به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ سامان غفاریان متولد شهر تبریز در سال ۱۳۶۴ است. مادرش کارمند سابق شرکت نفت و پدرش کارمند سابق شرکت برق در تبریز هستند. در دوران مدرسه علائق خاصی داشت، ولی در انتخاب رشته تصمیم خانوادهاش خیلی تاثیرگذار بود. در آن زمان، مهندسی عمران خیلی رو بورس بود و همه آینده خوب را در این رشته میدیدند.
برای دوره کارشناسی، دانشگاه آزاد شبستر رشته مهندسی عمران قبول شد. برادرش هم که کمتر از یک سال از او بزرگتر است، همان سال رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد تبریز قبول شد. در آن زمان، قانونی آمده بود که چون ۲ برادر در دانشگاه آزاد درس میخواندند، میتوانستند در یک واحد دانشگاهی باشند. به همین دلیل او به دانشگاه آزاد تبریز انتقالی گرفت.
برای کارشناسی ارشد به ترکیه مهاجرت کرد و رشته ژئوماتیک را در دانشگاه حاجت تپه آنکارا ادامه داد. بعد از آن، یک دوره تحقیقاتی را در دانشگاه بوغاز ایچی استانبول گذراند و در زمینه مهندسی حملونقل و یادگیری ماشینی شروع به تحقیق کرد. اما در طی یک سال و نیم در این دوره، برای دوره دکتری برای ۷۰ کشور اروپایی و آمریکا درخواست فرستاد و در دانشگاه توئنته در هلند پذیرفته شد و روی مانیتورینگ احیاء و بازسازی پس از بحران و بلایای طبیعی با استفاده از سنجش از راه دور (remote sensing) و مدلسازی اقتصادی تحقیق کرد.
برای دوره پستدکتری نیز برای چند موسسه تحقیقاتی درخواست فرستاد و از دانشگاه واخنینگن هلند پذیرش گرفت و روی ریسک و آنالیز ریسک در کشاورزی با کمک متدهایی که در زمینههای ژئوماتیک، هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و نقشهبرداری از دور استفاده کرده بود، کار کرد. پستدکتریاش ۲ سال طول کشید و در همین دانشگاه به عنوان استادیار شروع به تدریس کرد. اما از آنجا که آیندهای را در هلند برای خود و خانوادهاش نمیدید، تصمیم گرفت که به انگلیس مهاجرت کند.
او هماکنون استادیار دانشگاه کالج لندن (UCL) در انگلیس در دپارتمان موسسه مدیریت بحران و کاهش ریسک است و روی موضوعاتی چون همزاد دیجیتالی (Digital Twins)، هوش مصنوعی قابل توضیح و قابل اعتماد (Explainable and Responsible AI)، سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) و سنجش از راه دور برای کاهش خطر بحران کار میکند. همچنین مدیر بخش آموزش دیجیتال و یادگیری متصل (Digital Education and Connected Learning) است و روی ادغام آموزش و فناوریها کار میکند.
مصاحبه ما را با این محقق جوان و پرتلاش میخوانید:
چه شد که تصمیم به مهاجرت گرفتید؟
اواخر کارشناسی، پروژه کارآموزیام را به مدت هفت ماه در یک شرکت ساختمانی وابسته به بانک مسکن در زمینه مترو شروع کردم. بعد از کارآموزی در همان شرکت استخدام شدم. و این بار حدود یک سال در دفتر فنی این شرکت روی پروژه ساختوساز در شهرک جدید سهند در نزدیکی تبریز کار کردم.
بعد از آن شرکت ما شروع به فعالیت در پروژههای مسکن مهر (در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد) در شهر جدید پردیس، تهران، کرد و برای این کار نیاز به نیروی کار متخصص بود که به تهران برود. و من با تشویق پدرم به تهران رفتم و بعد از یک سال کار کردن در تهران خیلی چیزها برایم عوض شد؛ اول، رفتنم به کلانشهر تهران و بعد مسئولیت بیشتر در کارهای عمرانی. متوجه شدم زندگی آن چیزی نیست که من فکر میکردم و این تجربیات کم کم سوالی را در ذهنم ایجاد کرد که آینده این کار چیست؟
در اواخر معاون عملیات اسکلت یک پروژه خیلی بزرگ شده بودم، مسئولیتم به شدت زیاد شده بود و در عین حال سر و کله زدن با پیمانکاران مختلف، استرس خیلی زیادی را تحمل میکردم و از آنجا که جوان بودم و کمتجربه، از شرایطم راضی نبودم و دوست نداشتم که اینطوری ادامه بدهم. دیدم که راه چاره ادامه تحصیل است.
بعد از کلی تحقیقات و هدفگذاری به این نتیجه رسیدم عمران رشتهای نبود که بخواهم ادامه بدهم. ادامه تحصیل در خارج از کشور هم برایم جذاب و آرمانی بود. ولی پدرم که همیشه حامیام بود، این هدف را جدی نمیگرفت. با این حال، با کلی فکر کردن تصمیم گرفتم که به ترکیه مهاجرت کنم و بعد از اتمام کارشناسی ارشد به کشورهای دیگری برای ادامه تحصیل بروم. ترکیه را انتخاب کردم، چون شرایط آنجا برایم مناسبتر بود.
در آن زمان هیچ اطلاعاتی در مورد تحصیلات در خارج از کشور نداشتم، ولی در سفری که به ترکیه داشتم، حس خیلی خوبی پیدا کردم؛ هم از نظر دانشگاهی و هم از نظر اجتماعی. در همین راستا، در امتحانات دانشگاههای ترکیه شرکت کردم. در تحقیقاتی که انجام دادم، متوجه شدم که برای ورود به دانشگاههای ترکیه، شبیه به تافل و آیلتس باید زبان ترکی بلد باشم. و من چون آذری زبان بودم، خیلی زود و راحت زبان ترکیهای را یاد گرفتم.
۲ ماه مرخصی بدون حقوق از شرکت ساختمانی گرفتم تا بتوانم در امتحانات دانشگاه ترکیه شرکت کنم. در آزمون زبان ترکی و انگلیسی قبول و در دانشگاه حاجت تپه در آنکارا در رشته ژئوماتیک پذیرفته شدم. با وجودی که بین رشتههای مهندسی محیط زیست و ژئوماتیک تردید داشتم، ولی بعد از گذشت چند ماه از شروع کلاسها به شدت به ژئوماتیک علاقهمند شدم و علیرغم اینکه به جای زبان ترکی، دروس به زبان انگلیسی تدریس میشد جزو دانشجوهای خوب در آن دوره بودم.
از کجا به کارهای تحقیقاتی علاقهمند شدید و به پژوهش رو آوردید؟
زمانی که دروس دوره کارشناسی ارشد را پاس کردم و نوبت به دفاع از پایاننامه شد، با استادم صحبت کردم که برای دوره دکتری پوزیشنی به من بدهد، چون در این صورت حقوق داشتم و میتوانستم از پس هزینههایم بربیایم. استادم گفت که باید مقاله بنویسی تا شانست را بالا ببری. از او پرسیدم که چطوری باید مقاله بنویسم. مسخرهام کرد و گفت تو پایاننامهات را کار کن، مقاله پیشکش.
با این حال، استادم به شدت در نوشتن مقاله کمکم کرد و با توجه به اشتیاقی که به کار داشتم، دستیارش شدم و در جلسات مشاوره اکثر دانشجویان کارشناسی ارشد حضور داشتم و نظر میدادم. ایده زیادی برای تحقیق و مقاله داشتم.
بیشتر بخوانید:
استادیار ایرانی دانشگاه لیدز انگلستان: دانشجویان ایرانی کار گروهی بلد نیستند / تدریس برخی اساتید بدون صلاحیت در ایران
یک سال بعد برادرم هم کارشناسی ارشدش را در همین دانشگاه و همین رشته شروع کرد. با هم شروع به کار پژوهشی کردیم و ایدهای به ذهنمان رسید که پایه ریاضی داشت. پیشنویس مقاله را که نوشتم، آن را به استادم نشان دادم. استادم اصلا از این ماجرا استقبال نکرد و گفت که فقط باید روی پایاننامهات کار کنی و مقاله را بگذار کنار. با این حال، خودم روی مقالهام کار کردم و آن را برای دو سه تا ژورنال فرستادم که ادیتورها همان اول آن را رد کردند، ولی خیلی مودبانه کامنتهایی برای مقالهام گذاشتند. سعی کردم که آن کامنتها را در مقالهام پیاده کنم.
یکی از همین ادیتورها پیشنهاد جالبی کرده بود و گفته بود که حتما لازم نیست مقالهات را در مجله علمی چاپ کنی، آن را برای یک کنفرانس علمی بفرست. دوباره با استادم صحبت کردم تا از طریق او مقالهام را بفرستم که باز هم موافقت نکرد. بالاخره کنفرانسی را در مالزی پیدا کردم و در نهایت مقاله را فرستادم، چند بار تصحیحش کردم و بالاخره به چاپ رسید. در آن زمان چاپ کردن مقاله هدف اصلیام نبود، مساله این بود اشتیاق بسیاری برای تحقیق داشتم و چون انرژی و زمان زیادی صرف تولید و کشف یک متد کرده بودم و در واقع تاثیری در توسعه علم داشتم، دوست داشتم نتیجه آن را ببینم. تمام تلاشهایم برای چاپ مقاله در کنار کارهای تحقیقاتی دوره ارشدم بود.
بعد از آن تصمیم گرفتم مقاله بعدیام را در بهترین ژورنال رشته خودم منتشر کنم. بیشتر روی آن کار کردم و دوباره پیش استادم رفتم و از او خواهش کردم که آن را نگاهی بیندازد. دوباره برخورد بدی با من کرد و آن را پرت کرد و گفت که برو سر پایاننامه خودت. این ماجرا به من خیلی برخورد و باز هم تصمیم گرفتم که خودم با کمک برادرم روی آن کار کنم. آن را آماده کردم و برای همان ژورنال تاپ فرستادم. در عین ناباوری مقالهام رد نشد. رفت برای بررسی و کامنتهایی برایم گذاشتند که در صورت پیاده کردن آنها مقالهام به چاپ میرسید. این موضوع برای من موفقیت بزرگی به شمار میآمد.
همین باعث شد که سراغ ایده بعدیام بروم و مقاله را نوشتیم و قبل از اینکه کامنتهای مقاله اولم را پیاده کنم، مقاله دومم را برای همان ژورنال فرستادم. به نظر خودم این ایده خیلی ایده بهتری بود. این مقاله هم قبول شد و در نهایت دو تا مقالهام به فاصله یک هفته از هم در این ژورنال به چاپ رسید. استادم یکی از طرفداران این مجله بود و همیشه آن را چک میکرد و زمانی که مقالات ما را دید، با ما قهر کرد. دیگر نمیتوانستیم پیدایش کنیم. بالاخره بعد از یک ماه کارآگاه بازی، یک روز سر راهش سبز شدم و از او پرسیدم که پایاننامهام چه میشود؟ گفت: ۲ تا مقاله خوب چاپ کردی که دانشجوی دکتری هم نمیتواند چاپ کند. پس تو دیگر نیازی به پایاننامه نداری و راهت را خودت ادامه بده.
بعد از کلی صحبت، با وجودی که باز هم رفتارهای استادم مثل قبل نبود، اما راضی شد که روی پایاننامهام کار کنیم و من توانستم بعد از سه سال از شروع دوره کارشناسی ارشد، از پایاننامهام دفاع کنم.
به نظر من سیستم آموزش عالی ترکیه هم مثل ایران اشتباه است و قدرت بیش از اندازه به اساتید میدهد. و زمانی که قدرت دست استاد باشد، هر طور که دوست دارد رفتار میکند.
در مورد استاد خودم باید بگویم که همه کارها را از کارهای تحقیقاتی گرفته تا نوشتن مقاله، خودمان انجام میدادیم، اما اسم استادمان باید نفر اول در مقاله ذکر میشد! راهی نبود که من بتوانم از استادم شکایت کنم یا حتی بگویم که استادم با من لج کرده و کارم را پیش نمیبرد.
کارشکنی استادم به اینجا ختم نشد. من پذیرش نصفه و نیمه از دانشگاه اوهایو برای دوره دکتری گرفته بودم. من تا آخر دسامبر باید مدارکم را میفرستادم، فقط تائیدیه و امضای استادم برای پایاننامهام مانده بود. استادم کاملا از ماجرا خبر داشت و از روی عمد یک هفته قبل، تاریخ دفاع من را طوری انتخاب کرد که دفاع پایاننامه من بعد از این تاریخ باشد و نتوانم به آمریکا بروم.
به نظر شما مشکل تحقیقات ما در ایران چیست؟
به نظر من تحقیقات نباید مقالهمحور باشد و تاثیرگذاری تحقیقات در جامعه باید بیشتر اهمیت داشته باشد. ولی چون معیار و شاخص دانشگاهها برای سنجش اساتید تعداد مقالات و نوع مجلاتی است که مقالات در آن چاپ میشود، اساتید مجبورند که به چاپ کردن مقالات بیکیفیت رو بیاورد و حتی دانشجوها را مجبور میکنند که اسم اول مقاله هم باشند.
دوره دکتری را کجا و چطور گذراندید؟ روی چه حوزهای تحقیق کردید؟
چون نمیخواستم وقفهای میان تحصیلات ارشد و دکتری بیفتد، مجبور شدم که دوره دکتریام را در خود ترکیه شروع کنم. با استادی در دانشگاه بوغاز ایچی دوره دکتری را شروع کردم که روی بحث ترافیک و حملونقل تحقیق میکرد و لابراتواری هم در زمینه سیستمهای حملونقل داشت، ولی توانستم با او وارد حوزههای دیگری مثل ژئوماتیک و یادگیری ماشینی بشوم.
در مدت یک سال و نیمی که دوره دکتری را در ترکیه میگذراندم، برای ۷۰ دانشگاه در اروپا و آمریکا هم درخواست فرستادم و از بین آنها، با ۲۷ دانشگاه مصاحبه کردم که تجربه بسیار مفیدی برایم بود، چون هر بار که رد میشدم، یک چیزی یاد میگرفتم و خودم را ارتقا میدادم. در این مدت با یک سری از دوستانم که آنها هم دوره دکتری میگذراندند، هر هفته جلسه میگذاشتیم و تجربیاتمان را در مورد مصاحبهها و درخواستهایمان با هم به اشتراک میگذاشتیم و همدیگر را نقد میکردیم. این جلسهها واقعا برایمان مفید بود.
از تجربیاتم در این مصاحبهها میتوانم بگویم که بحث تبعیض همه جا هست و علیرغم قوانین سرسختانهای که کشورهای اروپایی و آمریکایی علیه تبعیض در همه زمینهها (نژادی و جنسیتی) دارند، باز هم این اتفاق میافتد. به طور مثال، در جلسه آخر مصاحبههایم با یک استاد بنام در دانشگاه توئنته در هلند، احساس کردم که این مصاحبه از سمت او فرمالیته است و انگار که از قبل فرد دیگری را برای این پوزیشن انتخاب کرده است، ولی بقیه اساتید از کارهای پژوهشی و شخصیت من خوششان آمده بود. در نهایت هم تیر خلاص را زد و گفت که شما ایرانی هستی و گرفتن ویزا برای شما مشکل است. و در نهایت من را رد کردند و متاسفانه کاری از دست من برنمیآمد.
چطور شد که به هلند مهاجرت کردید؟
بعد از آن برای پوزیشن دیگری در همین دانشگاه توئنته درخواست فرستادم و سه بار مصاحبه شدم و از بین ۱۲۰ نفر انتخاب شدم و پذیرش گرفتم. دانشگاههای هلند در بحث گرفتن ویزا و حمایت از دانشجوها واقعا عالی بودند و فقط از من مدارک گرفتند و خودشان همه کارها را انجام دادند. در مدت کوتاهی ویزایم صادر شد و من وارد هلند شدم و از آنجا که تازه ازدواج کرده بودم، خود دانشگاه کارهای گرفتن ویزای همسرم را نیز انجام داد و پنج ماه بعد همسرم نیز به من ملحق شد.
پوزیشن دکتری من همراه با بورسیه کامل بود و نه تنها دانشجوی دکتری بودم بلکه کارمند رسمی دانشگاه نیز محسوب میشدم . بعد از مهاجرت، در یک هتل نزدیک به دانشگاه مستقر شدم. ۲ ماه فرصت داشتم که برای خودم خانه پیدا کنم.
بعد از یک ماه شرایط به گونهای شد که توانستم خانه دلخواهم را پیدا کنم.
در هلند روی چه موضوعاتی تحقیق کردید؟
دوره دکتری در هلند یک دوره چهار ساله است که در آن استاد مسئول اصلی پروژه است. من هم با دو استاد در ۲ حوزه مختلف یکی در زمینه ژئوماتیک و بلایای طبیعی و دیگری در زمینه اقتصادی کار کردم. نحوه تربیت دانشجوی دکتری توسط این اساتید عالی بود و هدف آنها فقط این نبود که پروژه تحقیقاتی را انجام دهیم، بلکه تربیت دانشجویی بود که نه تنها بتواند دکتری بگیرد، بلکه بتواند خودش را به سطوح بالاتر برساند.
استاد سوپروایزرم دروس و مطالب را کاملا مفهومی جلو میبرد و کاری میکرد که همه چیز را به جای حفظ کردن، درک کنم. نظرش این بود که نوآوری و خلاقیت از درک مفهوم میآید نه از حفظ کردن.
پروژه دوره دکتریام در زمینه مانیتورینگ احیاء و بازسازی با استفاده از سنجش از راه دور و مدلسازی اقتصادی (economic modelling) بود و روی توفان «هایان» یا «یولوندا» در فیلیپین به عنوان مطالعه موردی کار کردیم که در نوامبر سال ۲۰۱۳ رخ داده بود. در این پروژه، خسارت وارده به این منطقه و همچنین میزان بازسازی آن در چند سال بعد را با استفاده از دادههای سنجش از راه دور بررسی کردیم. این پروژه یکی از اولین تحقیقات در نوع خودش بود، زیرا تحقیقات قبل از آن، بیشتر روی آنالیز خسارت متمرکز بود تا بحث بازسازی منطقه آسیبدیده.
در واقع، تحقیقات در این زمینه مربوط به آنالیز عکسهای ماهوارهای از ساختمانها و بناهای منطقهای میشد که دچار یک بلای طبیعی شده بود، اما ما یک گام جلوتر رفتیم و بررسی کردیم که بعد از این اتفاق مثل ابرتوفان فیلیپین، ساختمانها چقدر تخریب شدهاند و آیا هنوز قابل سکونت هستند یا خیر؟ آیا زیرساختها یا راهها قابل استفاده هستند یا خیر؟
زمانی که تصویر ماهوارهای از یک بیمارستان را آنالیز میکنیم، صددرصد نمیتوانیم بگوییم که این بیمارستان هنوز قابلیت استفاده را دارد یا خیر، زیرا موارد بسیاری وجود دارد که قابل مشاهده نیستند -مثل قطع شدن برق- اما این زیرساخت را کاملا بلااستفاده میکند. از این رو، روی پروکسیهایی کار کردیم که میشد به صورت غیرمستقیم از دادههای سنجش از راه دور نتیجه گرفت. در واقع، دادهها همان عکسهای ماهوارهای بود، اما باید مواردی را شبیه به پازل کنار هم میگذاشتیم تا به دادههای بیشتری دست پیدا کنیم.
مقاله این پروژه در یکی از مجلات معتبر دنیا به چاپ رسید.
پسادکتری را در کدام دانشگاه گذراندید و روی چه حوزهای کار کردید؟
برای دوره پستدکتری به چند موسسه تحقیقاتی درخواست فرستادم و از دانشگاه واخنینگن هلند پذیرش گرفتم. این دانشگاه بهترین دانشگاه در حوزه کشاورزی در دنیاست. در این دوره روی ریسک و آنالیز ریسک در کشاورزی با کمک متدهایی که در زمینه ژئوماتیک، هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و نقشهبرداری از دور استفاده کرده بودم، کار کردم و شرایطی مهیا شد که بتوانم به صورت جزئیتر روی مانیتورینگ مکانهای شهری هم تحقیق کنم. این پروژه با همکاری ۲ دپارتمان اقتصاد کسبوکار و علوم انفورماتیک انجام میشد و اساتید بسیار خوبی در بحث هوش مصنوعی این پروژه را پیش میبردند.
در دوره دکتری، متوجه شدم که کار کردن روی آنالیز خسارت و آنالیز بازسازی مناطق آسیبدیده از بلایای طبیعی، فراتر از کار کردن روی سنجش راه دور، استنباطهای پازل مانند و تعبیر و تفسیرهای سطح بالا است و در این زمینه میتوان از هوش مصنوعی و یادگیری ماشین هم به صورت بهینه استفاده کرد. خیلی مشتاق تحقیقات در این زمینه بودم، ولی استادم تحقیقات خیلی کمی در آن داشت و من را تشویق کرد که در دورههای مختلف آنلاین شرکت کنم و اساتیدی را در این زمینه به من معرفی کرد.
در مرحله بعد، یاد گرفتم که پروکسیهای دیگر مانند خراب شدن جادهها در هنگام وقوع یک فاجعه طبیعی خیلی مهم است، نه تنها به خاطر مسدود شدن راهها، بلکه به خاطر شرایطی که ایجاد میکنند. از این رو از متدهای یادگیری ماشینی استفاده کردم تا به صورت اتوماتیک دادهها را آنالیز کنم و نتیجه را به صورت کلی مشاهده کنم.
ویژگی بسیار خوب عکسهای ماهوارهای این است که پوششدهی بالای آنهاست و بسته به کیفیت تصویر و حسگری که دوربین ماهواره دارد، میتواند تصاویری را با وسعت چندین هزار کیلومتر به دست دهد. اما رصد و تحلیل این تصاویر کاری بسیار سخت و زمانبر است. هوش مصنوعی در این زمینه واقعا به کار میآید و میتواند به صورت اتوماتیک و در زمان کم عکسها را آنالیز کند و نتیجه را به صورت خروجی بیرون بدهد. با این حال، لازم بود که در ابتدای کار، بسیاری از موارد به صورت دستی انجام شود تا دادههایی در اختیار هوش مصنوعی قرار بگیرد و هوش مصنوعی بتواند از آنها یاد بگیرد. من از دادههایی که به صورت منبعباز در اینترنت وجود داشت، استفاده کردم تا بتوانم بخش اول این فرآیند را هم اتوماتیک کنم. در نهایت هم توانستم درصد تخریب و همچنین میزان بازسازی ساختمانها و زیرساختها را تخمین بزنیم.
بعد از انجام این پروژه، آن را بسط دادم و کل این دادهها را با دادههای اقتصادی و اجتماعی منطقه ترکیب کردم و تاثیرگذاری فاجعه طبیعی را به صورت یک شکل کلی نشان دادم. دادههای خروجی این پروژه به سیاستهای کلی، کمکرسانی، امدادگری و حتی امدادگری از خارج از کشور کمک میکند تا در قالب سناریوهای مختلف نتایج مختلفی را بگیرند.
در این پروژه، حتی حاشیهنشینان شهری را که از این فجایع بیشتر از شهرنشینان آسیب میبینند، به عنوان یک پروکسی در نظر گرفتم و سناریوهای مختلفی را براساس آنالیز ریسک و پیشبینی بازسازی ارائه دادیم. بعد از آن نیز پیشبینی آسیبهای طبیعی در کشاورزی را بررسی کردم.
دوره پسادکتریام حدود ۲ سال طول کشید و بعد از آن پیشنهاد کاری در همان دانشگاه داشتم که به عنوان مربی یا لکچرر شروع به کار کنم.
چطور شد که از هلند به انگلیس مهاجرت کردید؟
یکی از مهمترین دلایلش زبان هلند بود. ما اکثرا انگلیسی صحبت میکردیم، اما زمانی که برای کارهای اداری جایی میرفتیم، فقط هلندی صحبت میکردند. بعد از ۶ سال زندگی در آنجا هنوز احساس نمیکردیم که عضوی از جامعه هلند هستیم و دلیل دیگر نداشتن سیستم مناسب پزشکی و درمانی در این کشور بود. در نهایت آیندهای را برای خودم، همسرم و دخترم «ملودی» به عنوان مهاجر نمیدیدم.
در حال حاضر به عنوان استادیار دانشگاه کالج لندن چه وظایفی برعهده دارید؟ بیشتر کار شما روی تدریس متمرکز است یا تحقیق؟
وظایف من به عنوان استادیار دانشگاه کالج لندن به سه دسته تقسیم میشود: ۴۰ درصد تحقیق، ۴۰ درصد تدریس و ۲۰ درصد کار اداری. منظورم از کارهای اداری، امور مربوط به یادگیری متصل به توانایی و همچنین تلفیق یادگیری با نوآوریها و فناوریهای مدرن برای یادگیری بهتر است. من مدیر «آموزش دیجیتال و یادگیری متصل» هستم و باید فناوریهای مدرنی که در یادگیری مورد نیاز است، به دانشگاه معرفی و آنها را با آموزش به دانشجویان یکپارچه کنم. به طور مثال، چند ماه است که روی هدستهای واقعیت مجازی تحقیق میکنم و قرار است این ابزار را وارد دانشگاه کنم تا برای انجام کارهای تحقیقاتی مانند بررسی میدانهای زلزله یا بلایای طبیعی مورد استفاده قرار گیرد. از این رو، گروهی را تشکیل دادیم که بتواند فناوری واقعیت مجازی را برای دانشجویان معرفی کند و در نهایت از آن برای تدریس و تحقیق استفاده کنیم.
سال پیش نیز کارهای اولیه ورود یک پلتفرم جدید به دانشکدهمان را با کمک گروهم انجام دادم که برای ارزیابی دانشجوها و کارهای دانشجویی به کار میرود. در واقع، امتحانهای دانشگاه و نمرهدهیها روی این پلتفرم انجام میشود. اتفاقا برای انجام همین کار برنده جایزه آموزشی دانشکده و دانشگاهمان شدیم.
جایزه آموزشی دانشگاه کالج لندن به چه شکل است و شامل چه مواردی میشود؟
جایزه آموزشی این دانشگاه هشت مقوله را دربرمیگیرد که براساس آن اساتید مورد ارزیابی قرار میگیرند. گاهی اوقات این جایزه به یک استاد تعلق میگیرد و گاهی هم به یک گروه.
این هشت مقوله عبارتند از ارزیابی و بازخورد، پذیرای همه دانشجویان و جوابگو بودن برای دانشجو، آموزش با کمک فناوریهای دیجیتال، حل تمرین برای دانشجوهای دوره کارشناسی، مشارکتهای دانشجویی، حمایت از دانشجو، حمایت از اشتغالزایی دانشجو و پایداری.
- ارزیابی و بازخورد که شامل تعامل بین استاد و دانشجو میشود. استاد باید نسبت به صحبتهای دانشجویان بازخورد نشان دهد و براساس این بازخوردها نحوه تدریس و تعامل خود را ارتقا دهد. استاد باید کلاس را کاملا به سمت یادگیری تعاملی سوق دهد.
- در مقوله دوم، استاد باید پذیرای همه دانشجویان سر کلاس باشد؛ چه دانشجوی معلول و چه سالم، چه دانشجوی دختر و چه پسر. در واقع، اساتید به هیچ عنوان نباید بین جنسیتها، نژادها و قومیتها تبعیض قائل شود و همه دانشجویان حقوق برابری در سر کلاس داشته باشند و به صورت فراگیر از همه امکانات آموزشی برخوردار باشند.
- در مقوله سوم، در کلاسهای دانشگاه بسته به تعداد دانشجوی سر کلاس، مثلا به ازای هر ۲۰ دانشجو یک استاد حل تمرین را از دانشجوهای دکتری همان دانشگاه انتخاب میکنیم. این افراد باید علاوه بر پاسخ به سوالات دانشجویان، وظایفی چون برگزاری امتحانات و حل تمرین داخل کلاس را انجام دهند.
- در مقوله مشارکتهای دانشجویی، نه تنها دانشجویان باید سر کلاس در امر تدریس مشارکت داشته باشند و تعامل دو طرفه بین دانشجو و استاد برقرار شود، بلکه ماهانه جلساتی بین دانشجویان و اساتید برگزاری میشود که طی آن یک نماینده از دانشجوهای دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد انتخاب میشوند تا در جلسات مربوط به اساتید دانشگاه شرکت کنند و حتی وارد بحث شوند و نظر بدهند. اساتید معمولا در این جلسات، در مورد سیاستهای کلی دانشگاه در مورد تدریس که به آنها ابلاغ شده را بررسی و صحبت میکنند و از نمایندگان دانشجویان هم نظرسنجی میکنند.
- مقوله حمایت از دانشجو شامل موارد بسیاری است. هر دانشجویی از بدو ورودش به دانشگاه یا دانشکده ما، یک استاد راهنما برایش انتخاب میشود که مستقیما با او در ارتباط است. این استاد راهنما لزوما مدرس کلاس یا استاد راهنمای پایاننامهاش نیست. این استاد راهنمای کل زمان تحصیل و بعد از تحصیلش است. به این اساتید مربی شخصی گفته میشود و مسئولیت آنها از مدرسهای کلاس بالاتر است. زیرا نه تنها از نظر تحصیلی باید مراقب و حامی دانشجویان باشند، بلکه از نظر روانی و روحی هم باید به آنها کمک کنند و مشاوره دهند. به طور مثال، دانشجویی داشتم که یکی ۲ ماه بعد از شروع دانشگاه گفت که رشتهاش را دوست ندارد. من زمینهای را فراهم کردم که بتواند سر کلاس رشتههای دیگر هم بنشیند تا در نهایت علاقهمندیهایش را کشف کند. نکته مهمی که در این بین وجود دارد، این است که تمام صحبتهای ما و دانشجوها به صورت کاملا محرمانه بین خودمان میماند و به هیچ عنوان مثلا به رئیس دانشگاه درز پیدا نمیکند.
- در مقوله حمایت از اشتغالزایی دانشجویان، مربیهای شخصی بعد از فارغالتحصیلی هم باید دانشجویان را کمک کنند تا شغل مورد علاقهشان را پیدا و مهارتهای لازم را برای آن شغل کسب کنند.
- مقوله پایداری، در مورد مصرف بهینه انژری و به طور کلی حمایت از محیط زیست است. و در دانشگاه بررسی میشود که چطور میتوانیم از ابزارها و مواد مختلف به گونهای استفاده کنیم که خراب نشوند و از بین نروند. البته این مقوله بسیار گسترده است. به طور مثال، دانشگاه اولویت اول را برای سفر به شهر دیگر برای شرکت در کنفرانس قطار عنوان کرده است، چون آلایندگی کمتری نسبت به هواپیما دارد.
در بخشی از وظایفتان در کارهای اداری گفتید که فناوریها و ابزارهای مدرن را با هدف آموزش وارد دانشگاه میکنید. بابت این فناوریها چقدر بودجه در اختیارتان قرار میدهند؟
این بودجهها براساس پروپوزالی که مینویسیم و به صلاح دید رئیس دانشگاه به ما تعلق میگیرد. و به همین دلیل مبلغ آن نیز براساس نیاز یا پروژهای است که تعریف میکنیم. البته این نوع پروپوزالها را برای سازمان تحقیقات بریتانیا نیز میتوانیم بفرستیم. این سازمان به کل تحقیقاتی که در زمینههای مختلف محیط زیست، علوم اجتماعی، نوآوری و ابزار دیجیتال، مهندسی و هنر و بشریت وجود دارند، فاند پرداخت میکند تا تجهیزات مورد نیاز آنها را تامین کند.
چقدر در کلاسهای دانشگاه بحث مشارکت دانشجو برایتان مهم است و چه راهکارهایی به عنوان استاد دارید تا کلاس تعاملی برقرار شود؟
یکی از راههایی که به یادگیری بهتر دانشجوها کمک میکند، مشارکت آنها در کلاس درس است و این امر حتما در برنامه تدریس هر استادی قرار میگیرد تا مشارکت دانشجو را به اندازه معقولی افزایش دهد. نکته مهم ایجاست که مدرسها برای یادگیری و اجرای تکنیکهای تدریس موثر و سایر موارد ضروری در تدریس توسط خود دانشگاه تعلیم میبینند.
مشارکت دانشجوها خیلی بستگی به موضوع درس دارد و توسط خود استادها طراحی میشود. علاوه براین، بخشی در دانشگاه وجود دارد که اساتید برای طراحی و اجرای بحث مشارکت دانشجو کمک میکند.
یکی از روشهایی که بسیار استفاده میشود «منتی میتر» است. این روش از طریق پلتفرم و یا وبسایت mentimeter.com طراحی میشود و لینک مخصوصی ایجاد میکند که دانشجویان سر کلاس میتوانند با استفاده از گوشی یا لپتاپ جواب سوالات را به صورت ناشناس بدهند. در واقع، این پلتفرم امکان سوال و جواب ناشناس و آنلاین به وجود میآورد که این سوالها هر چیزی میتواند باشد. ولی کل جوابها نمایش داده میشود.
این روش باعث میشود که به دانشجوها استرس وارد نشود و همه بتوانند به راحتی و بدون ترس از قضاوت و ترس از استاد اظهار نظر کند.
برای مشارکت بیشتر دانشجوها، از کارهای گروهی هم بسیار استفاده میشود. به صورت رندوم دانشجوها به گروههای چند نفره تقسیم میشوند و به صورت تیمی سعی میکنند یک مساله را حل کنند و یا به سوالی جواب بدهند. این روش هم برای یادگیری هر چه بهتر دانشجوهایی که کمی ضعیفتر هستند، بسیار موثر است. علاوه براینکه با این روش، دانشجوها نحوه کار تیمی را نیز یاد میگیرند.
سایر روشهای معمول مشارکت دانشجوها هم اعم از سوال پرسیدن و اجازه مشارکت با موضوع انتخابی دانشجوها و سایر کارهای گروهی بسته به موضوع روز کلاس درس طراحی و اجرا میشود.
آینده دنیای علم و فناوری را چطور ترسیم میکنید؟
به نظر من آینده در هوش مصنوعی رقم خواهد خورد. البته پایه مدل هوش مصنوعی و حتی ChatGPT سالها پیش -در دهه ۱۹۸۰- ابداع شده بود، اما هماکنون ابزارهایی مانند ابرکامپیوتر را در اختیار داریم که میتوانیم از هوش مصنوعی به عنوان یک متد استفاده کنیم. در آینده این ابزارها افزایش خواهند یافت و در نتیجه هوش مصنوعی کاربردهای متفاوتی خواهد داشت.
به غیر از این، از آنجا که هماکنون هم متد و هم ابزار را در دست داریم، در آینده نحوه استفاده از این فناوریها هم متحول خواهد شد. هر کسی که بتواند از این فناوریها استفاده کند و مشکلی از مردم دنیا را حل کند، بهترین استفاده را از آن خواهد کرد. در نتیجه، از دو سه سال آینده مهمترین اخباری که خواهیم شنید، در نحوه استفاده از این متد خواهد بود.
از منظر کاربرد هوش مصنوعی در حوزه تحقیقاتی خودم، باید بگویم که شاهد تولید تصاویر و دادههای بسیار باکیفیت با کمک هوش مصنوعی خواهیم بود که در نهایت فاکتورهایی را وارد محاسبات ما میکند که در حال حاضر اصلا وجود ندارد.
به غیر از این، به نظرم در آیندهای نزدیک با بحث «داده بدون مرز» مواجه خواهیم بود که در آن، همه افراد روی کره زمین حتی در مناطق دورافتادهای چون آفریقا، قابلیت و توانایی دسترسی به دادهها را خواهند داشت. و اطلاعات و دیتا در دسترس عموم قرار خواهد گرفت تا هر کسی که میخواهد کار مثبتی در دنیا انجام دهد، این اطلاعات را در اختیار دارد. پس در نتیجه، دادهها فقط در دست دولتمردان و فقط برخی کشورهای خاص نخواهد بود.
با توجه به مسائلی که به تازگی در زمینه هوش مصنوعی رخ داده و بسیاری از بزرگان دنیای فناوری مثل ایلان ماسک یا پدرخوانده هوش مصنوعی در گوگل در مورد مخاطرات و رشد سریع این فناوری اعلانیههایی صادر کردند، آیا بنیاد یا سازمانی در کل جهان وجود دارد که از نظر اخلاقی روی این فناوری تحقیق کند؟
به نظر من، همانگونه که تحقیقات روی هوش مصنوعی جلو میرود، پژوهشهایی نیز در زمینه اخلاق هوش مصنوعی پیش میرود. تا جایی که میدانم ما در بریتانیا سازمان یا نهادی نداریم که روی بحث اخلاق هوش مصنوعی کار کند. اما با این حال، گروههای زیادی حتی در دانشگاه کالج لندن وجود دارند که روی بحث اخلاق و همچنین بحث حقوقی آن تحقیق میکنند.
مسلما این فناوری خطرات بسیاری زیادی در پی خواهد داشت، ولی اگر با مسئولیتپذیری این فناوری را پیش ببریم، مزیتهای آن خیلی بیشتر از بدیهایش خواهد بود. به همین دلیل حذف این فناوری کار درستی نیست، اما میتوانیم دیدگاهمان را تغییر دهیم و به آن به عنوان ابزاری کارآمد و مهم نگاه کنیم. باید خودمان را با آن سازگار کنیم.
در همین راستا، در تیمی که در دانشگاهمان تشکیل شده است و من هم با آن همکاری میکنیم، روی موضوعاتی کار میکنیم که چطور میتوانیم از هوش مصنوعی و ChatGPT در آموزش استفاده کنیم و -با توجه به تقلبهایی که ممکن است دانشجویان از این فناوری بکنند- بتوانیم این تقلبها را آشکارسازی کنیم. با این حال، براساس مقالاتی که خواندهام، اگر یک دانشجو بلد باشد که چطور با ChatGPT کار کند، عملا امکان تشخیص تقلب با این فناوری را نداریم. حتی اگر با استفاده از ابزارهای موجود متوجه شویم که دانشجو درصدی از کارش را توسط ChatGPT انجام داده، از نظر حقوقی نمیتوانیم نمره او را کم کنیم.
شما معمولا در اوقات فراغت چه کارهایی انجام میدهید؟
به نظر من، کار نکردن اوقات فراغت است. معمولا در این زمانها در کنار خانواده به تفریح و گردش میپردازیم.
چه کتابهای میخوانید و چه فیلمهایی تماشا میکنید؟ چه فیلم و چه کتابی را پیشنهاد میدهید؟
اکثر اوقات فیلمهای علمی-تخیلی تماشا میکنم و فیلمهای «آواتار» و «میانستارهای» را پیشنهاد میکنم.
کتاب هم همیشه کتاب علمی میخوانم. آخرین کتابی که خواندم، «تئوری همه چیز»، نوشته استیون هاوکینگ بود که در مورد یک نظریه فرضی در فیزیک نظری است که به بیان رابطه همه پدیدههای فیزیکی با یکدیگر میپردازد. این نظریه در واقع تلاشی برای ترکیب نظریه نسبیت عام اینشتین و مکانیک کوانتومی است که ناسازگار با یکدیگرند.
زمانی که وارد دانشگاه خارج از ایران شدید، چه تفاوتی نسبت به دانشگاه ایران را بیشتر از همه حس کردید؟
حس کردم که معمولا در ایران کمتر سیستم منصفانهای را برای دانشجوها میبینیم، زیرا امکانات برای دانشجویان به اندازه کافی وجود ندارد و به غیر از این، بیشتر امور دست استاد است تا دانشجوها. به همین دلیل هم هست که خلاقیت و آزادی عمل از دانشجو گرفته میشود.
به نظر من، اساتید و دانشجوها در ایران به دانشگاه به عنوان یک بیزینس نگاه میکنند. استاد درس میدهد تا حقوقش را بگیرد و دانشجوها پول میدهد تا مدرک بگیرد. دانشگاههای ترکیه نسبت به دانشگاههای ایران امکانات و آزادی عمل بیشتری به دانشجو میدهند، اما از نظر استادمحوری بسیار شبیهند.
در هلند، ماجرا متفاوت بود، اساتید باید خود را آپدیت میکردند و به همین دلیل، سالانه برای همه اساتید دانشگاه دورههایی را برگزار میشد تا هم از نظر علمی خودشان را بهروز کنند و هم از نظر اخلاقی، مهارتهایی کسب کنند تا بتوانند ارتباط خیلی خوبی با دانشجوهایشان بگیرند.
در دانشگاههای هلند و انگلیس قوانین محکمی وجود دارد و از این رو، مشاوران حقوقی دارند که بتوانند مشکلات و چالشهای بزرگ اساتید و دانشجوها را حل کنند و مراحل قانونی مربوطه را دنبال کنند.
این قوانین هم کار اساتید و دانشجوها را راحت میکند و هم سخت. از این نظر راحت میکند که یک امنیت ذهنی به آنها میدهد تا بیشتر روی درس و تحقیق متمرکز شوند و از این نظر سخت میشود که افراد در همه حال باید فکر کنند که چطور باید رفتار کنند یا صحبت کنند که به هیچ شخصی برنخورد و تبعیض ایجاد نشود. چون در تمام موارد مسئولیت به عهده خودشان است.
به نظر شما چه چیزی باعث میشود که برخی از جوانان ایرانی اعتماد به نفس کافی برای انجام بعضی کارها و رفتن به مسیر پیشرفت را نداشته باشند؟ این عدم اعتماد به نفس از خانواده میآید یا از جامعه یا از دانشگاه؟
اگر انگیزه لازم را داشته باشی، تلاش کنی و حاضر باشی که از خودگذشتگیهایی در مسیر انجام دهی و در نهایت صبور باشی، پلههای ترقی و پیشرفت را به خوبی طی میکنی.
به نظر من، فرهنگ ما در ایران فرهنگ محافظهکارانه است. مثلا اگر فردی شغل خوبی در یک شرکت داشته باشد، پدر و مادرش تشویقش میکنند که در همان شرکت بماند. به بیان دیگر، بیشتر والدین تا سنین بالا روی بچههایشان نفوذ دارند و برای آنها تصمیمگیری میکنند. در حالی که در خارج از کشور، فرزندان از ۱۶ سالگی کاملا مستقل میشوند و خودشان برای خودشان تصمیم میگیرند.
چقدر اساتید در دانشگاههای خارج در افزایش اعتماد به نفس و همچنین تشویق دانشجویان به ادامه تحصیل یا تحقیق نقش دارند؟
به هیچ عنوان اساتید نیستند که دانشجوها را تشویق میکنند! بلکه سیستم به گونهای است که به نظر و علاقه دانشجو احترام میگذارد و تمام امکانات و راههای ممکن را در اختیارش میگذارد تا به هدفش برسد. یعنی دانشگاه دانشجو را به ادامه تحصیل تشویق نمیکند، چون شاید آن دانشجو دوست داشته باشد که صنعت را ادامه دهد. کل سیستم دانشگاه دانشجو را راهنمایی میکند و مهارتهای لازم را به او یاد میدهد تا در مسیرش حرکت کند.
در انگلیس یا هلند برای تقویت ارتباط بین دانشگاه و صنعت چه راهکارهایی وجود دارد؟
به طور کلی باید بگویم که اصلیترین رمز موفقیت کشورها در گرو ارتباط بین دانشگاه و صنعت است، زیرا الان بزرگترین سرمایه کشورها فناوری آنهاست. به طور مثال، کشورها نفت میخرند، آن را فرآوری میکنند و با قیمت خیلی بالاتر میفروشند؛ یعنی با این کار فناوریشان را میفروشند.
ارتباط بین دانشگاه و صنعت را در انگلیس قویتر از هلند دیدهام. هر ساله نمایشگاههایی در دانشگاه برگزار میکنند که همه شرکتها در آن حضور پیدا میکنند تا هم دانشجوها با صنایع آشنا شوند و هم اینکه صنایع دانشجوهای علاقهمند را جذب کنند. این نمایشگاهها حتی نشان میدهند که نیازهای صنعت چه هستند یا رشتهها یا مهارتهای مورد نیازشان برای جذب نیرو چیست؟ دانشجوها مستقیما میتوانند با شرکتها وارد ارتباط شوند، خودشان را پرزنت کنند و متوجه شوند که شرکت مدنظرشان چه مهارتهایی نیاز دارد.
در واقع، دانشگاهها سعی میکنند دانشجوهایی را فارغالتحصیل کنند که مورد نیاز صنعت است و از سوی دیگر دانشگاهها تحقیقاتی را انجام دهند که مورد نیاز صنایع است. این امر باعث میشود که تحقیقات به جای اینکه مقالهمحور باشند، کاملا کاربردی و ادغام شده با صنعت هستند.
در خود دانشگاه هم زمانی که میخواهیم روی زمینهای تحقیق کنیم، یک یا چند دانشجوی دکتری استخدام میکنیم. گاهی لازم است که این دانشجوها وارد شرکتها یا سازمانهایی شوند تا بتوانند تحقیقات را انجام دهند.
زمانی که در انگلیس هستید، برای چه چیزی بیشتر از همه دلتنگ میشوید؟
برای خانواده و دوستانم.
آیا ازدواج کردهاید؟ فرزندی دارید؟ برای اینکه بتوانید بین زندگی شخصی و شغلت تعادل ایجاد کنید، چه کار میکنید.
بله ازدواج کردهام و یک دختر 3 ساله دارم.
نمیتوان در این زمینه تعادلی ایجاد کرد. ولی یکی از مشاوران تاثیرگذار من همسرم است و در مورد خیلی از اتفاقاتی که حتی در دانشگاه برایم میافتد، با او مشورت میکنم.
انتهای پیام/
نظر شما