تفسیر غزل حافظ/  زاهدِ ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست

برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۲۵ مهر غزل شماره ۷۱ می‌پردازیم:

بیشتر بخوانید:

فال حافظ/ ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی

 زاهدِ ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست / در حقِ ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست / در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

تا چه بازی رُخ نماید بیدقی خواهیم راند / عرصۀ شطرنج رندان را مجالِ شاه نیست
چیست این سقفِ بلندِ سادۀ بسیار نقش  / زین معمّا هیچ دانا در جهان آگاه نیست

این چه استغناست یارب وین چه قادر حکمتست / کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمی داند حساب / کاندرین طغرا نشانِ حِسبَةََ لِلّه نیست

هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو بگو / کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
بر درِ میخانه رفتن کارِ یک رنگان بُوَد / خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست

هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ماست / ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بندۀ پیرِ خراباتم که لطفش دائم است /  ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست / عاشق دُردی کش اندر بندِ مال و جاه نیست

شرح و تفسیر غزل شماره ۷۱ دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر بیت یکم

زاهدِ ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست / در حقِ ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

زاهد متظاهر ، از حال ما با خبر نیست پس هر چه در بارۀ ما می گوید هیج جای اکراه نیست . زیرا زاهدان ضد و مخالف عرفا هستند و در غیابشان از غیبت و بدگویی خودداری نمی کنند . همین است که خواجه می فرماید : هر چه در حق ما گوید معذورند و ما از گفته های آنان با وجود کریه بودن نمی رنجیم چونکه از حال ما آگه نیستند . [ ظاهرپرست = متظاهر ، اهل ظاهر ]

شرح و تفسیر بیت دوم

در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست / در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

در حال سلوک هر چه برای سالک پیش آید خیر او در آن است . ای دل ، در راه راست کسی گمراه نمی شود . [ در حال سلوک هر عقبه که برای سالک واقع می شود با در نظر گرفتن عاقبت آن به خیر سالک تمام می شود زیرا این خود از جانب حق ، تربیت و ارشاد است . طریقت = سلوک / گمراه = منحرف ]

شرح و تفسیر بیت سوم

تا چه بازی رُخ نماید بیدقی خواهیم راند / عرصۀ شطرنج رندان را مجالِ شاه نیست

یک مُهره پیاده ای می رانیم تا ببینیم وضع بازی چه می شود . عرصۀ شطرنج رندان جولانگاه حرکت شاه یا بازی با شاه نیست و فعلا نمی توان شاه را راند . مقصود اینکه در این روزگار برای رندان آزاد منش این امکان نیست که با شاه بازی کند یعنی به دستگاه سلطنت تعرض نمایند لذا با پیادگان خرده پا بازی می کنیم تا چه پیش آید . [ بیدق = مُهره پیاده شطرنج / عرصه = صفحه شطرنج / مجال = محل جولان ، امکان حرکت ]

در این بیت وضع یک شطرنج باز وصف شده است . هنگامیکه حرکت مؤثری به نظرش نمی رسد . ناچار برای گذراندن وقت و رسیدن به فرصت مناسبت ، پیاده ای حرکت می دهد و منتظر بازی حریف می ماند .

شرح و تفسیر بیت چهارم

چیست این سقفِ بلندِ سادۀ بسیار نقش  / زین معمّا هیچ دانا در جهان آگاه نیست

این سقف بسیار ساده که نقش بسیار دارد چیست ؟ هیچ دانایی در جهان از این نکته پیچیده اطلاع ندارد . [ ساده = بی نقش و نگار ، اطلس ، فلک نهم را چون بی ستاره است فلک اطلس یا ساده نامیده اند / نقش = اثر ، نگار . پرنقش گفتنش به دلیل مزین بودن آسمان بوسیله کواکب و ساده گفتنش برای این است که هنگام روز ستارگان دیده نمی شوند و آسمان ساده به نظر می رسد . ]

شرح و تفسیر بیت پنجم

این چه استغناست یارب وین چه قادر حکمتست / کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست

خدایا این چه بی نیازی و چه حکمت نیرومندی است که این همه زخم های نهانی باشد اما مجال آه نباشد . یعنی قدرت جانان در حکمت و استغنایش عجب قدرت و عجب استغنا است که این همه زخم بر دل عشاق می زند . اما عشاق مجال آه کشیدن ندارند . [ استغنا = در لغت به معنای بی نیاز شدن است و در اصطلاح صوفیان مقام کبریایی و بی نیازی حق تعالی است / قادر حکمت = حکمت و فلسفه ای که بر امور تسلط دارد ]

مقصود بیت : به خداوند می گوید : تو چه بی نیازی از بندگان داری و صاحب چه حکمت بالغه و مسلطی هستی که ما بندگان این همه درد پنهانی داریم و امکان اینکه با آه ، درد خود را به گوش تو برسانیم نداریم.

شرح و تفسیر بیت ششم

صاحب دیوان ما گویی نمی داند حساب / کاندرین طغرا نشانِ حِسبَةََ لِلّه نیست

گویا وزیر از حساب حشر خبر ندارد و به حشر اجساد و حساب و عذاب قائل نیست زیرا در این حکم که اجرا می کند نشان حِسبَةََ لِله وجود ندارد . یعنی احکامی که اجرا می کند نه از روی عدالت و نه مطابق قانون شرع می باشد . [ صاحب دیوان = لقبی بوده که به وزراء داده می شده / حِسبةََ لِله = برای رضای خدا ]

شرح و تفسیر بیت هفتم

هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو بگو / کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست

بگو هر کسی که می خواهد بیاید و هر چه میل دارد بگوید . در این درگاه تکبر و ناز و افاده و پرده دار و دربان نیست . [ این درگاه = مراد درگاه خداوند است ]

شرح و تفسیر بیت هشتم

بر درِ میخانه رفتن کارِ یک رنگان بُوَد / خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست

رفتن به در میخانه کارِ عاشقان ساده دل و بی ریا است پس خودفروشان مرایی را به محلّۀ میخانه چیان راه نیست . یعنی به مقامی که عاشقان صادق و بی ریا واصل می گردند . زاهدان و عابدان ریا کار هرگز نمی رسند. [ یک رنگان = جمع یک رنگ یعنی کسی که ظاهر و باطنش یکی باشد / خود فروشان = خود نمایان ]

شرح و تفسیر بیت نهم

هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ماست / ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

هر عیب و نقصی که هست از اندام بی تناسب و ناموزون ما است واِلّا خلعت تو به قامت کسی کوتاه نمی آید . یعنی احسان تو نسبت به همه کامل است . [ ناساز = نامتناسب و بی اندام / بالا = قد ]

_ ملای لاری حکایت می کرد که روزی قوام الدین حسن به خواجه خلعتی می پوشاند و این خلعت نسبت به قد خواجه کوتاه می آید . مثل اینکه قد و بالای خواجه از حد اعتدال متجاوز بوده . پس قوام الدین به طریق لطیفه به خواجه می گوید تشریف ما کوتاهی کرد . خواجه هم بالبداهه این بیت را می سراید .

شرح و تفسیر بیت دهم

بندۀ پیرِ خراباتم که لطفش دائم است /  ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

غلام پیر میخانه ام که لطف و احسانش دائمی است وگر نه لطف شیخ و زاهد گاهی هست و گاه نیست . یعنی هر وقت به پیش پیر خرابات بروی با یکی دو جام تو را پادشاه عالم می کند . اما لطف و فیض شیخ و زاهد دائمی نیست . [ پیر خرابات با بلند نظری خود همه بندگان را به چشم مرحمت می نگرد و مقید به ثواب و گناه نیست پس لطف او پیوسته به یک قرار است و قابل اعتماد . ولی شیخ و زاهد به جهات مختلف رنجیده می شوند و ایراد ثواب و گناه می گیرند . چنین است که گاهی بر سر لطف اند و گاهی قهر و غضب دارند . ]

شرح و تفسیر بیت یازدهم

حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست / عاشق دُردی کش اندر بندِ مال و جاه نیست

حافظ اگر بر صدر ننشیند و منصبی قبول نکند از بلند همتی او است که صدر و ذیل مجلس برای او تفاوتی ندارد . عاشق باده نوش در قید مال و منصب نیست . [ بر صدر نشستن ایهامی به قبول مقام و منصب دارد . یعنی اگر حافظ مقامات دولتی را نمی پذیرد از بلند نظری اوست . عاشق عارف در بندِ مال و مقام نیست . ]

کد خبر: 1202365

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =