دانشگاه جایی است که رویا در دل آدم جوانه میزند و امید در رگهایش جریان مییابد. اما در میان تمام رویاهای شیرین، واقعیت با قدمهای محکم درِ خانهی رویا را میگشاید و سرک میکشد. دانشجو با دل پر از امید وارد میشود؛ امیدی که مسیرش از میان کلمات، کتابها، درسها و کلاسها میگذرد، اما ناگهان درمییابد که رسیدن به رویا تنها از مسیر دیوارهای دانشگاه نمیگذرد، بلکه جامعه، با چالشها و پیچیدگیهایش، مسیری است که باید آن را پیمود.
دانشجو بودن یعنی ایستادن بر مرز ترس و امید؛ ترسی که آینده را به هزارتویی بیپایان تبدیل میکند و امیدی که نوید روشنایی فردا را در دلش میپروراند. دانشگاه تنها ساختمانی با کلاس و استاد نیست، بلکه صحنهای است که جوانی با تمام تردیدها و رؤیاهایش در برابر واقعیتهای جهان به نمایش گذاشته میشود. ترس، دانشجو را هوشیار میکند و امید، نیروی حرکت اوست و همین زیستن میان این دو او را به حساسترین و تأثیرگذارترین گروه اجتماعی تبدیل میکند.
اما دانشجو تنها گیرندهی دانش نیست؛ او سازندهی زنجیرهی قدرت و دانش فرداست. با تفکر، علم و توانایی نقد و حل مسئله بر ساختار دانشی کشور اثر میگذارد و آن را شکل میدهد. در جهانی که بر پایهی علم و دانش میچرخد، دانش ابزاری است برای قدرت و پیشرفت و دانشجو نه تنها سازندهی زندگی خویش، بلکه منشأ قدرت و تحول برای جامعه و کشور است.
دانشگاه خانهی رؤیاست، اما به دانشجو میآموزد چگونه در میان رؤیاها، خانههایی از جنس واقعیت بسازد؛ خانههایی استوار با ریشههایی که از دل رویا جان گرفتهاند. دانشجو در این میان میآموزد، میسازد و میایستد؛ با قلبی روشن، با رویاهایی بزرگ و با امیدی که هر روز قویتر میشود. او همان جوانی است که میان ترس و امید پرواز میکند و فردایی روشن برای خود و جامعه میسازد.
١۶ آذر ماه روز دانشجو برهمه ی دانشجویان مبارک باد.
نویسنده و فعال رسانهای
انتهای پیام/
نظر شما