به گزارش ایسکانیوز، به نقل از روزنامه «قانون» کیایی در مورد سینمایش، نوع نگاهش به جامعه و شرایط ساخت و اکران فیلمهایش اظهارات جالبی داشته است که در ادامه می خوانید.
آقای کیایی، این روزها اوضاع و احوال سینمای ایران چطور است؟
در کل دنیا ، سینما موجود پیچیدهای شده و نگاهها و دست اندازیها نسبت به آن زیاد است و همین باعث میشود که حال و اوضاعش مدام دچار تغییر باشد اما اگر بهطور کلی بخواهیم به سینمای ایران به عنوان یک صنعت نگاه کنیم متوجه میشویم که حال و اوضاع خوبی ندارد چرا که پرفروشترین فیلمهایمان هم به نسبت جمعیت کشور، فروش چندانی نداشته است که البته مقدار فروش هم به شرایط مختلفی از جمله خود فیلم،حال اجتماعی مردم، هزینههای ساخت و عوامل بیشمار دیگری بستگی دارد و همه اینها در ایران دست به دست هم داده و باعث ریزش مخاطب شده است.
شما هم فیلمنامه مینویسید و هم کارگردان هستید.کدامش برایتان جذابتر است؟
این دو مقوله هردو برایم جذاب هستند اما نویسندگی برایم از کارگردانی سختتر است چون اصولا کار نوشتن کار خیلی سختتری است و برای اینکه بتوانی فیلمنامه مطلوبی بنویسی باید زمان زیادی را صرف نوشتن کنی و برای همین هم معتقدم که نوشتن ، کار به مراتب سخت تری است.
هردو را به یک اندازه دوست دارید؟
نه؛نوشتن را به علت همان سختیهایی که دارد خیلی دوست ندارم و ضمن اینکه نوشتن نیاز به تنهایی دارد و تمام اینها باعث میشود که خیلی فیلمنامه نویسی را دوست نداشته باشم.
پس چه چیزی باعث میشود که فیلمنامه بنویسید؟
واقعیت این است که من همیشه برای ساخت فیلم خیلی منتظر این میمانم که فیلمنامه خوبی به دستم برسد ولی خب متاسفانه این اتفاق خیلی نمیافتد و بنابراین مجبور به فیلمنامهنویسی میشوم چون به نظرم مهمترین و اساسیترین مرحله از ساخت یک فیلم، فیلمنامه خوب است و زمان گذاشتن برای یک فیلمنامه و صرف وقت زیاد برای نگارش آن باعث میشود که فیلم بهتری داشته باشیم.
در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید که به سینمای آمریکا خیلی علاقهمند هستید، آیا این علاقه روی فیلمسازیتان اثر دارد؟
بله ؛قطعا تاثیر دارد.من سینمای آمریکا را به این علت دوست دارم که قصه دارد و تعریف اصلی سینما همین است این که تو وارد یک فضای تاریک و بعد از آن درگیر قصهای شوی یعنی باید در طول یک فیلم عاشق شوی، ناراحت شوی و حتی بخندی و سینمای آمریکا تمام این ویژگیها را دارد و مسلما روی من تاثیر میگذارد و باعث میشود که سینمای من هم سینمای قصهگویی باشد که ریتم دارد درکل من به سینمای قصهگو علاقهمندم.
سینمای شما یک سینمای اجتماعی است.آیا موضوعاتی که در فیلمهایتان عنوان میکنید دغدغههای خودتان نیز هست؟
من کلا آدمی هستم که واکنشم نسبت به تمام مسائل «جوگیرانه» است یعنی اتفاقات اجتماعی، تاثیر عمیقی روی من میگذارد و طبیعتا هر کدام از فیلمنامههایی که نوشتهام یک ما به ازای بیرونی داشته است و این اتفاق به خصوص در مورد دو فیلم آخرم یعنی «خط ویژه» و «عصریخبندان» به طور ویژهتری افتاده است و این دو فیلم خیلی تحت تاثیر فضای بهوجود آمده در جامعه نوشته شده است.یک تحول اجتماعی به راحتی میتواند من را به سمت فیلمنامهنویسی در مورد آن موضوع ببرد و برای همین است که نمی توانم فیلم بعدیام را پیش بینی کنم.من الان فیلمنامهای را برای گرفتن پروانه ساخت،ارائه دادهام که هنوز تایید نشده است اما آن را نوشتم چون حس میکنم که نیاز امروز جامعه و یک دغدغه اجتماعی است ولی هنور مجوز ساختش را ندادهاند و منتظرم که به من جواب بدهند.
موضوع آن چیست که به آن مجوز ندادهاند؟
موضوع فیلمنامه همانطور که گفتم یک دغدغه اجتماعی است که همه ما هرروز و هر ساعت با آن درگیر هستیم اما تا حالا فیلمی برای آن ساخته نشده است. پارازیتها موضوع این فیلمنامه است،موضوعی که هرروز در مورد آن در اخبار صحبت میشود، روزنامهها گزارش مینویسند و پزشکان ومتخصصان هشدار میدهند اما برای سینما هنوز «تابو» است و برای همین است که معتقدم خیلی وقتها حساسیتها روی سینما سیاسی میشود زیرا که به اهمیت و نقش آن پی بردهاند. هر فیلمنامه اجتماعیای را که مینویسی این را میدانی که یا با سانسور یا با ممیزی روبهرو خواهد شد اما بههرحال ما کار خودمان را میکنیم وامیدوار به مجوز گرفتن آن می مانیم چون اگر اینطور نباشد تمام آثار به سمت و سوی یک شکل خواهند رفت و شبیه به یکدیگر خواهند شد.
فیلمهای شما فیلمهای پرکاراکتری است،چرا؟
این نکته که فیلمهای من فیلمهای پرکاراکتری است را قبول دارم که البته بخش بزرگی از آن به علت نیاز ژانر «درام» است که به کاراکترهای زیادی برای قصهگویی نیازمند است اما در کنار این قضیه، علاقه شخصی خودم هم دخیل است.من دوست دارم در فیلمهایم تعدد شخصیت و حتی تعدد کاراکتر داشته باشم و حس میکنم توسط این قضیه روح زندگی در فیلمهایم جاری میشود.دوست ندارم که فیلمم با لوکیشن ثابت یک آپارتمان اتفاق بیفتد،فیلم شهری باید لوکیشن بالایی داشته باشد.
«بعد از ظهر سگی سگی » اولین تجربه شما در ساخت فیلم بلند بود، از تجربه آن راضی هستید؟
معتقدم فیلم اول برای هر فیلمسازی خیلی مهم است از این نظر که سنگ بنای جذب سرمایه برای فیلمهای بعدی او محسوب میشود. من معتقدم در ساخت یک فیلم باید این نکته که سینما صنعت است، رعایت شود .رعایت به آن معنی که تو فیلم خوبی بسازی و این فیلم خوب در گیشه بفروشد و بنابراین هم مردم فیلم خوبی دیده باشند و هم سرمایه ساخت فیلم بعدیات تامین شود و با این دید دوست داشتم فیلمی بسازم که سرمایه گذار شخصی داشته باشد و بتواند بفروشد.«بعداز ظهر سگی سگی» دغدغههای خودش را عنوان می کند و در عین حال هم خوب فروخت.من بعد از «بعد از ظهر سگی سگی» هیچوقت برای جذب سرمایه گذار به مشکل نخوردم.
موضوع «خط ویژه» را چطور انتخاب کردید؟
من هیچوقت فکر نمی کردم که «خط ویژه» تا این حد فیلم محبوبی برای مردم شود. البته میدانستم موضوعی که به سراغ آن رفتهام موضوع جذاب و دغدغه خیلی از آدمهاست و به علت فضای حاکم برآن استقبال خوبی از طرف جوانان میشود اما انتظار چنین استقبال گستردهای از آن را نداشتم.خط ویژه علاوه بر آن خندههایی که از مخاطب میگیرد در پس خود تلخیهایی هم دارد که این تلخیها همین دغدغه مدنظر من است.مدل فیلمسازی من مثل این است که شربت تلخی را که همان دغدغههای اجتماعی است را با آب یا نوشیدنی شیرینتری مخلوط کنی و کمی از تلخی آن را کم کنی و به خورد مخاطب بدهی.
فیلمهای شما مورد اقبال به اصطلاح قشری که به آنها مخاطب عام میگویند قرار میگیرد از این نمیترسید که به سینمای شما سینمای عامه پسند گفته شود؟
هر چهار فیلم من طوری بوده است که هم مخاطبان و هم قشر خاصتر سینما آن را دوست داشتند ، حالا اختلاف نظرهایی وجود دارد ولی خب تقریبا نمره قبولی را از هر دو قشر گرفته است. اما واقعیت این است که من سینمای روشنفکری و خاص پسند را خیلی دوست ندارم و از عامهپسند بودن فیلمهایم هم نمیترسم. روزی که شروع به فیلمسازی کردم با خودم قرار گذاشتم که فیلمی بسازم که جریان اصلی باشد و درثانی وفادار به صنعت سینما باشد یعنی خوب بفروشد و البته اینکه استاندارد باشد. خیلی از فیلمهای پرفروش هستند که استاندارد نیستند اما منظورم این بوده که فیلم استاندارد ولی پرفروش بسازم.برای من هرچه فیلم پرفروشتر باشد و اقبال عمومی به همراه داشته باشد بهتر است. الان سینمای ایران به فیلمی احتیاج دارد که علاوه بر رعایت صحیح اصولها خوب هم بفروشد.خیلی از فیلمهای به اصطلاح خاص ساخته و اکران میشود و آب هم از آب تکان نمِیخورد. به نظر من سینمای ایران «ژانر» کم دارد و تمام فیلمها به سمت حالوهوای مشخصی میروند. یک فیلم پر کشش اکشن نداریم،فیلم کمدی خوب زیاد نداریم و جای خیلی از ژانرها در سینمای ایران خالی است و شاید یکی از علتهایی که مخاطب با سینمای من ارتباط برقرار میکند همین است، اینکه فیلمهایم برای خودم است.
با توجه به تعدد کاراکترهایتان ، نحوه بازی گرفتن از بازیگرانتان چگونه است؟ به آن ها عقاید خودتان را دیکته میکنید یا به اصطلاح دستشان را در بازی باز میگذارید؟
فرمول به ظاهر ساده اما درعین حال پیچیدهای در مورد بازیهای فیلمهای من وجود دارد. هر چهار فیلمی که ساختهام فیلمهایی بودهاند که بازیهای آنها دیده شده ، دیده شدن به آن معنی که بازیهای این فیلمها کاندیدای جایزه شدهاند.من وسواس زیادی روی بازیها دارم چونکه معتقدم بازی، ویترین تمام زحماتی است که برای یک فیلم کشیده شده است.برای این قضیه هم فرمول سادهای دارم و با بازیگرانم صحبت میکنم. من برای کارهایم بازیگرانی انتخاب میکنم که پتانسیل پذیرفتن این قضیه را داشته باشند و آنقدر با هوش باشند که بدانند هربازیگری اگر قرار باشد در تمام فیلمها از خودش بازی ارائه دهد بعد از مدتی به تکرار خواهد افتاد. به نظر من فهمیدن ومتوجه شدن این قضیه برای بازیگر نیاز به هوش دارد و برای همین میگویم با بازیگران باهوش کار میکنم و خوشبختانه همیشه از این قضیه شانس آوردهام به نظر من «نقش» مانند لیوانی است که بازیگر و کارگردان با کمک هم باید آن را پر کنند و اگر بازیگری با لیوان پر به فیلم بیاید به درد فیلم من نمیخورد.بازی هم مانند تدوین، موسیقی وغیره باید با تمام اجزای فیلم هماهنگ باشد و به نظر من بازیها باید با فیلم یکی باشد و به اصطلاح از آن بیرون نزند و این اتفاقی است که با همنظری میافتد.
چه دغدغه ای شما را تشویق به نوشتن «عصر یخبندان» کرد؟
موضوع عصر یخبندان و رابطه بین آن زن و شوهر اتفاقی است که برای یکی از آشناهای من افتاده.نقش من در آن ماجرا مثل«ستاره» فیلم که با «بابک» همراه است بود و من اینگونه وارد آن بازی شده بودم.این اتفاق فضای وهم آلود و تلخی داشت که خیلی ترسناک بود و به نظرم وقت آن شده بود درباره این موضوع صحبت شود و البته هیچ چشماندازی بابت مجوز گرفتن آن نداشتم که خوشبختانه با سیاست درست مدیران وقت ارشاد عصر یخبندان مجوز گرفت.
از میزان فروش آن راضی بودید؟
فروشاش خوب بود ولی آن قدر که میخواستیم نفروخت. در مورد عصر یخبندان به ما گفته شد که فیلم پرفروشی خواهد شد بنابراین آن را در ماه رمضان اکران کنید که موجب رونق گرفتن سینماها شود ولی تعداد سینماهایی که برای اکران به ما دادهاند خیلی کم بود. اکران ماه رمضان در شهرستانها که بی معنی است چون عملا فقط در تهران ماه رمضان سینماها فروش دارد از طرفی شورای صنفی هم به قول خود مبنی بر این که اکران ماه رمضان جزو سانسهای اکران محسوب نمیشود عمل نکرد یعنی رسما ما با تعداد کمی سینما در حد 2 میلیارد و 700 میلیون تومان فروختیم.عصر یخبندان فیلمی است که کمدی نیست و مضمون اجتماعی تلخ دارد و در عین حال هم خوب میفروشد که من فکر میکنم این اتفاق خوبی برای سینمای ایران است.فیلم هزینههای خودش را درآورده و حتی سوددهی هم داشته است اما اگر شرایط اکران بهتری وجود داشت به گفته کارشناسان پرفروشترین فیلم امسال میشد. شرایط اکران در ایران شرایط عادلانهای نیست، علاوه بر تمام اینها، فیلم ما با اکران فیلم محمد(ص) همزمان شد که خیلی از سانسهای ما برای این فیلم گرفته و از فروش ما هم طبعا کاسته شد.
وقتی فیلم شما از کف فروش نیفتاده بود چطور این اتفاق افتاد؟
این اتفاقی بود که خیلی راحت در مورد فیلم ما و فیلمهای دیگر افتاد. وقتی ما فروش خیلی خوب با هفت سانس در سینما آزادی اکران داشتیم و فردا صبح از خواب بیدار شدیم و دیدیم سانسهای اکران ما به یک سانس تقلیل یافته است و فیلم دیگری اکران میشود این مصداق رعایت نکردن عدالت است به نظر من حمایت ویژهای از فیلم محمد(ص) میشود و هیچ ربطی به کف یا سقف فروش ندارد.70 تا 80 درصد سینماهای ما بعد از اکران فیلم محمد(ص) کم شد و ما از این موضوع بیخبر بودیم.
نسبت به این موضوع اعتراض نکردید؟
از طرف کارگردانهای مختلف و به شیوههای گوناگون نسبت به کم شدن سانس فیلمها برای اکران هرچه بیشتر فیلم محمد(ص) اعتراض شد اما هیچکدام جواب نداد چون که اعتراض کردن جایی جواب میدهد که گوش شنوایی باشد. به عقیده من میشد این قضیه را به نحو بهتری مدیریت کرد یعنی امکان این وجود داشت که فیلمی اکران شود و به فیلمهای دیگر لطمهای وارد نشود اما شورای صنفی در این مورد بی سیاستی کرد و عملکردش در مدیریت این قضیه خوب نبود.
«عصر یخبندان» می توانست دستاورد خوبی برای سینمای ایران داشته باشد و حتی مرز سه و نیم میلیارد تومان فروش را رد کند اما با مدیریت نا صحیح شورای صنفی این اتفاق نیفتاد.
با اکران فیلم مجیدی چند سینما از شما کم شد؟
فکر میکنم نزدیک 14 سینما در تهران و در شهرستان ها هم نزدیک 27 یا 28 سالن از ما کم شد.بعضی از سالنها را خبردارم که با فروش بالا این اتفاق افتاد.
میگویند تصمیم کم کردن سالنها بعد از مدت معمول اکران، عهده خود سینمادار است؟
این یک شعار است و به هیچعنوان آن را قبول ندارم. وقتی سینما داری به من زنگ میزند و میگوید که فیلمت فروش خوبی دارد و در تمام سانسها سالن پر میشود اما به من گفتهاند که فیلم دیگری را جایگزین کنم ، کجای این میشود تصمیم خود سینمادار! سینمادار تصمیم میگیرد اما جایی که قرار باشد تصمیمی به آن تحمیل شود قدرتی برای مخالفت ندارد.
به نظر میرسد «آقازاده بودن » به نوعی نخ تسبیح فیلمهای شما شده و در تمام فیلمهایتان این موضوع وجود دارد. آیا این موضوع دغدغهای از شماست که قرار است در تمام فیلمهایتان تکرار شود؟
حقیقت این است که من چند سال پیش فیلمنامهای به نام «آقازادهها» نوشتم که پروانه ساخت نگرفت و من بعد از آن سراغ خط ویژه رفتم و کاراکترهای «آقازادهها» را آوردم در خط ویژه و آن ها قصه فیلم را روایت کردند اما بعد از اتمام «خط ویژه» حس کردم تمام آنچه را میخواستم نگفتهام برای همین این موضوع را در «عصر یخبندان» هم بازی دادم. البته بحث من فقط آقازاده بودن نیست بلکه حرف من شرایط بد اقتصادی است که محصول آن آدمهایی میشود که در این شرایط قارچ گونه رشد و با رابطههای خاصی بزرگ میشوند و این تحول سریع برایشان باعث میشود که تبدیل به ناهنجاری شوند و این طبیعی است که تو به عنوان فیلمساز وظیفه خودت میدانی از این آدمها بگویی، آدمهایی که با پول نفت، پول بیتالمال و با زد و بند همه چیز را سهم خودشان می دانند و حتی به خانوادههای آدمهای دیگر هم کار دارند! این قضیه برای من در خط ویژه تمام نشده بود و برای همین در عصر یخبندان هم آن را ادامه دادم . من با ثروتمند شدن مشکلی ندارم اما این که این ثروت از چه راه و طریقی به دست میآید مهم است اما قول میدهم فیلم بعدیام این قصه را نداشته باشد.
503
مصطفی کیایی یکی از کارگردانان جوان و خوشآتیه سینمای ایران است که برخلاف بعضی از کارگردانان و با وجود تعداد بالای شخصیتهای داستانهایش، فیلمهایش هزار لایه نیست. کیایی معتقد است که فیلمها باید قصه گو باشند وجذاب .او درعین حال که به استانداردهای فیلمسازی خیلی مقید است تعریفش از سینما، صنعتی است که باید چرخ مالی اش هم بچرخد.او با فیلم «بعد از ظهر سگی سگی» راهش را به سینما باز و با فیلم «ضد گلوله» علاقه خود را به سینمای حرفه ای و قصه گو نشان داد. «خط ویژه» اگر چه در جشنواره نتوانست توجه داوران را در بخش های مختلف به خود جلب کند اما مورد توجه تماشاگران قرار گرفت و سیمرغ بهترین فیلم از نگاه مردم را دریافت کرد. آخرین فیلم کیایی به نام «عصر یخبندان» هم این روزها روی پرده سینماست. فیلمی که استانداردهای سینمایی کیایی در آن رعایت شده و علاوه بر آن مورد استقبال مخاطبان هم قرار گرفته است به نحوی که با وجود مدت زمان اکران طولانی همچنان در لیست فیلمهای پرفروش قرار دارد.