جامعه‌شناسی معماری در ایران معاصر؛ بازتاب دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی در کالبد فضا

گلسا داودی*

معماری، در معنای جامعه‌شناختی خود فقط فرآیند طراحی و ساخت فضاهای زیستی نیست؛ بلکه شکلی از بیان اجتماعی است که ساختارهای فرهنگی، اقتصادی و ارزشی جامعه را در قالب فیزیکی بازنمایی می‌کند. هر بنا، در اصل یک متن اجتماعی است که می‌توان از خلال آن به خوانش الگوهای زیست، روابط قدرت و نظام ارزش‌های زمانه دست یافت.

در ایران، معماری از دیرباز با هویت فرهنگی و جهان‌بینی مردم پیوند تنگاتنگی داشته است. خانه‌های سنتی، بازارها و فضاهای مذهبی، بازتاب نوعی هم‌زیستی شگرف میان انسان، طبیعت و باورهای دینی بودند. این فضاها نه‌تنها کارکرد سکونتی یا اقتصادی داشتند؛ بلکه واجد بعدی معنایی و فرهنگی نیز بودند. بعدی که به زندگی روزمره معنا، عمق و تداوم می‌بخشید.

اما با گسترش مدرنیزاسیون و تحولات اجتماعی قرن اخیر، این پیوند به تدریج از هم گسسته شد، بطوریکه در جامعهء شهری امروز ایران، معماری بیش از آنکه بازتاب ارزش‌های فرهنگی باشد، به عرصه‌ای برای رقابت طبقاتی و نمایش منزلت اجتماعی مبدل شده است! این تغییر کارکرد، از منظر جامعه‌شناسی، نشانه‌ای از گذار ارزش‌ها از «جمع‌گرایی فرهنگی» به «نمایه‌سازی فردی» است.

فضای شهری در کلان‌شهرها دیگر محصول تعامل اجتماعی نیست؛ بلکه متاسفانه حاصل تصمیم‌های انفرادی و بازارمحور است. نماهای متنوع، مصالح ناهم‌خوان و گسست کالبدی میان محله‌ها، بازتابی از شکاف فرهنگی و اجتماعی جامعه‌اند. به تعبیر گیدنز، «فضا، حامل نظم اجتماعی است»؛ و زمانی که نظم اجتماعی متزلزل شود، فضا نیز بی‌هویت می‌گردد.

در جامعه‌شناسی معماری، فضا به عنوان «متن اجتماعی» خوانده می‌شود که در آن ارزش‌ها، آرمان‌ها و اضطراب‌های جمعی به شکل عینی نمود پیدا می‌کنند. در معماری معاصر ایران، می‌توان این متن را متکثر و گاه متناقض دید: از برج‌های لوکس شمال تهران تا خانه‌های فشرده و بی‌هویت حاشیه شهرها، همه گویای نوعی شکاف میان معنا و ماده‌اند.

نظریه‌پردازانی چون بودریار و لوفور، این وضعیت را نوعی «از خودبیگانگی فضایی» می‌نامند؛ یعنی جایی که فضا، به جای بازنمایی تجربهء انسانی، به کالایی مصرفی بدل می‌شود. در ایران نیز این روند به وفور قابل مشاهده است. معماری به عرصه‌ء مصرف تزیینات و تجمل تبدیل شده، نه بازآفرینی هویت فرهنگی!

در نتیجه، فضاهای شهری امروز ما اغلب فاقد حافظه تاریخی‌اند. آنچه روزگاری در معماری ایرانی، «سیر درون‌گرایی» و «محرمیت» نام داشت؛ جای خود را به «نمایش‌گرایی» و «خودآشکاری» داده است. این تغییر، تجلی بخشِ تحولی در ذهنیت جمعی جامعه است که در آن آرامش و تداوم، جای خود را به سرعت و نمایش داده‌اند.

با این حال، در لایه‌هایی از معماری معاصر ایران می‌توان نشانه‌هایی از بازاندیشی مشاهده کرد. برخی از معماران جوان تلاش دارند میان هویت بومی و ضرورت‌های جهان مدرن پیوندی تازه برقرار کنند. این رویکرد، که می‌توان آن را «معماری بازتابی» نامید، بر مبنای شناخت جامعه و نیازهای فرهنگی امروز شکل می‌گیرد.

در واقع، جامعه‌شناسی معماری در ایران باید به جای تمرکز صرف بر فرم و زیبایی، بر فهم «رابطه میان انسان و فضا» تأکید کند. پرسش اصلی دیگر این نیست که «چگونه باید ساخت؟» بلکه این است که «برای چه کسی و بر اساس کدام ارزش‌ها می‌سازیم؟».

در نهایت، معماری زمانی می‌تواند بازتابی از جامعه‌ای سالم و پویا باشد که خودِ آن جامعه از درون دارای انسجام فرهنگی و اخلاقی باشد. بازگشت به این انسجام، به معنای بازگشت به گذشته نیست؛ بلکه تلاشی برای بازتعریف هویت در جهانی متکثر و متغیر است.

در این مسیر، نقش معماران، جامعه‌شناسان و سیاست‌گذاران فرهنگی در کنار مردم تعیین‌کننده است. معماری نه محصول تصمیم یک‌نفره‌ی طراح، بلکه فرآیند جمعی بازتولید فرهنگ در کالبد فضاست. بازاندیشی در این فرآیند، شاید نخستین گام برای بازیابی پیوند ازدست‌رفته‌ء معماری و جامعه در ایران باشد.

فعال رسانه ای*

انتهای یادداشت/

کد خبر: 1286222

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =