

کد خبر: 1112374

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =