به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته ایم تا هر روز تعبیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز یازدهم مهر ماه به غزل شماره ۱۵ حافظ می پردازیم:
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کآغوش که شد منزل آسایش و خوابت
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت
دور است سر آب از این بادیه هشدار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مکناد آفت ایام خرابت
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت
معنی و تفسیر غزل شماره پانزده حافظ
فکر میکنی که دوستانت تو را فریب دادهاند ولی با کمی تأمل و اندیشه میتوانی سرنوشت خود را تغییر دهی. ایام جوانی خود را با کارهای تباه هدر مده. به خدا پناه ببر و با اعتماد به نفس بالا به راه خود ادامه بده. مراقب خود باش که در این راه به خطا نروی. به مشورت بزرگان گوش فرا ده و گول ظواهر دنیا را مخور. آنچه مورد محبت و علاقه توست، در دست دیگری قرار دارد، بسیاری از آدمها مدتهای بسیار از عمر خود را در این حالت تلف کردهاند، تو هشیار باش و با چشم بصیرت به اوضاع حاکم توجه کن و عاقلانه تصمیم بگیر، به هر جهت بهتر است که فکرش را از سر بدر کنی.
انتهای پیام/
نظر شما