روایتی از سفر رئیس دانشگاه آزاد اسلامی به گرگان/ از نام و نان دانشگاه تا غافلگیری مدیران

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در سفری به گرگان از واحد دانشگاهی این شهر بازدید کرد. خبرنگار ایسکانیوز مشاهدات خود در این سفر را روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، قرعه سفرهای استانی رئیس دانشگاه آزاد حالا به نام واحد گرگان افتاده. چیزی به ساعت ۸ صبح دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ نمانده که دکتر طهرانچی و همراهانش وارد دانشگاه می‌شوند. ابتدا سراغ مزار شهدای گمنام دانشگاه می‌روند. پس از ادای احترام و غبارروبی مزار شهدا راه جلسه شورای استان را پیش می‌گیرند. هفت هشت نفری هستند که طهرانچی را همراهی می‌کنند. عکاس هم که انگار ار فضای سبز دانشگاه خوشش آمده دائم شات می‌زند.

«دکتر امتحان‌های میان‌ترم سختی می‌گیرند، استرس‌مان برای میان‌ترم از خود ترم هم بیشتر است». دانشجوی ترم ۵ حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان است که سفره دلش را در گوشه‌ای از حیاط برای دکتر طهرانچی باز کرده‌. طهرانچی اما در جواب با خنده می‌گوید:« این که نشد مشکل؛ پوست‌تان را هم باید در درس بکنند». جمع می‌خندد و مسیر را ادامه می‌دهند.

اعضای شورای دانشگاه آزاد استان حضور دارند؛ از روسای واحدها تا معاونین مرکز. «۲۱هزار دانشجوی دانشگاه آزاد استان را در ۴ سال به ۳۰هزار رساندیم». رئیس دانشگاه آزاد گلستان است که گزارشی از وضعیت دانشگاه ارائه می‌دهد.

- دانشجوی خارجی هم دارید؟

معاون آموزشی واحد جواب می‌دهد: «نداریم». رئیس واحد اما تاکید می‌کند که داریم.

-چندتا؟

۲ دانشجوی خارجی پاسخی است که طهرانچی می‌شوند. ابروهایش در هم می‌رود. نیش‌خندی که احتمالا از سر رضایت نیست، گوشه لبش جا می‌گیرد؛ «بَه؛ دو سه تا که نشد؛ خیلی بیش از این‌ها ظرفیت دارید». رئیس استان سرش را به نشانه تایید تکان می‌دهد. 

گزارش رئیس واحد به بخش علوم پزشکی می‌رسد. طهرانچی تعداد رشته‌های علوم پزشکی که آن‌ هم به پیراپزشکی خلاصه شده را برای این استان ناکافی می‌داند. معاون علوم پزشکی واحد تایید می‌کند و می‌گوید روان‌شناسی سلامت نیز تنها رشته استان در مقطع دکتری تخصصی علوم پزشکی است.

طهرانچی از تعداد دانشجویان پرستاری استان می‌پرسد. پاسخی نمی‌شوند. سوالش را دوباره تکرار می‌کند:« آقا واضح پرسیدم؛ چند دانشجوی پرستاری دارید؟» سکوت  سنگینی سالن را فراگرفته.

-آماری الان ندارم جناب دکتر!

«یعنی چی! شما چند فرزند دارید؟» معاون علوم پزشکی جوابش یکی است. طهرانچی هم خدا را شکر می‌کند که او سه چهار فرزند ندارد که ممکن بود آن را هم فراموش کند. صدای خنده‌ای از جمعیت بلند می‌شود که عرق سرد اضطراب و شرمندگی را بر چهره معاون علوم پزشکی می‌نشاند.

دکتر طهرانچی همزمان با توضیحات رئیس دانشگاه آزاد اسلامی گلستان، درحال تماشای میزان درآمدها و هزینه‌های واحدهای مختلف استان بر روی صفحه نمایش است. «کم‌ هزینه کرده‌اید. بیش از استاد رسمی، حق‌التدریسی دارید. کنترل کیفیت کار این استاد منوط به پرداخت به موقع و به‌اندازه حق او است». مسئول مربوطه با صدایی ضعیف به حرف می‌آید. طهرانچی اما شاکی می‌شود که «با ماسک و میکروفون خاموش معلوم نیست برای چه کسی داری صحبت می‌کنی!»

نوبت به گلخانه دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان می‌رسد که توانسته میزان درآمدهای غیرشهریه‌ای خود را در ۴ سال گذشته چند برابر کند. مسئول پا شکسته گلخانه که در ردیف عقب‌تر نشسته است از پیش‌بینی رشد ۸۷ درصدی تا پایان سال جاری خبر می‌دهد. دکتر طهرانچی معتقد است که گلخانه فرهیختگان گرگان نیاز به گسترش بازار خود به سایر استان‌ها و سپس سراسر کشور دارد. می‌گوید بزودی نرم‌افزار “بازار” برای فروش محصولات دانشگاه آزاد آماده بهره‌برداری می‌شود، اما این را کافی نمی‌داند. خطاب به مسئول گلخانه می‌پرسد:«اگر در دو استان به شما محل راه اندازی گلخانه و فروشگاه بدهم خوب است؟»

-«خوبه».

طهرانچی اما با خنده آن را از خوب هم بهتر می‌داند. همین‌جا است که قول دو محل نمایشگاه دائمی پرورش و فروش گل در تهران و مازندران را به او می‌دهد. جمعیت صلوات می‌فرستد.

«ما بی‌خبر به این‌جا نیامده‌ایم». طهرانچی پوشه‌ای را که با دستش بالا برده را باز می‌کند و ادامه می‌دهد:« زیر زمین نمور و تاریک سلف که قبلا انبار بوده را کلاس کردید، آن وقت می‌خواهید دانشجو احساس کند با او رفیق هستید و دوستش دارید؟». چهره‌ها همه متعجب به سمت صدر مجلس برمی‌گردد. پوشه در دست طهرانچی، گزارشی میدانی از دغدغه‌های دانشجویان است که پیش از سفر تهیه شده و در اختیار او قرار گرفته. او ادامه می‌دهد:« معاون فرهنگی کیست؟» یکی دستش را بلند می‌کند که من هستم.

- آقا از کت خشک ریاضی بیرون بیا! دانشجوها گله داشتند که هنوز نتوانستی با آن‌ها ارتباط صمیمی بگیری!

معاون فرهنگی گویی خشکش زده. با چشمان گرد و درشت‌شده‌اش مات‌زده رئیس دانشگاه آزاد را نگاه می‌کند. صدایی از یک طرف جمع بلند می‌شود؛ «در استان از آقای دکتر راضی هستیم مشکل خاصی ندارند». جمله رئیس واحد بندرگز است.

طهرانچی رویش را به سمت صدا می‌چرخاند؛ «باشد اما دانشجوها این‌طور احساس می‌کنند».

روایتی از سفر رئیس دانشگاه آزاد اسلامی به گرگان/ از نام و نان دانشگاه تا غافلگیری مدیران

-تمام نشده. حجم غذای سلف هم کم است. فکر کنید می‌خواهید برای مراسم عروسی پسر خودتان غذا بدهید. این تن بمیرد، غذا باز هم وضعیتش همین می‌شود؟! حراست هم با بچه‌ها خوش‌اخلاق‌تر باشد.

رئیس دانشگاه آزا اسلامی سپس صورتش را به سمت همان معاون علوم پزشکی برمی‌گرداند و ادامه می‌دهد:« یکی از مدیران گروه شما نیز اگرچه انسان باسواد و شریفی است اما چون سکته کرده، دانشجو متوجه حرفش نمی‌شود؛ چه اصراری دارید او را سر کلاس بفرستید؟»

- اخبارم درست است یا خیر؟

جمعیت تصدیق می‌کند. مسئول حراست واحد با خنده‌ای که از شگفت‌زدگی‌اش ناشی شده، می‌گوید:«دقیق دقیق است». 

رئیس دانشگاه آزاد گلستان واحدها و مراکز دانشگاه آزاد در استان را روی نقشه به مافوقش نشان می‌دهد. طهرانچی وضعیت را قابل قبول می‌داند ولی اظهار تعجبش از این‌که مراوه تپه در گوشه نقشه استان خالی است و مرکزی ندارد را این‌طور نشان می‌دهد:« فکر کنم مراوه تپه بچه زن‌بابا است». همه می‌خندند.

رئیس واحد آزادشهر از آمادگی‌اش برای راه‌اندازی پردیس مراوه‌تپه خبر می‌دهد. بلافاصله رئیس واحد گنبد هم همین را می‌گوید. طهرانچی پیشنهاد می‌کند که تشک کشتی بیاورند و برنده کشتی این دو رئیس واحد، مسئول احداث پردیس شود. تعاریف و گلایه‌هایی که بعضا مطرح می‌شود از شادابی جلسه نمی‌کاهد.

برنامه بعدی، بازدید از نمایشگاه استانی عصر امید است که حالا و پس از یک دوره کشوری، به بستری برای بروز و ظهور دستاوردها و محصولات پژوهشی و فناوری دانشگاه آزاد تبدیل شده. در راه نمایشگاه که در یک سوله ورزشی در انتهای دانشگاه واقع شده، رئیس واحد دانشگاه آزاد آزادشهر طلب کمک دو میلیاردی برای توسعه مدارس سمای این واحد می‌کند. رئیس دانشگاه آزاد استان میان حرف او می‌پرد: «دکتر لطفا از سهم استان ندهید. از تهران و به صورت مجزا بدهید». طهرانچی چک و چانه می‌زند اما در نهایت قبول می‌کند. مسئول آزادشهر درخواست دیگری هم دارد. یک استاد را از عقب به جلو می‌کشد و در معرفی او می‌گوید:« ایشان می‌تواند در ۵۰۰ متر کاری که یک مزرعه پرورش و تولید ماهی در سه هکتار می‌کند را انجام دهد. مساعدت می‌خواهیم».

- حرف‌های وسوسه‌کننده‌ای می‌زنی! بلاعوض نمی‌دهم. بلاعوض خیانت است. هیئت علمی بیاید با مشارکت دانشگاه درآمد کسب کند. دانشجو و فارغ‌التحصیل ما هم به کار گرفته شود. طرحش را بنویسید. ببینیم چه می‌شود.

در بازدید از نمایشگاه، طهرانچی به غرفه‌ فعال در زمینه تولید و پخش دارو می‌رسد. گویا با مسئول غرفه که از اساتید خانم دانشگاه است، آشنایی قبلی دارد و قبلا نیز او را دیده.

-خانم دکتر کجا بودی؟ من دکتر مشکینی را فرستادم دنبالتان ولی نبودید.

مسئول غرفه عذرخواهی می‌کند. «دکتر ۳۰ میلیون تومان حمایت مالی برای توسعه کار نیاز داریم». طهرانچی با اطمینان خاطر از این که پولش هدر نمی‌رود، سریع می‌گوید:« خیال‌تان راحت. حتما می‌دهیم. فقط یک شماره تلفن برای پیگیری بدهید که بعدا جواب دهید تا بتوانیم پیدایتان کنیم».

- شما هم بی‌زحمت یک شماره از خودتان به من بدهید که جواب آن را می‌دهید.

«من دو شماره دارم که به هردو پاسخ می‌دهم. فقط در بله برایم پیغام بگذارید».

در ادامه بازدید از “عصر امید” به فناورانی می‌رسیم که تخت ضد زلزله ساخته‌اند. طهرانچی اما از سر و شکل زمخت و آهنی آن خوشش نمی‌آید و متذکر می‌شود که مردم امروز دنبال زیبایی هستند. کسی بابت این تخت سنگین و خشن پول نمی‌دهد. دنبال چیزی باشید که اول بازارش تامین شده باشد.

از این غرفه که فاصله می‌گیریم، سر و کله یک خانم با بچه سه چهار ساله‌ای که در بغل دارد، پیدا می‌شود.

- من عضو هیئت علمی گروه مامایی واحد چالوس هستم که بواسطه شغل همسرم در گرگان زندگی می‌کنیم ولی بالاجبار باید برای کار هرروز به چالوس بروم و برگردم. زندگی‌ام دارد از هم می‌پاشد. به دادم برسید آقای دکتر.

طهرانچی در جواب از این که نامه این استاد را پیش از این در تهران خوانده و تا مدتی هم از آن متاثر شده می‌گوید و قول می‌دهد مشکل حل شود. استاد دوباره تاکید می‌کند که زندگی‌اش دچار مشکلات جدی شده. «حتما خانم؛ حتما». رئیس دانشگاه آزاد است که به او اطمینان خاطر می‌دهد. استاد مامایی هم تشکر و خداحافظی می‌کند.

از تاسیس مدارس مهارتی هوشمندسازی صنعتی در واحد علی آباد کتول، چرم در گنبد و صنایع دستی در آزادشهر تا توصیه به رعایت تناسب میان نیاز مردم و تولید محصول، همه از نظرات دکتر طهرانچی در گفت‌وگوی با غرفه‌داران عصر امیدی دانشگاه آزاد استان گلستان است.

او همچنین به رئیس اتاق بازرگانی استان که در بخشی از بازدید با آن‌ها همراه شد نیز توصیه کرد تا همراه مسئولین دانشگاه یک سفر به دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان بروند و از نزدیک از مرکز مشترک دانشگاه و اتاق بازرگانی این واحد که منجر به بکارگیری دانشجویان زیادی در صنایع از بدو تحصیل و تامین نیروی کار مورد نیاز صنعت شده، بازدید کنند.

طهرانچی در احوال‌پرسی و گفت‌گوی کوتاهی که با دو دانشجوی دختر در جریان بازدید خود دارد، از آن‌ها می‌خواهد به طرح ایده برای حل مسئله فکر کنند تا بزودی شاهد تولید محصولی از ایده آن‌ها در این نمایشگاه باشیم.

یکی از دانشجویان خوش‌صدای واحد گرگان که قبلا در مراسم‌ روز دانشجو مورد توجه دکتر طهرانچی قرار گرفته بود، رئیس دانشگاه آزاد را به غرفه رادیو عصر امید دعوت می‌کند. طهرانچی درحالی که دست او را گرفته ناگهان سراغ بچه های روابط عمومی دانشگاه آزاد را می‌گیرد.

-صدای گوینده برنامه‌های شما بدرد نمی‌خورد. از ایشان استفاده کنید. من صدای این پسر را دوست دارم.

قول استفاده از این دانشجو در رسانه‌های دانشگاه به رئیس داده می‌شود.

بعد از بازدید از نمایشگاه، نیم‌ساعتی صرف ناهار و نماز می‌شود.

جلسه بعدی با حضور حجت الاسلام علم‌الهدی مشاور رئیس دانشگاه و در رابطه با تقریب مذاهب برگزار می‌شود. ائمه جمعه اهل سنت آق‌قلا و علمای اهل سنت ترکمن و بلوچ مهمانان این برنامه هستند. طهرانچی با سلام بلندی وارد سالن جلسه می‌شود. یک به یک با مهمانان احوال پرسی می‌کند. می‌خواهد سراغ آخوند میرزاعلی و آخوند رهبر ائمه جمعه اهل سنت آق‌قلا برود. مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه آزاد گرگان که سر راه طهرانچی است به او می‌گوید:«جناب دکتر جای شما آن‌جا است».

-می‌دانم آن‌جا است. باید سراغ مهمانان عزیز خودم بروم.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی آخوند میرزاعلی و آخوند رهبر را در آغوش می‌کشد. آخوند رهبر خاطره‌ای نقل می‌کند که وقتی در سفر حج خبر انتصاب دکتر طهرانچی را شنیدم، در کنار خانه کعبه دعا کردم که توفیقات این دانشگاه افزون شود و جریان تقریب مذاهب با حضور دکتر طهرانچی که چهره‌ای تقریبی است در سطح کشور گسترش یابد. آخوند رهبر در ادامه طهرانچی را به منزل برای صرف شام ترکمنی دعوت می‌کند. طهرانچی به گرمی تشکر و قبول دعوت را به سفر دیگری موکول می‌کند.

روایتی از سفر رئیس دانشگاه آزاد اسلامی به گرگان/ از نام و نان دانشگاه تا غافلگیری مدیران

جلسه با سخنرانی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی پیرامون اهمیت حفظ و تقویت هویت ایرانی و اسلامی و همچنین تودیع و معارفه مسئول دفتر تقریب مذاهب دانشگاه آزاد استان گلستان به اتمام می‌رسد.

نشست بعدی، دیدار با دانشجویان است. طهرانچی مسیر بین دو ساختمان را پیاده روی می‌کند. در راه چند دانشجو جلوی طهرانچی را می‌گیرند و خیلی شاکی شروع به گله‌گذاری می‌کنند. رئیس دانشگاه آزاد اما آرام پوشه‌هایی که در دستش قرار دارند را به آن‌ها نشان می‌دهد و می‌پرسد:« می‌دانید این‌ها چیست؟ من به شما می‌گویم. این‌ها نظرات دانشجوها است که به صورت میدانی و بی‌واسطه دریافت شده و من مطالعه کردم. می‌دانم فلان استاد دانش خانواده ۴ جلسه بیشتر کلاسش را تشکیل نداده. حراست شاید بعضی رفتار اشتباهی داشته. کلاس زیر زمین سلف تاریک و رطوبت‌زده است. این‌ها را همین چند دقیقه پیش به مسئولین مربوط گوش‌زد کردم که حتما حل کنند».

بچه‌ها که حالا آرام‌تر شده‌اند از این گزارشات دقیق ابراز خوشحالی می‌کنند. طهرانچی به پشت یکی از آن‌ها می‌زند و می‌گوید «ما حواسمان به شما هست. شما درس بخوانید». رئیس دانشگاه آزاد بعد از احوال‌پرسی چند دقیقه‌ای با آن دانشجویان به سمت محل جلسه بعدی می‌رود.

درب مخصوص ورود مسئولین، انتخاب طهرانچی برای حضور در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد استان گلستان نیست. از همان دربی که همه وارد می‌شوند، می‌آید. تا به صندلی‌اش در جلوی سالن برسد، با دانشجوها گپ‌وگفت می‌کند.

نمایندگانی از بسیج دانشجویی واحد گرگان، کانون‌های دانشجویی استان، تشکل‌ها و انجمن‌های اسلامی و انجمن‌های علمی سخنرانان این مراسم هستند. از شهریه و بروکراسی اداری تا کمبود تجهیزات خوابگاه و آزمایشگاه مواردی است که هرکدام از دانشجویان به آن‌ها اشاره می‌کنند. رئیس دانشگاه آزاد هم در وقت خود به تک تک آن‌ها جواب می‌دهد.

طهرانچی یک عذرخواهی هم از دانشجویان می‌کند؛

-به بنده گزارش رسید که مواد محیط کشت آزمایشگاهی فاسد شده ولی استاد در آزمایشگاه به دانشجویان گفته که فکر کنید این الان سالم است. من بابت این موضوع از شما فرزندان عزیزم عذر می‌خواهم.

رئیس دانشگاه آزاد همچنین خطاب به مسئول بسیج دانشجویی واحد گرگان گفت:« من بدون شما تشکل‌های دانشجویی نمی‌توانم کاری کنم. شما خلاق، فعال و اثرگذارید. باید به هم کمک کنیم تا بتوانیم در عرصه فرهنگی نیز بر دشمن فائق بیاییم».

مراسم که تمام می‌شود، یکی از دانشجویان بیرون از ساختمان از دکتر طهرانچی می‌خواهد که با هم عکس یادگاری بیاندازند.

-گوشی‌ات را بده سلفی بگیریم.

-نه؛ اگر می‌شود بایستیم و از ما عکس بگیرند.

-چشم هرجور شما بخواهید.

 گفت‌وگوی بین طهرانچی و دانشجو است. عکس‌ را که می‌گیرند، دکتر از دانشجو می‌خواهد عکس را نشانش دهد.

-نور عکس کم است. تاریک افتاده.

-مزاحم‌تان نمی‌شوم.

-نه بایست یکی دیگر بگیرند.

طهرانچی سپس از همراهش می‌خواهد نور بیاندازند تا عکس خوب شود.

پس از گرفتن عکس دوم هم آن را چک می‌کند؛

-خوب انگار این یکی بد نیست.

دانشجو تشکر می‌کند و از هم جدا می‌شوند. غروب شده و همه برای اقامه نماز به سمت نمازخانه می‌روند.

آخرین جلسه به اساتید استان اختصاص داده شده است. فکر می‌کردم فضای جلسه به فراخور ماهیت آن، یکنواخت و با هیجان کم‌تری از نشست با دانشجویان پیش رود اما از همان لحظات اول متوجه شدم که سخت در اشتباهم.

فرض کنید مقامی وارد جمعی شود. همه به احترام او از جا برخاسته‌اند. بعضا سلام می‌کنند و دست به سینه دارند اما یک نفر که اتفاقا در جمعیت به چشم هم می‌آید سرجایش نشسته و بی‌تفاوت به مهمان سرش را به زمین دوخته است. این شرح دقایق ابتدایی ورود رئیس دانشگاه آزاد اسلامی به جمع اساتید استان گلستان است.

یک استاد زیست‌شناسی که چندی پیش مسئولیتی نیز در این واحد داشته، همان کسی است که برخلاف همه نایستاد و به دکتر طهرانچی سلام نکرد.

طهرانچی اما با فکر اینکه فرد نشسته احتمالا از ناحیه پا دچار آسیب شده برای احوالپرسی به سراغ او رفت.

-سلام؛ خدا بد نده!

-سلام. حالم خوب نیست.

-چرا چی‌شده؟ نیاز به دکتر دارید؟

-حال هیچ کس خوب نیست این‌جا آقای دکتر!

-من برای همین آمده‌ام.

-بنطرم تاثیری ندارد. شما مشکلات را می‌دانید. صد سال است که این مشکلات را داریم.

یکی از همراهان رئیس دانشگاه آزاد خطاب به استاد می‌گوید که دکتر ۴ سال است که به دانشگاه آزاد آمده؛ نه ۱۰۰ سال!

گفت‌وگوی‌ این عضو هیئت علمی و دکتر طهرانچی ادامه پیدا می‌کند؛ درحالی که او همچنان سرجایش نشسته. جمعیت اما همگی ایستاده تماشاچی ماجراست. رئیس دانشگاه آزاد استان از استاد زیست می‌خواهد به احترام مهمان بلند شود. تاثیری ندارد. طهرانچی از او می‌خواهد بالا برود و مشکلاتش را آزادانه بگوید.

-نمی‌روم.

-پس برای چه آمدی این‌جا؟

-آمدم ببینم چه خبر است.

حاضران در جای خود می‌نشینند. رئیس دانشگاه آزاد اسلامی استان گلستان که برای خیر مقدم به پشت میکروفون رفته، از رئیس خود بابت موضوع پیش آمده عذرخواهی می‌کند و چنین رفتاری با مهمان را دور از انتظار خود از یک استاد فرهیخته می‌داند.

نوبت به طهرانچی که می‌رسد به دستاوردهای ۴ سال اخیر دانشگاه آزاد می‌پردازد و دانشگاهی که تحویل گرفته را با امروز قابل قیاس نمی‌داند. از ظلم‌ها، فسادها و جعل اسنادی می‌گوید که در گذشته در دانشگاه آزاد رایج بود ولی امروز بساط رانت و فساد جمع شده. وی در ادامه به سوالات اساتید پاسخ می‌دهد؛ سوالاتی که از مطالبات حق التدریس تا طرح الف و ب دانشگاه کشیده شد.

رئیس دانشگاه در ادامه تاکید می‌کند از حضور در جمع خانواده دانشگاه آزاد احساس افتخار دارد و می‌گوید که تمام زندگی‌اش را از ۴ سال پیش وقف این دانشگاه کرده. تنها ۲ دانشجوی مقطع کارشناسی ارشدی که در این مدت در دانشگاه شهید بهشتی قبول کرده را نیز شاهد می‌آورد. او از دانشگاهیان انتظار دارد با انصاف و همدلی به ‌هم برای ارتقای همه جانبه دانشگاه کمک کنند. رئیس دانشگاه آزاد اسلامی به اساتید اطمینان خاطر می‌دهد که او نیز تمام تلاش خود را پای حفظ نام و نان دانشگاه آزاد گذاشته است.

سخنرانی طهرانچی به انتهای خود می‌رسد. او با اشاره به ماجرای ابتدای نشست ادامه می‌دهد: «من از شما عذرمی‌خواهم. حتما یک جای کار بنده اشتباه بوده که لایق چنین رفتاری هستم اما ما در مرام خود به احترام مهمان از جای خود برمی‌خیزیم».

استاد زیست‌شناسی واحد گرگان این‌بار می‌ایستد و می‌گوید که برای رئیس دانشگاه احترام قائل است و از رفتارش عذرخواهی می‌کند. اما این را هم اضافه می‌کند که از پاسخ‌های طهرانچی قانع نشده است.

-اشکالی ندارد. شماره‌ام را می‌دهم هرچه می‌خواهد دل تنگت به خودم بگو. نامه‌ای بنویس با مشورت همکارانت و ظرف یک هفته آینده برایم در بله ارسال کن.

عضو هیئت علمی حالا انگار کمی نرم‌تر شده البته شاید غرور اجازه بروز احساسات بیشتر را نمی‌دهد.

سفر یک روزه دکتر طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی هم با نشست اساتید به پایان می‌رسد. یکی از ماجراهای جالب سفر در آخرین دقایق آن رقم خورد. هنگامی که یکی از اعضای هیئت علمی واحد گرگان از عدم پرداخت حق‌الزحمه اساتید و عوامل طرح بینش مطهر در استان خبر داد و از طهرانچی خواست الساعه دستور پرداخت آن را دهد. دکتر هم کاغذ خواست تا دستور را بنویسد. کاغذ آوردند؛ نوشت و امضا کرد.

 مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در استان که از شاهدین ماوقع بود، این روحیه دکتر طهرانچی را مایه برکت و افتخار دانشگاه دانست.

در مسیر خروج طهرانچی از سالن، معاون فرهنگی واحد گرگان جلوی دکتر طهرانچی ایستاد و با حالتی غمگین پرسید:« گله بچه‌ها از من چه بود آقای دکتر؟»

-هم دانشجویانی که با شما کلاس ریاضی دارند نسبت به تدریس‌تان گله‌مند بودند و هم از صحبت‌های فعالین دانشجویی به‌نظر می‌رسد هنوز نتوانسته‌اید با آن‌ها ارتباط صمیمی برقرار کنید».

معاون فرهنگی دانشگاه آزاد واحد گرگان با چهره‌ای در فکر فرو رفته از دکتر طهرانچی خداحافظی کرد و به این شکل قاب پایانی سفر را رقم زد.

انتهای پیام/

کد خبر: 1164887

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • علی IR ۱۲:۱۳ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۶
      0 0
      همه بودند . دانشجو . مسئولین . اساتید . ولی بارهم جای کارمندان زحمت کش دانشگاه آزاد و استفاده از ظرفیتهای آنان در سیاستهای دانشگاه بسیار خالی است .